arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۴۶۴۵
تاریخ انتشار: ۲۳ : ۱۲ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۲

نگذارید اعتدال را بپای "افراط" ذبح کنند!

* رسول جعفریان
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
- رفتار اسلام تندرو و افراطی که از قدیم هم ریشه داشته، برخلاف اسلام شیعی، رفتاری افراط گرایانه است. درست مثل رفتار خوارج. این که عرض کردم مردم می‌فهمند، مقصودم همین فهمی است که مسلمانان از خوارج داشتند و اسلام آنان را هیچ وقت باور نکردند و به طرف آن‌ها نرفتند با این که آنها خیلی ظاهرالصلاح بودند. خوارج یک چیز دیگر را هم به ما نشان دادند که آدم‌کشی بود. افراطی‌های متدین خیلی راحت خونریزی می‌کنند. در حالی که متدینین معتدل این‌طور نیستند. اینها همه ریشه در افراطی‌گری دارد. 

اعتدال یک فلسفه یا مکتب فکری نیست، اعتدال نوعی روش برخورد است. اعتدال مجموعه‌ای است که یک سر آن باورها و معتقدات و ارزش‌ها و سر دیگر آن عمل و کنش در صحنه زندگی آدمی اعم از فردی و اجتماعی است. این روش اعتدال باشد یا افراط، البته می تواند توجیهات دینی هم پیدا کند و به اسم دین هم انجام شود. این که شما چگونه باورهای خود را در ارتباط با عمل خارجی تنظیم می‌کنید و برای محقق کردن آن، میانه‌روی دارید و سعی می‌کنید واقع‌بین باشید، اعتدال است.

در اینجا کسی فکر و مکتب خاصی را ترویج نمی‌کند. کسی که در ایمان فردی مثل دیگران مسلمان است، اما گرفتار نوعی وسواس و تردید است و به جای یک نماز را ده بار می‌خواند و به جای یک بار شستن، ده بار می‌شوید و به دیگران بدبین است و آن‌ها را نجس می‌داند، این، یک فرد افراطی در باورهای دینی فردی است. کسانی که مسلمان هستند، اما دیگران را به خاطر برداشت متفاوت کافر و نجس می‌دانند، آدم‌های افراطی هستند. در دین اسلام، برای مشی اعتدال، ادله بسیار زیادی داریم.

یلی زود تفاوت روش‌های اعتدالی و افراطی شناخته می‌شود. تشخیص یک آدم افراطی از آدم معتدل به راحتی قابل درک است‌، همان طور که این بار مردم ما بخوبی درک کردند. آن شلتاق‌رفتن‌ها، اظهار نظرهای افراطی، به‌هم‌ریختن اوضاع، نقشه‌کشیدن برای خراب‌کردن این و آن، مداخله بی‌جا در برخی از امور با هدف به هم ریختن اوضاع و خیلی از مسائل دیگر مانند تأکید بر برخی از مسائل مشکوک به هدف تاثیرگذاری و...، همه از مصادیق افراط است.

درباره تفاوت محافظه‌کاری و اعتدال باید عرض کنم، محافظه‌کاری مفهوم خاصی در اندیشه سیاسی غربی است که در سیاست‌ورزی هم انعکاس دارد. البته بخشی از آن تا آنجا که به روش برخورد مربوط می‌شود به مفهوم اعتدال نزدیک است، اما به‌طور‌کلی محافظه‌کاری نوعی فلسفه‌ی سیاسی است. من این نکته را تاکید می‌کنم که در واقعیت، دو نوع اسلام در کار نیست. یک اسلام است، اما کسی برای تحقق آن بر اساس برداشت خود و گاه برای فریب، به روش‌های افراطی روی می‌آورند و در مقابل، کسانی معتقدند با روش‌های اعتدالی بهتر می‌توان اسلام را معرفی کرد و از منافع ملی و دینی دفاع نمود.

کسی که می‌خواهد در صحنه سیاسی معتدل باشد، با بسیاری از افراطی‌هایی روبرو می‌شود که با جنجال، سعی می‌کنند اقشاری را به خودشان جذب کنند. آن‌ها خودشان را مجاز به هر کاری می‌دانند. اما اگر در کل، سازوکار جامعه درست باشد، اعتدال زمینه بیشتری خواهد داشت.

مقصودم این است که مثلا اگر سیستم قضایی اصلاح شود، اجازه نمی‌دهد کسی با شانتاژ و بند‌و‌بست و لابی‌گری افراطی یا سوء‌استفاده‌های مالی در صحنه سیاست تاثیر بگذارد. من البته باورم این نیست که ما این سازوکار را به‌صورت قانون‌مند و نهادینه‌شده داریم. در عوض، معتقدم نقش رهبری در ایجاد این وضعیت بسیار مهم بوده و هست و نقاط قرمزی تعریف شد که تا این لحظه افراطی‌ها اجازه نیافته‌اند از آن حد فراتر بروند. اظهار نظر صریح رهبری درباره حادثه 22 بهمن قم دلیل این امر است.

در کل، در دنیای جدید افراطی‌گری محدود شده است. به عبارت دیگر،در دنیای جدید، «سیاست‌مداری» بسیار مهم‌تر از «نظامی‌گری» است. گرچه هر دوی آن‌ها مهم است، اما نقش کار سیاسی به خصوص در چارچوب اعتدال بسیاری جدی‌تر شده است. آن‌ها که با درایت بیشتری در این حوزه عمل می‌کنند افکار عمومی را هم در اختیار دارند. وجود سازمان ملل و تلاش‌هایی که در قالب آن می‌شود انجام داد، مهم‌ترین دلیل است. بالاخره صد سال قبل چنین چیزی نبود و مسائل فقط با توافق، تا حدودی حل و فصل می شد.

یکی از ارکان اعتدال به عنوان یک روش، احترام‌گذاشتن به دیگران است. در حالی که افراطی‌ها معمولا خود‌محور هستند و برای آن‌ها مرغ فقظ یک پا دارد. یک پایه اعتدال شنیدن حرف‌های حق دیگران است. البته مدیریت و استحکام در کارهای اجرایی جای خود را دارد. درباره قانون‌گرایی هم همین طور است. یکی از شاخصه‌های افراط‌گرایی گریز از قانون است در حالی که به عکس از شاخص‌های اعتدال، توجه به قانون است. جریان اعتدال باید جلوی قانون‌گریزی را بگیرد و اجازه ندهد خودسرها تب افراط را در جامعه بالا ببرند.

اعتدال محافظه‌کاری و ساختن با دشمن و کنار گذاشتن باورها نیست. پذیرفتن واقعیات و اقدام و کنش در این چارچوب است. بنده اصلا اعتقاد ندارم افراطی‌گری ما در مقابل دیگران، ما را به پیش خواهد برد. افراطی‌گری هم ما را پیش دیگران بدنام می‌کند هم آبروی ما را در داخل نزد مردم می‌برد. این‌ها همه مربوط به شرایط عادی است. این که اگر دشمن حمله کرد ما مجبور به دفاع از خودمان و جنگ مسلحانه شویم، امری است که حق آن برای همه شناخته شده است و هیچ‌کس نیست که در آن کوتاه بیاید. اما نباید این‌ها را خلط کرد.

عقیده‌ام بر این است که عامه مردم به راحتی درک می‌کنند و روزهای اول به آدم افراطی روی نمی‌آورند. افراطی‌ها ابتدا عاقلانه می‌آیند و بعد شروع به کارهای افراطی می‌کنند. اول به اسم دفاع از مردم می‌آیند اما بعد رودروی همه جز اندکی که حامی خودشان هستند می‌ایستند. این را هم بیافزایم که از نظر بنده افراطی‌گری، جدای از آن که ممکن است ریشه‌های فکری داشته باشد، مثل مارکسیسم که ذاتا پرورش‌دهنده آدم‌های افراطی بود، نوعی بیماری هم است. امروز قوه قضاییه به عنوان ضابطه اجرای قانون، باید جلوی افراطی‌ها را بگیرد و دست آنها را کوتاه کند و اجازه بدهد تا دولت اکثریت با دیدگاه‌های معتدلی که دارد، در چهارچوب اسلام و حقوق مردم و تعامل مثبت با دنیا و همزمان حفظ حقوق ملی و دینی، به وظایف خود عمل کند.

نظرات بینندگان