سعید حجاریان، نظریهپرداز و فعال سیاسی شاخص اصلاحطلب، معتقد است
هیچ یک از الگوهای پیشنهادی برای ائتلاف اصلاحطلبان بدون توجه به جایگاه
احزاب تقویت آنها را به جای نمیبرد و منجر به انباشت تجربه سیاسی
نمیشود؛ آنچه وی از آن با تعبیر «برداشتن حصر احزاب» نام میبرد. با این
حال، او الگوی جبهه ملی را نسبت به سایر تجربههای سیاسی ایرانیان در حوزه
ائتلاف نیروها، کارآمدتر و مثبتتر میبیند.
آقای دکتر! طی
سالهای گذشته (از دوم خرداد بدین سو) الگوها و پیشنهادهای مختلفی برای
شکلگیری سازوکار وحدت و هماهنگی میان اصلاحطلبان مطرح شده است. اما عملاً
هیچ یک از این سازوکارها محل توافق جدی و مبنای عمل قرار نگرفتهاند. شما
دلیل این امر را چه میدانید؟
اولاً باید دید منظور از وحدت
چیست؟ اصولاً وحدت خوب است یا نه؟ و بعد از آن، سراغ سازوکار وحدت برویم.
اگر منظور از وحدت، وحدت تشکیلاتی باشد؛ چه معنا دارد؟ چرا که اولا،
گروههای مختلف پیشینه و تبار مختلفی دارند و ثانیا، تعاریف آنها از
مقولهای به نام اصلاحات فرق دارد. مثلاً ممکن است منظور بخشی از نیروها و
فعالان سیاسی از اصلاحات بیشتر اصلاحات فرهنگی و اجتماعی، دیگری اصلاحات
سیاسی و برخی هم اصلاحات دینی باشد؛ ضمن آنکه همین جریانها هم ذیل خود
قرائتها و گونههای متفاوتی را پوشش میدهند. لذا باید بگذاریم همانطور که
در عرصه بازار نگاهها کالاهای خود را عرضه میکنند، جریانهای مختلف
اصلاحطلب هم بتوانند کالای خود را که همان برنامه سیاسی است، عرضه دارند و
هرکس بنا به میل خود کالایی را بخرد. در واقع، مانند بازار اقتصادی،
بنگاههای سیاسی هم باید در بازار باشند و هر کدام برنامه بدهند هرکدام
بخشی از جامعه را پوشش دهند و بسته به توان سیاسی انسجام برنامهها و
استراتژی خود عضوگیری کنند. لذا بایستی تلاش کرد احزاب از حصر در بیایند و
موانع پیشروی فعالیت آنها برطرف شود تا بتوانند در فضای موجود فعالیت
کنند و آن را رونق دهند؛ چنانکه رونق بازار نیز اصولاً به تکثر است. البته
برخی معتقدند ایکاش میشد در ایران نیز همچون ایالات متحده آمریکا یا
انگلستان دو حزب قوی داشتیم،مثلاً حزب اصولگرایان و حزب اصلاحطلبان و همه
جریانها در این دو حزب ادغام میشدند. اما به گمان من، کشور ما هنوز به
آن مرحله نرسیده که دو حزبی اداره شود. ما به الگوهای متکثر حزبی و دولت
ائتلافی که در کشورهایی چون ایتالیا رایج است، شبیهتر هستیم. چراکه ما در
کشور طیفی از نیروهای سیاسی را داریم که از راست راست تا چپ چپ را شامل
میشوند؛ و نه نزاعی دو قطبی بین دو جریان مشخص.
اما به نوعی دیگر هم میتوان درباره وحدت بحث کرد و آن هم، وحدت در زمان مشخص بر سر موضوع مشخص است. فرض کنید مثلاً در زمان ملی شدن صنعت نفت، بسیاری از احزاب در این موضوع که نفت باید ملی شود و زمام امور نفتی به عهده ایرانیان گذاشته شود و از دست بریتانیا بیرون بیاید، وحدت کردند در آن زمان، دیدیم که احزابی مانند پانایرانیستها زحمتکشان، حزب ایران و همچنین روحانیون متنفذ و شخصیتهای ملی بر سر ملی شدن نفت ائتلاف کردند و تا زمان کودتا هم، کموبیش این ائتلاف برقرار بود. نوع دیگر ائتلاف هم بر سر لیستهای انتخاباتی یا تعیین کاندیدای ریاست جمهوری است که در ادوار مختلف شاهد بودهایم طیف وسیعی از اصلاحطلبان در این نوع ائتلافها شرکت کردهاند.
شما بر تقویت احزاب تأکید کردید. اما برای ائتلاف میان احزاب که
در عین حال شخصیتهای سیاسی را هم پوشش دهد؛ سازوکاری پیشنهاد ندادید. به
ویژه آنکه بههرحال، ما احزابی با وزن و نفوذ یکسان در میان اصلاحطلبان
نداریم و همین امر باعث شده معیار تعیین جایگاه میان آنها مشخص نباشد و
همچنان الگوهای سنتی و کدخدامنشی پابرجابماند.
مادامی که
احزاب در کشور نتوانند به صورت شفاف و علنی فعالیت داشته باشند و در
انتخابات شرکت کنند، نمیتوانیم وزن احزاب را تعیین کنیم. به هر حال شما در
کشور موضوعی به نام «نظارت استصوابی» دارید که مانع از تعیین وزن واقعی
احزاب است. در کنار این، در کشور برخی احزاب به (ویژه احزاب راست)
رانتهایی دارند که همچون استفاده از دوپینگ سیاسی است. مانند رانت
صداوسیما، نهادهای شبهنظامی و رانتهای دولتی. مثلاً سهم اصلاحطلبان از
صداوسیما چقدر است و سهم راستگرایان چقدر؟ اصلاحطلبان را فقط برای
اعترافات به صداوسیما میبرند؛ اما نیروهای راست همیشه تریبون را در
اختیار دارند. به قول شاعر عرب« «شتان ما یومی علی کورها و یوم حیان اخی
جابر» چه فرق بزرگی است میان زندگی من بر پشت این شتر و زندگی حیان برادر
جابر). بنابراین نمیتوان گفت آنچه در صحنه سیاسی از قدرت یک حزب بروز
مییابد، قدرت واقعی آن است یا نه لذا باید در این مواقع، به نوعی مصالحه و
تخمین و به خصوص کمک و رأی زعمای اصلاحطلب تن داد.
یکی از سازوکارهایی که برای ائتلاف اصلاحطلبان در سالهای
اخیر مطرح شده، اما تحقق بیرونی نیافته، ایده «پارلمان اصلاحات» است که از
سوی دکتر نجفی مطرح شد. ارزیابی شما از این سازوکار چیست؟
پارلمان
اصلاحات ایده خوبی است. ایدهای است که میخواهد از پایین شکل بگیرد، از
سطح مناطق، شهرستانها، استانها و مرکز. هرمی باشد که افراد درون آن
سازمان مییابند. پارلمان اصلاحات چند خوبی دارد اول اینکه موانع کنونی بر
سر فعالیت احزاب پیشروی فعالیت پارلمان قرار ندارد. دوم آنکه پارلمان
محیطی شبیه به پلاسما را به وجود میآورد که احزاب بتوانند داخل آن
عضوگیری کنند. ثانیا، در مواقع انتخابات پارلمان قدرت بسیجکنندگی برای
جمعآوری آرا را دارد. منتها مشکل پارلمان این است که قرار باشد جای احزاب
را بگیرد. چراکه پارلمان یعنی قوه مقننه. مادامی که نگوییم قوه مجریه این
پارلمان چیست و کیست؛ این طرح ابتر خواهد بود. باید نشان داد بازوی اجرایی
پارلمان چیست؟ مصوبات پارلمان اصلاحات را قرار است چه کسی اجرایی کند؟ آیا
قرار است پارلمان اصلاحات جایگزین دفتر سیاسی احزاب شود که محال است یا
آنکه میخواهد مستقلا بازوی اجرایی بسازد که خلاف قانون احزاب است و قانون
خاص میخواهد.
یعنی برای پارلمان اصلاحات باید دولتی هم تعریف کرد؟
دولت میخواهد؛ اما نمیتوان برای آن دولت تعریف کرد.
پس چه باید کرد؟
نمیدانم، من نقد میکنم. کسانی که
این ایده را دادهاند، باید آن را تکمیل کنند. مثلاً ما نمونه مناسبی چون
کنگره ملی آفریقا African National congress پس از سقوط رژیم آپارتاید را
داریم که بازوی اجرایی هم داشت. ما در آنجا ایده کاملی را شاهد بودیم.
شما سازوکار مشخصی پیشنهاد میکنید که بتواند احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب را در بر بگیرد و در عین حال، شخص محور هم نباشد؟
به
نظرم الگوی جبهه ملی مناسب است. بههرحال، ایدهای بود که مدتی کار کرد.
اما باز برمیگردم به همان حرف اول. میتوان راههای مختلفی را رفت؛ اما
هیچ چیز جای حزب را نمیگیرد. باید موانع پیشروی احزاب را برداشت. احزاب
را از حصر نجات داد. مشکل کنونی، حصر احزاب است.