arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۴۴۸۸۸
تاریخ انتشار: ۲۱ : ۱۵ - ۲۳ دی ۱۳۹۲

باهنر: اصلاح‌طلبان عبور از روحانی را کلید زده‌اند/ بهزاد نبوی خدا عاقبت بخیرش کند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
روایت محمدرضا باهنر از تفسیر سیاسی تندروها از تصمیمات مجلس، توصیف رفتار بی ثمر چهره های فراجناحی در طول انقلاب، چرایی جدایی هاشمی و روحانی از جامعه روحانیت، ماجرای عزل و نصب های بی پایان، عبور اصلاح طلبان تندرو از دولت روحانی، عدم ادغام فراکسیون های مجلس و پیشنهاد تاسیس باشگاه احزاب از مهمترین محورهای گفتگوی مشروح محمدرضا باهنر با خبرگزاری مهر است.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی است که سالها سابقه تکیه بر کرسی مجلس را در کارنامه خود دارد. باهنر که خود و همفکرانش را در دسته اصولگرایان معتدل تعریف می کند چندی پیش پس از فوت مرحوم عسگراولادی به ریاست جبهه پیروان خط امام و رهبری منصوب شد. تحزب یکی از جدی ترین دغدغه های باهنر است تا جایی که جبهه پیروان را هم صرفا «هیئت سیاسی» می داند. از دولت دفاع می‌کند اما نقدهایش را نیز بی پرده عنوان می‌کند. باهنر آینده انتخابات مجلس دهم را در هاله ای از ابهام و منوط به کارنامه دولت روحانی و واکنش اصولگرایان تندرو می‌داند.

باهنر با اشاره به عدم تاثیر گذاری گروههای فراجناحی در کشور گفت: «وسطی ها هیچ موقع نتوانستند حاکم شوند و یا اکثریت را به دست بگیرند. علاوه بر این آن 70 درصد اکثریت هم هیچگاه یکپارچه نیستند.»

وی همچنین با اشاره به تناسب شعار اعتدال با روحیات فردی روحانی؛ عارف و ولایتی را گزینه های نامناسب برای جریان اعتدال خواند و گفت: «روحانی ذاتا و به خودی خود تیم نداشت و چون اردوگاه سیاسی نداشت بنابراین تلاش کرد به زعم خودش از میان همه موجودین بهترین‌ها را انتخاب کند.»

باهنر در ادامه به اوضاع آشفته اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در وضعیت کنونی اشاره کرد و ادامه داد: «وضع ما اصولگرایان و هم اصلاح طلبان به هم ریخته است. یعنی از همین الان در اردوگاه اصلاح طلبان بحث عبور از روحانی شروع شده است تا اینکه  چه کسی مجلس را در دست بگیرد، به عارف رضایت دهند یا به کس دیگر. این طرف هم همین گونه است.»

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در پایان به حواشی کارت زردهای مجلس به وزرای دولت روحانی گفت: «بعضی از وزیران می‌گویند ما به این سوالها پاسخ می‌دهیم از کارهای خود باز می‌مانیم اما باید به آنان گفت که پاسخ دادن به سوال نمایندگان هم یکی از وظایفتان است و این کار اضافه نیست. پاسخگو بودن جز ذات مسئولیت پذیری در نظام ماست.»

مشروح گفتگوی مشروح مهر با باهنر را در ادامه می خوانید:

به نظر می‌رسد فضای سیاسی کشور از این جهت که تغییراتی جدی در انتخابات رخ داده اما مجلس هنوز در اختیار اصولگرایان است؛ شبیه به نیمه دوم سال 76 باشد. به همین دلیل برای این آینده شناسی گریزی نداریم که نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری داشته باشیم. به عنوان سوال اول تحلیل شما از انتخابات اخیر چیست؟

پیش از این جامعه دو دوره 8 ساله افراطی را پشت سر گذاشته بود. یکی 8 سال دوره اصلاحات و دیگری 8 سال دوره احمدی نژاد که افکار عمومی این 8 سال دوم را به دوران حاکمیت اصولگرایان تعبیر می‌کند ما هم نفی نمی کنیم که بگوییم اینها اصولگرا نبودند، اما اصولگرایی با تفسیر احمدی نژاد بود که اگر آن را هم بخواهیم تحلیل کنیم یک سری رفتارهای رادیکالی و تند داشت. مردم از این دو دوران رادیکالی خسته شدند و به اعتدال روی آوردند.

آقای دکتر روحانی شعارهایش اعتدالی بود ساختار شخصیتی و گذشته اش هم همین گونه بوده است. صحبتهای انتخاباتی روحانی نظیر خرد‌گرایی، اعتدال و رویکرد فراجناحیخیلی یک‌بار مصرف نبود بلکه شخصیت ایشان تقریبا همین‌گونه بود. ایشان 20 سال مجلس بودند که 16 سال آن را از نزدیک در هیئت رئیسه با ایشان کار کردم. و آن زمان که در مجلس پنجم روحانی جلساتی به نام جلسه عقلا را با حضور آدمهای معتدل دو جناح دعوت می کرد با ایشان همکاری داشتیم.

تندروها هر اتفاقی که در مجلس رخ می‌دهد را سیاسی تفسیر می‌کنند

مجلس شورای اسلامی در طول سال 10 تصمیم خالص سیاسی بیشتر ندارد و سایر تصمیماتش تصمیمات کارشناسی است. بسیاری از طرحها و لوایح صبغه سیاسی ندارد؛ و محتوای آن یا اقتصادی ، یا فرهنگی و یا اجتماعی است. اما معمولا تندروها در مجلس و بیرون علاقه‌مند هستند که هر اتفاقی که در مجلس رخ می‌دهد را سیاسی تفسیر کنند. بعضیها یک لیوان آب هم می‌خواهند بخورند، محاسبه می کنند که منفعت و یا ضرر سیاسی اش چقدر است و طبیعتا این رویکرد برای عملکرد مجلس مضر است.

در جلسه عقلای روحانی در بسیاری از مواضعی که سیاسی نبود می نشستیم بحث می کردیم و به تفاهم می رسیدیم و مجلس کارش را به جلو می برد. این خاطره را گفتم برای اینکه واقعا دکتر روحانی دنبال این تیپ کارها بود.



البته بعضی از شخصیتها در نظام  از همان اول متمایل به خط سوم شدند. از اول انقلاب و بعد از حذف بنی صدر و لیبرالها و منافقین بحث چپ و راست در خانواده انقلاب مطرح شد. آن موقع اختلافات در مواضع چپ و راست بر سر موضوعات اقتصادی بود و نه اختلافات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی. یک جریان طرفدار اقتصاد دولتی و دیگری طرفدار اقتصاد خصوصی بود. از همان موقع یک عده می‌گفتند ما نه چپیم و نه راست؛ بلکه فراجناحی هستیم که در راس آنها مرحوم حاج احمد آقا بود. البته ایشان به خاطر موقعیتش شاید در آن زمان چاره ای نداشت اما یک تیپ‌هایی مانند هاشمی، روحانی و حتی محسن رضایی نیز چنین رویکردی داشتند. اگر به یاد داشته باشیددر انتخابات سال 76 چهره هایی مانند آقای ری شهری دنبال بحث فراجناحی بودند و می گفتند "اليمين و الشمال مذله" و ما راه وسط را می‌رویم.

از رویکرد فراجناحی جریان سوم بهره‌ای نبردیم/از حسینیان تا پورنجاتی عضو یک گروه بودند

البته نمی خواهم خدای نکرده کار آنها را تقبیح کنم اما در فعالیتهای سیاسی هم خیلی از رویکرد فراجناحی این افراد بهره‌ای نبردیم. در سال 76 آقای ری شهری جریان دفاع از ارزشهای انقلاب را تشکیل داد که در این گروه از آقای حسینیان تا پورنجاتی عضو بودند! این گروه عقیده داشت در کشور 15 درصد چپ، 15 درصد راست و 70 درصد بقیه متمایل به هیچ جناحی نیستند و ما به دنبال این 70 درصد هستیم.

ما هم یک تعبیر ساده داشتیم و به آنها می گفتیم اشتباه شما این است که فکر می کنید این 70 درصد ثابت هستند بلکه این 70درصد 71 درصدند بنابراین سهام عمده برای همین 15 درصدی هاست. در بنگاههای اقتصادی هم همین گونه است سهام خرد معمولا مدیریت ندارد و اگر کسی که بلوک 20 درصدی داشته باشد می تواند کل بنگاه را مدیریت کند. در سیاست هم همین است.

در  مجالس 9گانه ما هم همین گونه بوده است مجلس همیشه یا دست چپیها بوده و یا دست راستیها. آن وسطی ها هیچ موقع نتوانستند حاکم شوند و یا اکثریت را به دست بگیرند. علاوه بر این آن 70 درصد اکثریت هم هیچگاه یکپارچه نیستند مثلا در مجلس خیلی از نمایندگان مستقل هستند اما این مستقلها با یکدیگر هم رای و هم نظر نیستند. "مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ" بین آنان یک فاصله های است که این فاصله ها در میان ما اصولگرایان کمتر است.

آقای هاشمی رفتارهای تند جامعه روحانیت را تحمل نکرد و از این گروه جدا شد

پس چگونه روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز بود؟

آقای هاشمی هم عضو جامعه روحانیت مبارز بود اما به تدریج از جامعه روحانیت جدا شدند. یعنی نتوانستند بعضی از مواضع و رفتارهای تند جامعه روحانیت را تحمل کند و از این گروه جدا شدند. مثلا آقای محسن رضایی هم این گونه است امروز ایشان در جریان اصولگرایی تعریف می شود اما ذاتا وسط هستند.

در کل جامعه از تندرویهای سال 76 تا 84 اصلاح طلبان و از تندرویهای اصولگرایی هم از نوع احمدی نژادی اش از سال 84 تا 92 خسته شد و به یک جریان اعتدالی که سمبلش روحانی بود پناه برد و این یک انتخاب خوب و درست تلقی میشود.

عارف و ولایتی نمی‌توانستند کاندیدای جریان اعتدالی باشند/روحانی تیم و اردوگاه سیاسی نداشت

اگر از بین کاندیداها هم بخواهیم مرور کنیم؛ نماد کاندیدای اعتدال آقای روحانی بود. اما آیا عارف می توانست این شعار را نمایندگی کند آیا آقای ولایتی می توانست؟ نه نمی‌توانستند. حالا اینکه عملکرد این شش ماهه دولت چگونه شده؛ جای بحث دارد. البته روحانی یک مشخصه ای داشت و آن این بود که ذاتا و به خودی خود تیم نداشت و چون اردوگاه سیاسی نداشت بنابراین تلاش کرد به زعم خودش از میان همه موجودین بهترین‌ها را انتخاب کند. شاید هم درست انتخاب کرده باشد کما اینکه نمایندگان هم به اکثریت قریب به اتفاق وزرای روحانی رای دادند و وزرای توانمندی هم انتخاب شده است. من هم علی‌رغم برخی انتقادات، کابینه را بسیار توانمند و خوب می‌بینم. اما یک گلایه ای که ما از دولت روحانی داریم و فکر می‌کنیم که این اتفاق نباید می‌افتاد این است که در گذشته هر جریانی که می‌رفت و یک جریان دیگری می‌آمد از دم شروع به تغییر مدیران می‌کرد.



جریان عزل و نصب‌ها به عزل سرایدار مدرسه‌ها هم می‌رسد/حتی یکی از استانداران سابق هم بدرد بخور نبود؟

بارها و بارها این موضوع را هم در دولت اصلاحات و هم در دولت احمدی نژاد مطرح کردم، قرار نیست وقتی که یک حزب قدرت را در دست می گیرد در تمام پست های مدیریتی افراد مورد نظرش را جایگزین کند. مثلا در ایران حداکثر 200 پست سیاسی داریم، خوب یک دولت روی کار می آید بله باید وزرا، مدیرعاملان بانکهای قدرتمند و بعضی از سفرای حساس (و نه 230 سفیر) را عوض کند. اما دلیل ندارد بقیه پست ها را هم تغییر دهد. این تغییرات هم  یک دفعه صورت نمی‌گیرد بلکه مانند دومینو است؛ مثلا در کشور ما در جریان عزل و نصب‌ها؛ رئیس‌جمهور، وزیر را انتخاب می‌کند، وزیر می گوید من معاونین خودم را باید عوض کنم، معاونین هم می‌گویند مدیران کل را تغییر دهیم و همین ادامه پیدا می کند و حلا کار به عزل مدیر و سرایدار مدرسه رسیده است! بنابراین به جای 200 نفر 200 هزار نفر  تغییر می کنند و این برای نظام خیلی هزینه دارد. یعنی خیلی نیروهای مجرب و آموزش دیده و کارشناس را به دلیل مسائل واهی سیاسی و به جرم آنکه در دولت گذشته کار می‌کرده؛ کنار می گذاریم. من بارها و بارها هم به وزیر کشور و هم به روحانی گفته ام که آیا در این 33 استان یک یا 2 نفر از استانداران دولت قبلی به درد بخور نبودند؟ البته من هم به جای روحانی بودم اکثر استانداران را عوض می‌کردم اما معنایش این نیست که حتی یک نفر از 31 استاندار دولت گذشته  هم خوب نباشند. حتی این موضع را نسبت به وزرای احمدی نژاد هم داشتم. به روحانی گفتم و اسم هم بردم که این وزرای احمدی‌نژاد وزرای شایسته‌ای هستند که می توانند بر سمت خود باقی بمانند. اما این دولت هم رویه گذشته را دنبال کرد. ما امیدواری زیادی داشتیم که آقای روحانی این رویه را در پیش نگیرد.

آقای روحانی؛ دقیقا چند نفر بدون بلیط بودند؟/ مساله فراجناحی در دولت روحانی نیز رعایت نشد

البته روحانی به شوخی گفتند که خیلی از کسانی که بدون بلیط سوار شده‌اند باید پیاده شوند. حالا ما می گوییم آقای روحانی دقیقا چند نفر بدون بلیط بودند؟ آیا 200 نفرند 500 نفرند 2000 نفرند؟ اگر این دومینو ادامه پیدا کند 2 سال از دولت روحانی صرف تغییر پستها می شود و 2 سال بعد هم منتظر می‌مانند ببیند اوضاع چه می‌شود. گذشته از آن مساله فراجناحی در دولت روحانی نیز رعایت نشده است در این 220 پست قرار بود از خوب‌های دو جناح استفاده کنند اما عموما تنها از یک جریان استفاده می‌شود که این موضوع مورد اعتراض مجلسی‌ها و سیاسیون بوده است. اینکه چه پیش می‌آید باید منتظر آینده باشیم.

شما اشاره ای به مجلس عقلا داشتید آنگونه که بخاطر دارم سابقه‌اش به مجلس سوم بر می گردد. و در بحث پذیرش قطعنامه و پایان جنگ، ایده شکل گیری این جمع عقلا توسط روحانی این بوده است که جنگ به ضرر کشور است و تندروها اجازه نمی هند که ماجرا پایان یابد.

بله سابقه جمع عقلا به مجلس سوم بر می گردد. اما مجلس تاثیر چندانی بر این مساله نداشت و نمی‌توانست داشته باشد چرا که در آن زمان شورای عالی دفاع، فرمانداهان و حضرت امام تصمیم گیر بودند و آقای روحانی نمی توانست جزء عوامل تاثیر گذار در پذیرش قطعنامه باشد. البته آقای هاشمی رئیس مجلس و جانشین فرمانده کل قوا بودند و روحانی نیز فرمانده کل پدافند بودند؛ بنابراین از وجهه مجلسی تاثیرگذار نبودند بلکه از وجهه فرماندهی تاثیرگذار بودند. کما اینکه محسن رضایی در مجلس نبود اما در این قضیه تاثیر داشت یا مرحوم صیاد شیرازی.

به بحث اصلی خودمان برگردیم.  شما انتقادی داشتید هم به تغییرات در دولت یازدهم و هم استفاده آن از یک جریان خاص؛ همین موضوع می تواند یک ورودی باشد به آینده شناسی فضای سیاسی کشور باشد اولین فصلی که فضای سیاسی کشور را روشن می کند انتخابات مجلس دهم است فکر می کنید در انتخابات آینده بازهم مصاف سنتی اصولگریان و اصلاح طلبان را شاهد هستیم؟ اگر این موضوع باشد تکلیف دولت چیست و دولت به سمت کدام جناح گرایش پیدا می کند؟

نظام مردم‌سالاری دینی ما که در تاریخ معاصر به افکار عمومی دنیا عرضه شد، توفیقات بسیار خوبی داشته است؛ علیرغم اینکه خیلها قبل از پیروزی انقلاب بحث می کردند که حکومت دینی در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم دیگر جایگاهی ندارد. از همان اوایل انقلاب بحث هایی مطرح بود و می‌گفتند که اگر امریکا برود شوروی می‌آید و اگر شوروی برود آمریکا می‌آید و غیر از این دو مدل دیگری را متصور نبودند. اما بالاخره نظام مردم‌سالاری دینی شکل گرفت. همان نظام جمهوری اسلامی که امام خمینی(ره) فرمودند یک وجهه آن جمهوریت و بعد دیگر آن اسلامیت است.

عناصر تندرو اصلاح‌طلب القا می‌کردند که نظام ایدئولوژیک نمی‌تواند منافع ملی را حفظ کند

در این اواخر برخی از عناصر تندرو اصلاح طلب که به دنبال کارشکنی و رفتار ساختارشکنانه بودند می‌خواستند القا کنند که نظام ایدئولوژیک نمی‌تواند منافع ملی را حفظ کند که این موضوع یکی از بحث‌های جدی یکی از همین سران اصلاح طلب بود و بعدا جزء سران فتنه هم شد.

بهزاد نبوی که خدا عاقبت بخیرش کند زمانی که امام فتوای قتل سلمان رشدی را مطرح کردند اعتقاد داشت از نظر شرعی باید سلمان رشدی کشته شود اما از نظر منافع ملی ما نمی توانیم منافع خود را به خطر بیاندازیم. بنابراین اصلاح‌طلبان  از این دلایل پیدا می‌کردند و استدلال می‌کردند که اصولا حکومت‌های ایدئولوژیک قادر به حفظ منافع ملی نیستند. البته این حرف پاسخهایی زیادی دارد که یک جواب قاطع آن وضعیت کنونی نظام انقلاب اسلامی است. این نظام از نظر قدرت مادی از صفر شروع کرده و امروز بسیار قدرتمندتر از از گذشته است و جایگاهش بسیار رفیع تر از جایگاهی است که قبل از انقلاب داشته است.

امثال جبهه‌پیروان حزب نیستند؛ هیئت سیاسی‌اند/ نظام مردمسالاری دینی بدون حزب شناسنامه‌دار ابتر است

حالا من می گویم این نظام که نظام مردمسالاری دینی است و همه مسئولان کشور یا مستقیم و یا غیر مستقیم  از رهبری گرفته تا عضو شورای اسلامی روستا با رای مردم انتخاب می شوند ناگزیر از داشتن چند حزب قدرتمند شناسنامه دار و فراگیر است. امروز 220 حزب مجوز فعالیت دارند اما حزبهای ما به معنای واقعی حزب نیستند مثلا جامعه اسلامی مهندسین و جبهه پیروان حزب نیستند یک هیات های سیاسی هستند گاهی رشد می کنند و گاهی هم افول. بنابراین کشور ما نیاز به چند حزب قدرتمند فعال شناسنامه‌دار و البته در چارچوب جمهوری اسلامی دارد و تا این اتفاق نیفتد نظام مردمسالاری دینی ما ابتر است.

مثلا نظام ما تا یک ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری نمی داند که چه کسی رئیس جمهور خواهد شد و این موضوع  برای یک نظام جا افتاده سیاسی اتفاق خوبی نیست که نداند و نتواند پیش بینی کند چه کسی رئیس جمهور می شود. حداقل باید بداند از بین این دو نفر یکی رئیس جمهور خواهد بود و نباید اینگونه باشد که از 15 نفر کاندیدای ریاست جمهوری نداند چه کسی رئیس جمهور می‌شود و اخرش هم هرکس رئیس جمهور شد بگویند شانس آورده است.



خاتمی سال 76 می‌گفت چون فکر نمی‌کردم رئیس جمهور شوم برنامه‌ای هم ندارم

این انتخابات برای ما خیلی مهم بود اما کاندیدای پیروز با 50.3 دهم درصد رئیس جمهور شد و 47 دهم درصد مردم به رئیس جمهور رای ندادند. تقریبا سه دوره انتخابات اخیر این گونه شده است .یعنی در سال 76 خاتمی، 84 احمدی نژاد و سال 92 قبل از انتخابات کسی نمی توانست پیش بینی کند که نتیجه چگونه خواهد شد. مثلا سال 76 که به آقای خاتمی تبریک می‌گفتم و در مورد برنامه ها و کابینه اش با او صحبت می کردم  زد زیر خنده و گفت "من فکر نمی‌کردم که رئیس جمهور شوم من آمده ام کاندیدا شوم تا یک تشکیلات و حزبی داشته باشیم و هیچ وقت فکر نمی کردم که 20 میلیون رای بیاورم، اصلا برنامه‌ای ندارم. تازه باید بنشینم برای برنامه‌ها فکر کنم» در زمان احمدی نژاد هم همینگونه بود. ما سال 84 روی همه کاندیداها دعوا می کردیم غیر از احمدی نژاد . آقای لاریجانی، ولایتی، رضایی، قالیباف، هاشمی همه مطرح بودند غیر از احمدی نژاد؛ این دوره هم روحانی رئیس جمهور شد.

من نمی‌خواهم شخصیت ها را با یکدیگر مقایسه کنم اما می‌خواهم بگویم یک نظام دموکراتیک باید بتواند پیش بینی کند که چه اتفاقی می افتد. حالا نه 100 درصد اما بتواند 50 درصد پیش بینی کند. به همین دلیل می گویم ما ناچاریم که چند حزب قدرتمند شناسنامه دار و در چارچوب نظام داشته باشیم. این که برخی ها می گویند نظام حزبی با نظام ولایی همخوانی ندارد را  قبول ندارم.  کاملاً  این دو باهم  قابل تطبیق است، اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی روشن و شفاف است و احزاب هم می توانند در زیر مجموعه این نظام فعالیت داشته باشند.

حالا اگر این فرض را بپذیریم آن وقت کشورها متفاوت می شوند. برخی کشورها تک حزبی هستند که آن دیکتاتوری می شود مانند کشورهای بلوک شرق، بعضی از کشورها دو حزبی، سه حزبی و یا 4 حزبی هستند که  بیش از 4 حزب هم معنا ندارد. اما باز این به این معنا نیست که دیگر حزب ها حق فعالیت ندارند. اما این قدر حزب ها کوچک می شوند دیگر در پارلمان و دولت یک درصد فراکسیون قابل ادعایی هم ندارند. مثلاً در برخی از کشورها مانند ترکیه اگر یک حزبی کمتر از 5 درصد کرسی های پارلمان را به دست بگیرد دیگر آن 5 درصد را هم به آن حزب نمی دهند یعنی می گویند کسی می تواند به مجلس برود که بیش از 5 درصد کرسی ها را داشته باشد.

اصلاح‌طلبان بحث عبور از روحانی را کلید زده‌اند

ما چون امروز این احزاب را نداریم در این امواج سیاسی، اوضاع و احوال به هم می ریزد. الان وضع ما اصولگرایان و هم اصلاح طلبان به هم ریخته است. یعنی از همین الان در اردوگاه اصلاح طلبان بحث عبور از روحانی شروع شده است تا اینکه  چه کسی مجلس را در دست بگیرد، به عارف رضایت دهند یا به کس دیگر. این طرف هم همین گونه است.

اگر بخواهیم نظام دو حزبی طراحی کنیم می شود اصولگرا و اصلاح طلب؛ اگر سه حزبی در نظر بگیریم می شود اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدالیون و اگر 4 حزبی در نظر بگیریم چهار جریان اصولگرایان تندرو، اصولگرایان معتدل، اصلاح طلبان تندرو و اصلاح طلبان معتدل قابل تصور است. علی‌رغم آن که روحانی بسیاری از نیروهایش را از اصلاح طلبان استفاده کرد امروز خیلی از تندروهای اصلح طلب از روحانی راضی نیستند. بنابراین این که مجلس آینده چه شکلی می شود و کدام از این گروه ها اکثریت و کدام از آنها اقلیت می شوند زود است که تحلیل کنیم و به خیلی از رفتارها بستگی دارد.

حل مذاکرات ژنو به معنی حل مشکلات مردم نیست

امروز افکار عمومی در دو سه مساله به دولت خیره شده است. یکی مساله مذاکرات ژنو است که آیا این مذاکرات به جایی می رسد یا خیر. البته این به این معنا نیست که اگر مذاکرات ژنو حل شود مشکل مردم نیز برطرف خواهد شد؛ من این ادعا را قبول ندارم. اما اینکه این مذاکرات به جایی برسد یا نرسد در توانمندی دولت موثر است و باز هم این را می گویم این به این معنا نیست که اگر این مذاکرات  به نقطه ای برسد مشکلات ما حل خواهد شد. یک سری از مشکلات هم داخلی است. مساله تورم، اشتغال، تولید، سرمایه گذاری، رفاه که همه دولت های دنیا حساسیت‌شان روی این چند شاخص است و مردم هم فقط همین چند شاخص را بیشتر لمس می‌کنند.

البته قدم های اولیه دولت خوب بوده است ولی این پایان کار نیست و خیلی راه داریم که به نتیجه مطلوب برسیم. متاسفانه علی‌رغم این که دولت سیاست های خوبی را در حوزه تولید پایه گذاری کرده است اما هنوز یک حرکت جدی در آن ایجاد نشده و بنگاه ها دارند نفس های آخرشان را می کشند، البته نباید انتظار داشته باشیم ظرف 4، 5 ماه این اتفاق بیافتد.  اما اگر دولت در این شاخص ها بتواند موفق شود و سطح عمومی قیمت ها را پایین و در ازای آن تولید و اشتغال را افزایش دهد مشخص می کند که آیا دولت می تواند کرسی هایی در مجلس آینده داشته باشد یا خیر.

موضوع دیگر که در انتخابات مجلس اینده تاثیرگذار است انسجام جریانات سیاسی است و به همان اندازه که جریان  اصولگرایی و یا اصلاح طلب بتواند انسجام  داخلی خود را حفظ کند و به یک وحدت بیشتر برسد شانس شان در مجلس آینده بیشتر خواهد شد.

 

جواب شما خیلی ابهام ما را نسبت به آرایش فضای سیاسی آینده کم نکرد. گاهی اوقات زمزمه هایی از سوی شما در مورد تشکیل حزب فراگیر با محوریت آقای ناطق نوری مطرح می شود اگر بخواهیم آنرا ملاک قرار دهیم یک جریان متفاوتی از جریان باسابقه اصولگرایی شکل خواهد گرفت . چراکه اگر قرار باشد اقای ناطق محوریت جریانی را بعهده بگیرند قطعا یک طیف قابل توجهی از اصولگرایان در آن قرار نخواهند گرفت چه بسا برخی از اصلاح طلبان نیز ممکن است به آن بپیوندند. این گروه اعتدالی که نام می برید احتمالا سیالیت‌اش موجب ابهام در انتخابات آینده می شود. از سوی دیگر آقای روحانی و دولتشان مهم است که آیا در فهرست اصلاح طلبان قرار می گیرند یا به صورت مستقل می آیند؟ آیا این جریان اعتدالی در داخل جریان اصولگرایی می تواند حزب فراگیر تشکیل دهد؟

اینکه گفتم ابهام منظورم این است که حداقل جواب این موضوع در ذهن من وجود ندارد نه اینکه بخواهم پنهان کنم. می گویم این جواب شما زمانی روشن می شود که چند اتفاق بیفتد. اصلاً فرض را بر این بگذارید که ما یک مجلس داریم و این 4 جریان در آن هستند. اصولگرای معتدل، اصلاح طلب معتدل و همچنین اصولگرای تندرو و اصلاح  طلب تندرو.  برخی از مواقع ما ممکن است ما به اصولگرایان تند نزدیک شویم و در بعضی از موارد به اصلاح طلبان معتدل . به اصلاح طلبان تند که حتما نزدیک نمی شویم و اصلاح طلبان تند هم هیچ زمانی به اصولگراهای تند نمی توانند نزدیک شوند.  اما اینکه ما قطعا به این جمع بندی برسیم که در همه مواضع به اصلاح طلبان معتدل نزدیک تریم یا به اصولگرایان تندرو اصلا نمی توانیم جمع بندی کنیم و قابل جمع‌بندی نیست و بستگی به حسب مورد دارد.

شکل‌گیری جریانات سیاسی مجلس آینده بستگی به کارنامه دولت دارد

در این زمینه اگر بخواهم یک مثال روشن بزنم مثلا شاید در جریان مذاکرات ژنو برخی از جریانات می گویند که اصلاً کل تجهیزات هسته‌ای را باید صادر کنیم برود تا مشکلات تحریم حل شود. یک عده هم می گویند نه ما یک قدم هم از مساله هسته ای کوتاه نمی آییم و عقب نشینی نمی‌کنیم. بین این دو تصمیم هم یک طیف وسیع خاکستری وجود دارد. کدام نقطه ما می توانیم استقرار پیدا کنیم فرق دارد، موضع اعتدالیون اصولگرا با اعتدالیون اصلاح طلب فرق دارد. موضع ما با رادیکال های اصولگرا هم فرق دارد. بنابراین من آنچه را که مطرح کردم  نمی‌خواستم یک حرف کلی بزنم. اما امروز که دو سال به انتخابات مجلس مانده است این که بگوییم جریانات سیاسی چگونه شکل می گیرد به چند عامل بستگی دارد که دو سه مورد آن را ذکر کردم . میزان موفقیت دولت یازدهم در مذاکرات، میزان موفقیت آن در راه اندازی اقتصاد کشور و میزان وحدتی که جریانات سیاسی می‌توانند در درون طیف خودشان به وجود بیاورند.

در مجلس نهم عملاً اصولگراها با یکدیگر رقابت کردیم. بعضی موارد را تندروها بردند و در بعضی دیگر از موارد اعتدالیون پیروز شدند. و نهایتاً در مجلس هم مشخص شد که کرسی کدام گروه بیشتر و یا کمتر است. بنابراین انتخابات آینده بستگی دارد که این گروهها به چه میزان می توانند به یکدیگر نزدیک شوند. البته یک زمزمه هایی از سران اصلاح طلب تند به گوش می رسد و می گویند چاره نداریم و باید به سمت اعتدال گراها برویم . این قدم، قدم مبارکی است و ما از آن استقبال می کنیم . یعنی اصلاح طلبانی که یک زمان به دنبال ساختار شکنی بودن اینقدر به فهم و درک سیاسی رسیده باشند که یک بازیکن فعال و متعدل در نظام باشند و ساختارشکنی و هنجارهای مذهبی را کنار بگذارند و هنجارهای ملی و ارزشی را رعایت کنند ما خیلی خوشحالیم. چراکه ما کینه و دشمنی نسبت به اصلاح طلبان تندرو نداریم و حتی سران فتنه اگر به این درجه از عقلانیت برسند و بیایند بگویند ما در سال 88 هم به خودمان، هم به مملکت، هم به نظام و به انقلاب ظلم کردیم حداقل این را بپذیرند بعد بتوانیم مذاکره کنیم خوب است.

با توجه به مطالبی که فرمودید یعنی جریان آقای باهنر هنوز دچار تردید هست که در انتخابات آینده احتمالا با دولت ائتلاف می کند یا با طیف تندرو اصولگرا؟

هنوز آرایش ها مشخص نیست. بله یعنی اگر شما 4 جریان را اصل بگیرید بستگی دارد که این 4 جریان چگونه با یکدیگر تعامل می کنند و این بستگی دارد به یک سری مسایل دیگر. مثلا ممکن است در همین مساله ژنو ما با اصلاح طلبان معتدل به یک موضع رقابت برسیم ممکن است هم با اصواگرایان تندرو به یک موضع رقابت برسیم. بستگی دارد مذاکرات ژنو چگونه جلو برود و تعاملات ما نیز با یکدیگر چگونه باشد.

خبری از ادغام فراکسیون رهروان و اصولگرایان نیست/فراکسیونی با محوریت تابش و مطهری شکل نخواهد گرفت

ظاهرا تغییراتی در فراکسیون رهروان و اصولگرایان در وقوع است تا یک فراکسیون واحد شکل گیرد.
من این خبر را تایید نمی کنم. این که  فراکسیون ها منحل و یکی شود این گونه نیست. اما این دو فراکسیون مواضع شان دارد به یکدیگر نزدیک می شود. فراکسیون سر  جایش می ماند اما اگر قبلاً در 20 درصد رفتارها با یکدیگر اشتراک مساعی داشتند امروز می شود 50 درصد. اما اینکه دو فراکسیون در یکدیگر  مضمحل و مستحیل شوند این گونه نیست.

برخی از صولگرایان می گویند از 150 عضو که فراکسیون رهروان داشته است برخی از آنان به دولت نزدیک شده‌اند و به شوخی می گویند مجلس 100 نفر اصلاح طلب پیدا کرده است.

من این تعبیر را قبول ندارم. قرار نیست هرکسی که به روحانی نزدیک شود اسمش را بگذاریم اصلاح طلب؛ این ظلم است.

می گویند حتی فراکسیون رهروان جلساتش با استقبال اعضا مواجهه نمی شود از این جهت که این افراد می خواهند فراکسیون مستقلی با محوریت آقای تابش داشته باشند.

از نظر شکلی تقریباً هیچ اتفاقی نمی افتد اما از نظر محتوایی ممکن است بعضی از مواضع به یکدیگر نزدیک شوند. اما این که فکر کنید جای فراکسیون ها تغییر کند و فراکسیون اکثریت اقلیت شود و یا بالعکس اینگونه نیست.

این خبر را که فراکسیونی با محوریت تابش و مطهری در مجلس تشکیل می شود را تائید می کنید؟

نخیر تایید نمی کنم.



آقای تقوی با اتکا به ظرفیت‌های خودش جلسات وحدت را شکل داده / من هم یکی دو جلسه بیشتر شرکت نکرده‌ام

جلسات وحدتی به محوریت حجت الاسلام تقوی برگزار می شود .گفته شده است که این جلسات با حمایت های شما برگزار می‌شود و یا به تعبیری شما و جبهه پیروان پشت پرده این وحدت هستید.

نه چنین چیزی صحت ندارد.

خود حجت الاسلام تقوی مبدع چنین جلساتی هستند و کار قابل ستایشی است، ما به انگیزه ایشان و هم فعالیتی که دارند احترام می گذاریم. طبق آن جه که خودشان گفته است با مقامات جامعه روحانیت صحبت کرده و آنان گفته اند که ما فعلاً وارد این موضع نمی شویم و خودت این جلسان را برگزار کن؛ بنابراین ایشان با اتکا به ظرفیت خودش این کار را شروع کرده و از ما و از دیگران نیز دعوت کرده‌اند. البته من هم یکی دو جلسه بیشتر نرسیدم که بروم . اما این که پشت پرده جلسه‌ای داشته باشیم و تفاهم کرده باشیم این گونه نبوده است.

به نظر شما این جلسات به نتیجه می رسد؟

صفر و صدی نباید فکر کنیم، حتماً یک نتایجی دارد اما نتایج آن کامل نیست و اگر بخواهیم یک اتحاد کامل میان اصولگرایان ایجاد کنیم باید از ظرفیت های بیشتر و جامع تری استفاده کنیم و مکانیزم های دیگری را هم طراحی کنیم.

خیلی ها می گویند مدل های گذشته ساز و  کار دیگر جواب‌گو نیست و باید سازوکار جدیدی برای وحدت طراحی شود.

بعضی ها می گویند جوابگو هست، بعضی ها می گویند نیست. اصولگرایان حتماً باید به وحدت برسند اما مدل وحدت باید نسبت به گذشته تغییر کند.

در اولین جلسه ای که اصولگرایان برای وحدت دور هم جمع شوند علی القاعده باید مدل جدیدی طراحی شود اشکال مدلی قبلی را در چه می دانید که بر اساس آن مدل جدید طراحی شود؟

در مجلس نهم اصولگرایان عملاً یک رقیب قدرتمند و سرسخت نداشتند به همین دلیل خودشان با یکدیگر رقابت داشتند . در انتخابات گذشته دو طیف جبهه متحد و جبهه پایداری داشتیم و علیرغم اینکه جبهه پایداری به جلسات جبهه متحد دعوت شد اما نهایتاً به جمع اصولگرایان نپیوست و رقابت درون گروهی به وجود آمد. اما انتخابات مجلس که تمام شد یک رقابتی بین آقای لاریجانی و حداد که هر دو نفرشان در جبهه متحد بودند ایجاد شد. بنابراین اگر در انتخابات آینده اصلاح طلبان منسجم‌تر و محکم‌تر بیایند و به همین نسبت نیز اصولگرایان به هم نزدیک می‌شوند.

قبلا گفتم پایداری باید یک مقداری بماند تا دم بکشد/ حالا فرق من و بهزاد نبوی را فهمیده‌اند

این امید را دارید که اگر اصلاح طلبان به میدان رقابت بیایند طیف هایی همچون پایداری تن به وحدت بدهند. چراکه در انتخابات مجلس نهم می گفتند برای ما فرقی میان باهنر که جزء ساکتین فتنه است با بهزاد نبوی ندارد.

الان می فهمند فرق دارد. بالاخره اینها می خواستند رقابت کنند رقابت که با بهزاد نبوی نمی خواستند بکنند می خواستند با ما رقابت کنند. و برای این رقابت فکر می کردند با پایین آوردن رقیب می توانند خود را بالا ببرند. یک زمان می گفتند نظرتان در مورد پایداری چیست و من به شوخی می‌گفتم پایداری باید یک مقداری بماند تا دم بکشد. مواضع خودشان هم خیلی مشخص نیست و از درون دچاراختلاف هستند. مثلاً همین تعریفی که در مورد بنده می کنند همه افراد پایداری چنین تحلیلی ندارند، بعضی ها تندتر، خشن تر و بعضی ها نرم‌تر تحلیل دارند. بنابراین پایداری ها باید به یک نقطه ای از  ثبات برسند.

دو تیم فوتبال را هم در نظر بگیرید تیم های قَدَر دلشان می‌خواهد رقیب شان هم قَدَر باشد. ما در سیاست هم باید همین تفکر را داشته باشیم و فکر نکنیم هرچقدر رقیب خرد و کوچک شود وضع ما بهتر می شود. کسانی که جدیدا در سیاست آمده اند این عادت را ندارند. بله اگر یک زمان می گفتند که فلانی با فلانی فرق ندارد اما امروز متوجه شده اند که فرق دارد. همان موقع هم می دانستند که زمین تا آسمان فرق می کند اما الان مجبور هستم که بگویند فرق می‌کند.

چند روز پیش آقای قاضی زاده به خبرنگار مهر گفتند پایداری دنبال مدل انبساطی برای وحدت اصولگرایان است.

قائدتا اکثرا این حرف را می زنند.

با توجه به اینکه اکثرا مدل وحدت اصولگریان شکست خورده و به نتیجه نرسیده است این پیش بینی خوش بینانه شما از وحدت علت خاصی دارد و آیا بحث هایی پیرامون وحدت شکل گرفته است؟

اینکه می‌گوئید همیشه شکست خورده، من متوجه نمی شوم. اقلش این است که مجلس هفتم و هشتم و نهم شکست نخوردیم پیروز شدیم و خوب هم پیروز شدیم. این تعریف شما درست نیست. اینکه با قاطعیت می گویید موفق نبوده نخیر موفق بوده است. اما باید نسبت به گذشته نقاط ضعفمان را کمتر کنیم.

در مجلس نهم اصولگرایان در زمینه وحدت به پیروزی نرسیدند.

در مجلس نهم موفق بودیم من نمی دانم شما چرا می خواهید بگویید که موفق نبودیم ما سه فراکسیون در مجلس داریم که یکی از آنان رئیس‌اش آقای حداد است یکی دیگر آقای لاریجانی و دیگری تابش است. روشن است که چه کسی موفق شده است.

نه منظورم کل جریان اصولگرایی نه بعضا رقابتی که بین آقای حداد و لاریجانی صورت گرفت.

آیا جریان اصولگرایی شکست خورد؟ نتیجه انتخابات مشخص است. اگر مثلا دکتر حداد رئیس مجلس شده بود شما می توانستید بگویید باهنر تو شکست خورده ای.

اصولگرایان در مجلس نهم باید دو فهرست می‌دادند

منظورم کل جریان اصولگرایی است. آیت الله مهدوی گفتند ما به میدان آمدیم و قرار شد یک لیست بیرون بیاید و آخرش 13 لیست آمد! اینکه بزرگترین چهره جریان اصولگرایی وارد کارزار سیاسی می شود برای اینکه جریان را سامان دهد و آخرش هم چند لیست بیرون می آید یک شکست محسوب نمی‌شود؟

من نمی دانم مثلا در مجلس نهم اگر یک لیست اصولگرا داشتیم موفق بودیم؟ حتی اگر یک لیست داشتیم باید می رفتیم دو لیست می کردیم.



آقای باهنر آن موقع شما این موضوع را نمی گفتید. همان موقع شما می گفتید اگر وحدت نکنیم در انتخابات ریاست جمهوری به مشکل برمی خوریم.

 اصلا در انتخابات یک لیست معنی ندارد و  حداقل باید دو لیست باشد.

بعضی ها برای موفقیت و یا شکستشان به دنبال یک سری دلایل ساده هستند. در جریان انتخابات خیلی ساده انگاریست که بگویم چون اصولگرایان وحدت نکردند شکست خوردند. دلیلم چیست؟سال 76 اصولگرایان از یک سال قبل کاندیدایشان مشخص بود و همه از اوحمایت کردند. آنهایی که وابستگی خیلی کمی هم به اصولگرایان داشتند و در سیاست دخالت نمی کردند از ناطق حمایت کردند اما ناطق رای نیاورد. نمی خواهم بگویم عدم انسجام و هماهنگی اصولگرایان موجب رای نیاوردن کاندیدای اصولگرایان نشد؛ اما اگر شما این را علت تامه تصور کنید اشتباه است.

شما تصور می‌کنید در آراء روحانی اصولگرا نبوده است؟ من تصور می کنم که حتی بخشی از آرای آقای روحانی از اصولگرایان بوده است؛ کما اینکه بخشی از آرای قالیباف نیز متعلق به اصلاح طلبان بوده است. و اصلا این گونه نیست که در سیاست یک خط قوی و پررنگ بکشید که هیچ کس پایش این طرف و آن طرف خط  بیرون نیاید. حتما این عدم تفاهم در نتیجه انتخابات موثر بوده است اما علت تامه آن همان بحث قبلی است.  افکار عمومی یک دوره 16ساله تندوری را تحمل کرد.

دوره اصلاحات پارچ آب از روی میز افتاد، اسمش را بحران می‌گذاشتند!

یادتان است که خاتمی می گفت هر  9 روز یک بحران بوجود می آید. مثلا یکی از مدیران آن وقت اصلاحات که خیلی هم دو آتشه بود رفته بود در یکی از شهرستان‌های کرمان سخنرانی بکند و پارچ آب از روی میز افتاد مردم حورا کشیدند اسم این را بحران گذاشته بود. اما یک شخصیتی مانند امام خمینی(ره) زمانی که جنگ شد و صدام حمله کرد، بعد از چند روز آمدند پیش امام و گفتند بخش وسیعی از خاک کشور به تصرف در امده و حالت بحرانی اعلام کنید، امام فرمودند بحران چیست! یکی دیوانه‌ای یک سنگی انداخته و ما آن را بر می داریم و به خودش می اندازیم.

در دوران اصلاحات هر روز یک مساله ای داشتیم  یک بار قتلهای زنجیره ای و قص علی هذا. در زمان احمدی نژاد هم اگر مساله ای نبود خودشان به وجود می آوردند. یک روز قهر، یک روز آشتی، یک روز عزل. بنابراین مردم از این تندروی ها عاصی شدند و به اعتدال روی آوردند. و اعتدال را هم می خواستند انتخاب کنند درست انتخاب کردند و از همه این کاندیداهای ریاست جمهور معتدل تر آقای روحانی بود. پس بحث اینکه اصولگرایان شکست خوردند و آنان بردند نیست.

پاسخ‌دادن وزیر به سوال نماینده کار اضافه نیست وظیفه است

رئیس جمهور و برخی از وزرای کابینه از تعداد سوال نمایندگان گله دارند و  طبق گزارش آقای انصاری 320 سوال تاکنون مطرح شده است. برخی از نمایندگان این موضوع را طبیعی می دانند. نظر شما در این ارتباط چیست؟

ما تطبیقی که بخواهیم نگاه کنیم به نسبت سالها و دولتهای گذشته این سوالها طبیعی است. البته هیات رئیسه نیز تلاش دارد مشکل این سوالها را حل کند. البته یک شوخی من با نمایندگان مجلس نهم می کنم و می گویم شما جزء بدشانس ترین نمایندگان هستید که نه پول است و نه امکانات و شما باید آن را تحمل کنید. نمایندگان می روند به حوزه های انتخابیه و می‌بینند مردم گرفتارند پول و شغل می خواهند کارهای عمرانی نیمه کاره است و این مشکلات تبدیل به سوال می‌شود. البته این سوالها ملاک نیست و سوالهایی که در صحن می شود مهم است. بنابراین خوب است که این گلایه ها را رسانه ای نکنیم والا سوال حق طبیعی یک نماینده است و وزیران هم موظف به پاسخگویی هستند. بعضی از وزیران می‌گویند ما به این سوالها پاسخ می‌دهیم از کارهای خود باز می‌مانیم اما باید به آنان گفت که پاسخ دادن به سوال نمایندگان هم یکی از وظایفتان است و این کار اضافه نیست. پاسخگو بودن جز ذات مسئولیت پذیری در نظام ماست.

در اولین نشست وزیر کشور با احزاب و تشکل های سیاسی بحث خانه احزاب مطرح شد و بسیاری از احزاب بر لزوم احیای مجدد این نهاد صنفی تاکید داشتند. اما وزیر بحث احیای خانه احزاب را به احزاب محول کردند و بسیاری از احزاب نیز بر این موضوع اختلاف نظر دارند. راهکار شما برای احیای خانه احزاب چیست؟

خانه احزاب در دولت خاتمی تاسیس شد و باید بگویم کار خوبی بود و حتما باید ادامه پیدا کند. اما هر دو جریان سیاسی یک برداشت اشتباهی از این خانه احزاب دارند و فکر می کنند که آنجا هم یک حزب است یعنی برای تصاحب خانه احزاب رقابت می کردند. ما حتی به دوستان خودمان در جبهه پیروان گفتیم که شما فرض کنید رفتید خانه احزاب هم رئیس و نایب رئیس، کارپرداز و منشی هم خودتان شدید. خب جبهه خط و امام رهبری داریم دیگر چه نیازی به خانه احزاب هست؟

قرار نیست در خانه احزاب جریانات و احزاب سیاسی را حذف کنیم

خانه احزاب جایی است که همه احزاب باشند کرسی داشته باشند. خدا انشاءالله از سر تقصیراتش بگذرد و هدایتش کند یک زمان به آقای کروبی گفتم ما یک باشگاه احزاب راه بیاندازیم و احزاب نیز یک درصد تا دو درصد سهامش را بخرند و بنشینیم یک چایی بخوریم و با یکدیگر کپی بزنیم چرا که بسیاری از مشکلات سیاسی را در این نشستها می توان حل کرد و اصلا ضرورتی ندارد که به رسانه کشیده شود. ما خانه احزاب را چننی جایی می‌دانیم و هر جریانی حتما باید حضور داشته باشند نه اینکه این جریان سعی کند آن جریان را حذف کند و بالعکس. آنجا اتفاقا جایی است که همه باید باشند بنابر این خانه احزاب می تواند مفید باشد. من نیز با وزیر کشور صحبت می‌کنم آنان باید تلاش کنند هر چه زودتر خانه احزاب سامان بگیرد.

به کروبی پیشنهاد تشکیل باشگاه احزاب دادم

پیشنهاد باشگاه احزاب را زمانی که آقای کروبی رئیس مجلس بودند دادید؟

یادم نیست مجلس سوم بود یا پنجم . من اصلا برداشتم از خانه احزاب این گونه جایی است. خانه احزاب قرار نبود جریانی را حذف کند بلکه باید همه در آن حضور داشته باشند.

نظرتان در مورد اظهارات حجاریان در مورد انحلال مجلس چیست؟

حجاریان شوخی کرده است. وی گاهی اوقات حرفهایی می زند که در رسانه ها مطرح شود.

موضوع بررسی طرح دارایی مقامات به کجا رسیده است؟

در مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد بحث می شود و به کمیسیون رفته است.

امسال پولی برای کمک به احزاب نداریم

نظرتان در مورد پرداخت یارانه به احزاب چیست؟ وزیر کشور با این موضوع مخالفت کرده است.

من موافقم اما باید ضابطه مند باشند و نباید هیچ رانتی به وجود بیاید که به یک حزبی یارانه بیشتر داده شود و به یک حزبی کمتر.  اعتقاد دارم یک مقدار از این کمکهای مالی را دولت باید به احزاب بدهد اما ضابطه مند با توجه به تعداد عضو و نشریه ای که احزاب دارند می تواند به آنان یارانه تعلق بگیرد. اگر هم ما در مجلس چنین قانونی را تصویب کنیم وزیر هم  مجبور می‌شود که موافق باشند.

ممکن است در بودجه امسال یارانه ای برای احزاب در نظر گرفته شود؟

در بودجه امسال اکه ممکن نیست چرا که وضع مالی خوبی نداریم شاید سال آینده در این مورد این موضوع تصمیم بگیریم.

نظرات بینندگان