پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دوشنبه روز بدون طلاق بود. اما دوسوم زناني كه به مجتمع خانواده مراجعه
ميكردند از نامگذاري اين روز بيخبر بودند. قرار بود كه در اين روز هيچ
طلاقي ثبت نشود اما دفاتر طلاق ناچار بودند نقطه پاياني بر غائله تداوم
نفرت زن و مردي كه خاطرات زندگي مشترك را پشت درهاي دادگاه جا گذاشته
بودند، بگذارند.
به گزارش روزنامه اعتماد، قرار بود كه در اين روز
بسياري از زوجهاي مراجعهكننده به دادگاههاي خانواده و خواستار طلاق از
تصميم خود منصرف شوند اما بسياري از زناني كه دنبال شعبات پرونده خود در
مجتمع خانواده ميگشتند ديگر نميخواستند «همسر» مردي شناخته شوند كه
عادتهاي منزجركننده دارد.
مواد مخدر، الكل و روابط نامتعارف در صدر مراجعات
كارشناساني
كه در واحد معاضدت قضايي مجتمع قضايي نشستهاند قرار است با توصيهها و
راهنماييهاي حقوقي، مراجعان را به سمت آشتي و انصراف از تصميم شتابزده
هدايت كنند اما معمولا درخواست پاياني مراجعان اين است كه «حالا دادخواست
را چطور تنظيم كنيم؟» وقتي از يكي از كارشناسان اين واحد ميپرسم كه آيا
امروز (دوشنبه – روز بدون طلاق) تا اين ساعت (ظهر) تغييري در تعداد مراجعات
براي طلاق داشتهايد؟ كم شده؟ زيادتر از روزهاي قبل بوده؟ سري تكان ميدهد
كه معنايش حتما به سوال دوم من باز نميگردد و بايد افزايش مراجعات را
استنباط كنم. دستش به سمت زوج جواني اشاره ميرود كه در حال مطالعه تابلوي
راهنماي شعبات دادگاه خانواده هستند و دنبال نزديكترين مجتمع قضايي به محل
سكونت شان ميگردند. «چند سالشان است فكر ميكني؟ برو بپرس ببين از
درخواستشان به خاطر روز بدون طلاق منصرف ميشوند؟» زن، 26 ساله است و مرد،
32 ساله. مرد با اشاره ابرو به زن ميفهماند كه ديگر كاري ندارند و راهي
رفتن هستند و زن نيمنگاهي به مرد دارد كه پا، جاي قدم او بگذارد در آن
راهروي باريك بين صندليهاي منتهي به واحد معاضدت قضايي. «ميدانيد كه
امروز، روز بدون طلاق است؟» به همديگر نگاهي ميكنند. «چه فرقي ميكند؟»
آنها ميپرسند. «نميخواهيد از تصميمتان منصرف شويد؟» من ميپرسم. با
علامت سوالي كه روي لبهاي زن و مرد نقش ميبندد ميفهمم كه سوال بيجا بوده
است. «ما ديگر نميخواهيم با هم زندگي كنيم.» سردفتردار يكي از دفاتر طلاق
اطراف ميدان هم همين حرف را ميزند. «زوجها معمولا از طلاق منصرف
نميشوند. چون زمان طولاني را در مجادله و برخوردهاي كلامي يا فيزيكي طي
كردهاند و نامگذاري يك روز نميتواند آنها را از تصميمي كه ماهها پيشينه
داشته منصرف كند. بارها از زوجين خواستهايم كه به ما وكالت بدهند و ما حكم
طلاق را متوقف كنيم تا آنها فرصت دوبارهيي به يكديگر بدهند. تعداد افرادي
كه پيشنهاد ما را ميپذيرند از تعداد انگشتان دست بيشتر نيست.»
پيامي كه كاربرد نداشت
كانون
سردفترداران روز چهاردهم مهرماه به تمامي دفاتر ثبت ازدواج و طلاق پيامك
داده كه از ثبت طلاق در روز دوشنبه – 15 مهرماه – خودداري كنند. قضات هم
پيام مشابه دريافت كردهاند و قرار بوده كه صدور حكم طلاق را به روز بعد از
15 مهر ماه موكول كنند. اما محمد حيدري؛ رييس شعبه 263 مجتمع قضايي
خانواده به «اعتماد» ميگويد: «براي طلاق توافقي حكمي صادر نميشود و صرفا
گواهي ميدهيم اما حكم طلاق صادر شده از سوي قاضي در واقع، زوج را محكوم به
طلاق زوجه ميكند. پيام ارسال شده براي قضات دادگاههاي خانواده هم اين
بود كه به صورت نمادين، از صدور حكم طلاق در روز بدون طلاق خودداري كنيم
اما اين اتفاق براي زوجي كه وقت تعيين شده دارد يا از شهرستان راهي دادگاه
شده دردسر ساز است.» زن روي يك صندلي كنار ميز سردفتر نشسته و مرد، كنار در
اتاق. به يكديگر نگاه نميكنند و چشم شان متوجه حركت قلم سردفتر است. زن
به سوال من درباره «روز بدون طلاق» جواب منفي ميدهد و لبخند كمرنگي روي
لبهايش مينشيند. سردفتر در حال امضاي شناسنامههاست تا ثبت طلاق را در
دفتر محضر وارد كند. « 34سال زندگي كردم و اگر هر سه فرزندم پسر بودند در
همان سالهاي اول زندگي طلاق گرفته بودم.» شناسنامه مرد حاضر است. مرد
شناسنامه را ميگيرد و ميپرسم «آقا، چرا جدا شديد؟» مرد در حال بيرون رفتن
از اتاق ميگويد «جوابي ندارم.» زن، 54 ساله و مربي ورزش بعد از رفتن همسر
سابق ميگويد كه «همزمان دو زن را به عقد موقت خود درآورده بود. زناني كه
مادران دانشآموزانش بودند. همسران موقت خود را به خانه هم ميآورد و در
حالي كه خانه من خالي از اسباب و وسايل زندگي بود، هزينه زندگي همسران موقت
خود را تقبل كرده بود. داروهاي تقويت قواي جنسي ميخورد و روح و روانش هم
در اثر مصرف اين داروها متلاشي شده بود. 8 سال بود كه ديگر، زن و شوهر
نبوديم و فقط اسممان در شناسنامه يكديگر بود. دو هفته قبل در خانه تنها
بودم كه به من حمله كرد و با توسل به زور قصد برقراري رابطه جنسي با من
داشت و وقتي ممانعت كردم مرا كتك زد كه همان زمان، فرزندانم وارد منزل شدند
و صورت خونآلود مرا ديدند و با طلاقم موافقت كردند. حالا فكر ميكنم كه
اجازه تنفس پيدا كردهام.»زن، 130 سكه مهريهاش را بخشيده و حالا بايد با
درآمد ناچيز مربيگري مخارج خود و فرزندانش را تامين كند اما اثري از نگراني
در چهرهاش نيست. بعد از رفتن زن، سردفتردار ميگويد: «اين زن و مرد حكم
طلاق خود را در روزهاي قبل گرفته بودند. روز يكشنبه آمدند و خواستار ثبت
شدند كه نپذيرفتم. امروز آمدند و فرياد ميكشيدند و هياهو ميكردند و من هم
براي آنكه غائله را ختم كنم طلاقشان را ثبت كردم. اما براي پيروي از
پيامك خودداري از ثبت طلاق در روز بدون طلاق، جاري شدن صيغه عقد را به روز
بعد موكول كردم.» روز بدون طلاق، در واقع روز ازدواج است. اما سردفتردار
ميگويد كه تا ظهر اين روز هيچ مراجعهيي براي ازدواج نداشته و اين از
اتفاقات ناخوشايند سالهاي اخير است كه نمود جاري و ملموسش را در بالا رفتن
آمار طلاق و كم شدن آمار ازدواج ميبينيم. «هر سال، روز اول ذيالحجه،
حداقل پنج مورد مراجعه تا ظهر داشتيم كه وقت عقد را براي عيد قربان و عيد
غدير رزرو ميكردند. اما امروز تا اين ساعت(ظهر) هيچ مراجعه اي نداشتيم.
اين اتفاق، فاجعه است و بايد ريشهاش را در بالا رفتن هزينه ازدواج، بيكاري
و فقدان امنيت شغلي و كمرنگ شدن روحيه مسووليتپذيري در جوانان جستوجو
كرد. آنهايي هم كه ازدواج ميكنند تابع جبر جامعه و فرهنگ بودهاند و به
همين دليل است كه آمار طلاقمان روز به روز در حال رشد است. بدتر آنكه حدود
70 درصد از زناني كه ميآيند هم تمام حقوقشان را بذل ميكنند و بايد منتظر
آسيبهاي جدي باشيم و امروز هم ميبينيم كه آسيبهاي اجتماعي، به ويژه در
ميان زنانمان افزايش پيدا كرده است. به كرات در اين محضر ميبينم كه زنان
براي دريافت سند طلاق خود ميآيند و مردي همراهيشان ميكند.» در فاصله نيم
ساعتي كه كنار ورودي مجتمع قضايي خانواده ايستادهام، از جمع 70 نفري كه
وارد ساختمان يا از آن خارج ميشوند، 63 نفر، زن هستند. مراجعان – غير از
وكلا كه آنها را با نشان وكالتي كه بر يقه دارند و كيفهاي سامسونت شان
ميشود شناخت - در دو ويژگي با يكديگر اشتراك دارند. هيچ كدام حلقهيي بر
انگشت ندارند و لبخندي هم گرد لبشان پرسه نميزند. فهرست دلايل زنان مراجع
به دادگاه خانواده چندان متنوع نيست. اغلب به دليل روابط نامشروع شوهر
راهي دادگاه خانواده شدهاند يا تحملشان در برابر خشونتهاي جسمي شوهر به
خط پايان رسيده است. زن 20 ساله: «يك سال عقد كرده بودم. كتك ميزد. مهريه
300 سكهيي را هم ميبخشم و طلاق ميگيرم.» زن 40 ساله: «20 سال زندگي كردم
و در تمام اين سالها پاي زنان ديگر در زندگيام بود. در آخرين رابطهاش
با خاله خودم همبستر شده بود. مهريهام را بخشيدم و طلاق ميگيرم.» زن 32
ساله: «12 سال زندگي كردم. تمام بدنم پر از زخم نو و كهنه چاقوست. پرستار
هستم اما آنقدر در محل كارم آبروريزي كرد كه روسايم به من گفتند تا طلاق
نگرفتهام به محل كارم برنگردم. تمام حقوقم را هم ميبخشم.» زن 24 ساله:
«سه سال با هم زندگي كرديم. مال هم نبوديم. هشت ماه است كه جدا از هم زندگي
ميكنيم. از مهريه 114 سكهيي، 100 سكه را بخشيدم و طلاق ميگيرم.» زن 29
ساله: «دو سال زندگي كردم. چشم شوهرم در تمام روزهاي اين دو سال دنبال زنان
ديگر بود. پدر شوهرم گفت اگر ميتواني برو مهريهات را بگير. مهر هم
نميخواهم و بخشيدم. شوهرم را هم نميخواهم. طلاق ميگيرم.» روي نيمكتهاي
پنج طبقه مجتمع قضايي خانواده، زنان، تنها يا همراه با وكيل و اعضاي
خانواده نشستهاند و منتظر دعوت شعبه هستند. جواب زني كه در آخرين طبقه،
تنها نشسته، به سوال من درباره «روز بدون طلاق» يك لبخند تلخ است و
چشمهايي پر از اشك. كنارش مينشينم «مگر روز بدون طلاق ممكن است؟ روز بدون
طلاق به چه دردي ميخورد؟ چه دردي دوا ميكند؟ بابت اين روز چه حقي به من
بازگردانده ميشود؟ كدام مردي پيدا ميشود كه پرداخت حق و حقوق زن را قبول
كند؟ به من بگو. تو يك زن هستي. (اشك از چشمهايش سرازير شده و با خشم گره
خورده با اندوه، روي پاي من ميكوبد.) واقعا اين روز حرمت دارد؟ اگر حرمت
دارد پس ما زنها اينجا چه ميكنيم؟ يك زن در اين جمع پيدا نميشود كه
بتواند از حقوقش دفاع كند. پيدا ميشود؟»
چرا آموزش مهارتهاي زندگي را اجباري نميكنند
حيدري
از افزايش پروندههاي طلاق در دادگاههاي خانواده ابراز نگراني ميكند و
ميگويد: «زوجين درباره ازدواج هيچ آموزشي دريافت نميكنند. يك مرد و يك
زن، وارد عرصهيي ميشوند كه هيچ اطلاعي از آن ندارند و چون نميتوانند
مسائل را حل كنند، مشكلات انباشته ميشود و متاسفانه (با دست به ستون قطور
پروندههاي چيده شده روي ميز كنار دست و طبقات پشت سرش اشاره ميكند) تبديل
به اين حجم پروندههاي طلاق ميشود. زماني، درباره كنترل جمعيت به مردم
آموزش دادند و مردم هم ياد گرفتند و از جمعيتمان كاسته شد. چرا درباره
ازدواج و زندگي مشترك هيچ آموزشي نيست؟ عرصهيي كه با مسائل متعدد رفتاري،
اقتصادي، اجتماعي، عاطفي، فرهنگي بين زوجين و والدين و بستگان آنها آميخته
است. متاسفانه هيچ كسي هم دنبال ياد دادن و ياد گرفتن نيست و ما هم
(اشارهيي به پوشش روحاني خود دارد) هيچ قدمي برنداشتيم. آموزش و پرورش و
صدا و سيما هم هيچ قدمي برنداشتند. با تمام منابع غني اسلامي كه داريم حتي
نتوانستيم مثل امريكا كه از دوران تحصيل در مدرسه، درس سازگاري به بچهها
ميدهند تا ياد بگيرند چطور با آدمها و جامعه سازگار باشند، آموزشي داشته
باشيم.» حيدري، از معدود قضات خوش اخلاق و همراه با خبرنگاران توضيح ميدهد
كه: «متون كلاسهاي حدود 100 استاد روانشناسي خانواده را گردآوري كردم و
در نهايت به گزيده گفتههاي دو استاد رسيدم و اين آموزشها را روي سيدي
منتشر كردم و در اختيار زوجيني كه به دادگاه مراجعه ميكنند قرار دادم.
سيديها تمام شد و پولي هم براي تكثير دوباره آن نداريم. حالا هر زوجي كه
ميآيد ميپرسم آيا فلش با حجم 16 گيگابايت دارند و ميبرم خانه و همين
مجموعه آموزشي را برايشان روي فلش ميريزم تا مطالعه كنند و شايد ياد
بگيرند كه چطور با هم سازگار باشند. واقعا چرا در تمام اين سالها آزمايش
خون پيش از ازدواج را اجباري كرديم اما براي آزمايش جسم و روح آدمها
اجباري قائل نشديم؟»