پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : «دیوید واینبرگ» در روزنامه اسرائیلی «جروسالم پست» نوشت: همین که «جان
کری» وزیر خارجه آمریکا ادعا میکند که توافقنامه ژنو «حق غنیسازی»
اورانیوم ایران را به رسمیت نمیشناسد، و پنج دقیقه بعد «محمد جواد ظریف»
وزیر امور خارجه ایران اعلام میکند که این حق در قرارداد به رسمیت شناخته
شده است، نشانگر این است که توافقنامه مصوب در ژنو میان گروه 1+5 و ایران،
یک قرارداد بد و زیانبخش است.
به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری
تیک Tik.ir، در ادامه این یادداشت آمده است: وای بر ما که سخنان «ظریف»
معتبرتر از «کری» به نظر میرسد. اکنون مقامات در واشنگتن با گفتن این که
توقع داشتن به توافق ایران با صفر شدن غنیسازی، حتی در توافقنامه بعدی،
«واقعبینانه نیست»، برداشتها و تفاسیر ایرانیان از توافقنامه را تأیید
کردهاند. وقتی «جان کری» میگوید که هدف اصلی توافقنامه «طولانی کردن زمان
در دسترس ایران» است، اما دکتر «افرایم آسکولای» ، از کهنهکاران آژانس
بینالمللی انرژی اتمی و کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل اعلام میدارد که
توافقنامه «هیچ کاری، مگر برخی اقدامات اندک و جزئی، برای تغییر زمانبندی
ساخت بمب توسط ایران انجام نمیدهد»، میتوان فهمید که این توافقنامه
اشتباه و مشکلساز است. به گفته «آسکولای»، اگر حکومت ایران تصمیم بگیرد با
حداکثر سرعت به سمت ساخت بمب پیش رود، توافقنامه موقت تنها «چند روز»
زمانبندیاش را افزایش خواهد داد.
وقتی یکی از پرهیاهوترین
«امتیازات» ایران، موافقت کردنش (برای شش ماه آینده) با عدم نصب تجهیزات
تولید پلوتونیوم در رآکتور آب سنگین اراک است، میفهمیم که با قرارداد خوبی
سروکار نداریم. اما این حرف یک شوخی بیش نیست، چون آن رآکتور هنوز در حال
ساخت است و تا حداقل 12 ماه دیگر نیز کامل نخواهد شد، و واشنگتن اکنون
تأیید میکند که در متن قرارداد راه گریزی وجود دارد که به ایران اجازه
میدهد اجزای گوناگون را در جایی دیگر برای نصب در رآکتور در آینده، بسازد.
وقتی دومین «امتیاز» مهم ایرانیان، یعنی توافقشان با متوقف ساختن موقت
غنیسازی اورانیوم در سطح 20 درصد (و تبدیل ذخایر خود به میلههای سوختی یا
اکسید اورانیوم)، و محدود ساختن تعداد سانتریفیوژهای نطنز به نصف تعداد
کنونی و تعداد سانتریفیوژهای فردو به سه چهارم میزان کنونی است، میتوان
دریافت که این قرارداد اشتباه و مضر است.
اما تحلیلگران اسرائیلی
این محدودیتها را تقریباً بیمعنی میدانند. ایران قبلاً بیش از هشت تن
اورانیوم کم غنیشده داشته، که برای چهار تا پنج بمب اتم کافی است؛ و با
داشتن نزدیک به 16000 سانتریفیوژ کاملاً عملیاتی، میتواند در یک دوره
کوتاه زمانی اورانیوم را تا هر سطحی که میخواهد غنی سازد. بنابراین ایران
از لحاظ توانایی تولید مواد شکافتپذیر، همین الآن هم یک کشور در آستانه
هستهای است، و این وضعیت تغییر نخواهد کرد. ایرانیان میتوانند بیسر و
صدا تولید اورانیوم بسیار غنیشده را متوقف سازند، و هر زمان در آینده که
بخواهند به سرعت به سوی ایجاد مقادیر لازم برای ساخت بمب حرکت نمایند.
وقتی
یکی از مهمترین مفاد قرارداد، توافق ایران با بازرسیهای «سرزده» آژانس
بینالمللی انرژی اتمی است، مشخص است که با قرارداد بدی سروکار داریم.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در طول بیست سال گذشته، از تمام پیشرفتهای
عمده هستهای ایران غافل مانده، و زمانی که شواهدی مبنی بر سوءاستفاده و
خلافهای ایران یافته، در اعلام خطر و هشدار به آنها بسیار کُند عمل کرده
است. علاوه بر این، بازرسیهای بینالمللی سرزده، دسترسی به مکانهای که
گمان میشود ایران در آنها در حال کار بر روی تسلیحات هستهای است، مانند
پارچین، را شامل نمیشود. در واقع توافقنامه موقت، برنامههای نظامی ایران
در متالوژی هستهای، طراحی کلاهک، و تولید موشکهای دوربرد را محدود
نمیسازد.
وقتی گفته میشود مذاکرات یک ساله میان آمریکاییها و
ایرانیان، که تا کنون نیز محرمانه مانده، هیچ توجه و تمرکزی بر رفتار ایران
در منطقه، از حمایت از حزبالله و حکومت «اسد» در سوریه گرفته، تا
فعالیتها در مصر و اردن نداشته است میتوان فهمید که با قرارداد بدی روبرو
هستیم. همه این موارد تحتالشعاع عجله و اشتیاق خطرناک برای انعقاد یک
قرارداد هستهای جدید با ایران قرار گرفتهاند. مسلماً این توافقنامه ممکن
است آن قدر به طول انجامد تا دوره ریاست جمهوری «اوباما» تمام شود، بدون آن
که واقعاً مجبور باشد با ایرانیان رویارو گردد، پس «ارزشش را دارد.»
وقتی
تقریباً تمامی سخنگویان دولت در هفتههای اخیر بارها و بارها توضیح
دادهاند که جنگ با ایران یک گزینه قابل قبول نیست، مشخص است که با قرارداد
بدی روبرو هستیم. بنابراین تبلیغات تشریفاتی آمریکاییها در مورد این که
فرمول دیپلماتیک «تمامی گزینهها را روی میز میگذارد»، کاملاً پوچ و
توخالی است. واضح است که دولت «اوباما» به هیچ عنوان قصد ندارد هیچوقت،
تحت هیچ شرایطی، به مجموعه نظامی هستهای ایرانیان حمله نماید.
وقتی
ممکن است قرارداد ژنو کلاً شباهتی به یک توافقنامه حقیقی نداشته باشد،
میتوان فهمید که قرارداد خوبی نیست. «الیوت آبرامز»، از مقامات سابق شورای
امنیت ملی آمریکا، خاطرنشان کرده که خلاصه توافقنامه که توسط کاخ سفید
منتشر شد در شرایط «آرمانی» بیان شده، و «اجرای» واقعی تعهدات ایرانیان
باید هنوز مورد مذاکره قرار گیرد. «ظریف» متن کاخ سفید را «تفاسیر و
برداشتهای نادرست و یکطرفه از متون توافق شده در ژنو» توصیف کرده است.
وقتی
وزیر خارجه فرانسه و دیگران همین الان میگویند که توافقنامه به اصطلاح
موقت ممکن است به مدت یک سال یا بیشتر به طول انجامد، چون ممکن است مذاکره
در مورد یک توافقنامه بلندمدتتر پیچیده و دشوار باشد، معلوم است که با
توافقنامه بدی روبرو هستیم؛ و از کجا معلوم که تهران زمانی با یک قرارداد
سختگیرانهتر موافقت نماید. بنابراین توافقنامه «موقت» اوباما ممکن است
تبدیل به یک توافقنامه پایدار گردد؛ و این بدترین سناریوی ممکن است.
وقتی
مقام دولتی آمریکا که مسئولیت مذاکره با ایران را بر عهده دارد، کسی جز
«وندی شرمن»، معاون وزیر امور خارجه در امور سیاسی نیست، مشخص است که با
قرارداد خوب و مناسبی سروکار نداریم. هنگامی که قراردادهای سست و ناپایدار
سال 2005 و 2007 کره شمالی امضا شدند، «شرمن» هماهنگکننده امور سیاسی دولت
«کلینتون» بود؛ واشنگتن این دو قرارداد را «تاریخی و دگرگونکننده» خواند
در حالی که بارها و بارها توسط کره شمالی نقض شدند. حکومت «کیم» امروز
تأسیسات غنیسازی اورانیوم دارد، رآکتور هستهای تولید پلوتونیوم خود در
یونگبیون را (دوباره) راهاندازی کرده، و مجموعهای از آزمایشهای
موفقیتآمیز موشکهای دوربرد (در سالهای 2006، 2009 و 2013) را اجرا نموده
است.
وقتی «اوباما» و «کری» نگرانیهای اسرائیل را کوچک
شمردهاند، و به جای دفاع از توافقنامه به واسطه مفاد آن، منتقدان یهودی و
کنگرهای را با ذکر صفاتی نظیر خائن و جنگطلب توصیف کردهاند، مشخص است که
با توافقنامه خوبی روبرو نیستیم. اما همه اینها از دیدگاه نظم جدید
«اوباما» در منطقه که در آن اسرائیل تبدیل به یک عامل کوچک و یک نگرانی
جانبی شده است، و آشتی بزرگ آمریکا با جهان اسلام هدف استراتژیک اصلی محسوب
میگردد، منصفانه است.