پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اینروزها سیاستمداران و آگاهان سیاسی میپرسند «خب حالا چه باید بکنیم؟» سوال کامل البته این است: «این روزها که خاورمیانه مثل درویشی در حال رقص سماع، دور خود میچرخد و دولت اوباما هم تقریبا در تمام مسایل مهم این منطقه کنترلی ندارد، چه باید کرد؟» باید گفت این وضعیت در مجموع یک بازی عجیب و جدید است.
باید با برداشتن یک گام، بر پیشفرضهای سادهلوحانه سهدهه گذشته خود فایق شویم و ایران را بهعنوان شریکی که منافع مشترکی در بازسازی نظم در خاورمیانه دارد به رسمیت بشناسیم؛ در این مرحله نمیتوان گفت «حفظ نظم»، چراکه هماکنون در منطقه یک وضعیت وارونه و بینظمی تمامعیار حاکم است.
مهمترین خبر نگرانکننده این روزها، فروپاشی تراژیک و گریزناپذیر احتمالی عراق در صورت خروج نیروهای آمریکایی است. مناقشه سوریه در گوشهای دیگر در جریان است و شکنندگی وضعیت لبنان بر هیچکس پوشیده نیست.
در این میان گفتوگوهای بیحاصل اسراییل- فلسطین، دیکتاتوری جدید در مصر و فرازوفرودهای روابط واشنگتن- ریاض ممکن است منطقه را به سمتوسوی خصومت فرقهای شیعه و سنی پیش ببرد. در هیچ یک از تنشهای بالا، آمریکا دیگر نمیتواند تظاهر کند که میخواهد و باید از موضع «تشدیدکننده بحران» جانبداری کند.
این موضعی است که بیشتر دانشگاهیان مستقر در «اتاقهای فکر» به آمریکا توصیه میکنند. خاورمیانه در حال تبدیلشدن به منطقهای متکی به خود است به این معنا که پویشهای سیاسیاش متکی به جریانهای درون منطقه- و نه قدرتهای فرامنطقهای واشنگتن یا مسکو - است.
باوجودی که برخی خشونتهای غیرقابل تحمل در سراسر منطقه و بهویژه در سوریه اتفاق میافتد، اما ظهور ایران بهعنوان قدرتی منطقهای به گونهای است که دیگر هیچ کشوری توان مقابله با آن را ندارد. تا امروز رویکرد واشنگتن در برابر قدرت گرفتن روزافزون ایران یا انکار آن بوده یا دردسر ساختن برای آن.
هر دوی این نگاهها را دیگر باید به تاریخ سپرد. این رویکردها در درون خود حامل انگیزههای فراوان نوستالژیک دشمنسازی از ایران هستند، رویکردی که هم فرصتها را از دست میدهد و زمان را میکشد، مثل تلاش این روزهای کنگره که سعی دارد بگوید ایران، دشمن ابدی آمریکاست. اگر بخواهیم پرسش درست تاریخی مطرح کنیم و در عین حال موضع درست تاریخی بگیریم باید بگوییم که کارکردن با ایران ممکن است و به جای مخالفت با آن باید به تلنگری دیپلماتیک بیندیشیم.
بهطورمثال فلوجه دردست جنگجویان سنی است. اخباری هم منتشر شد که احتمال خرابکاری در بغداد شدت گرفته است. در همین حین ایران به دولت نوریمالکی پیشنهاد کمک داد، اما رد شد.
نوریمالکی نمیتواند به این مناطق نیرو اعزام کند چراکه نخستوزیر عراق مطمئن نیست که ساکنان سنی این مناطق احتمالا با سربازان سنی حاضر همدلی نخواهند کرد. بعد از سقوط صدامحسین بهعنوان دیکتاتوری سکولار و خشن، واشنگتن چه انتخابی داشت؟ درک اینکه آمریکا از دولت شیعی که از حمایتهای نظامی آمریکا هم برخوردار باشد تلخ بود، اما امروز به ایران فکرکنیم، کشوری که نفوذش بر بغداد قابل توجه است و به هیچوجه خواهان شعلهورشدن آتش جنگی فرقهای در همسایگی خود نیست. «جان کری» همانند مواضعش نسبت به ایران در عراق، بارها تاکید کرده بود که ایران هیچ جایی در گفتوگوهای حل مناقشه سوریه ندارد.
با همه اینها، این گفتوگوها نه بدون ایران برگزار شد و نه هرگز راه به جایی خواهد برد. با این حال وزیرخارجه آمریکا مواضع خود را تغییر داد، اما برای مشارکتدادن ایران برای حل مشکلات گسترده منطقه، کلید مهمی وجود دارد.
این کلید همان توافقنامه موقت ژنو است. هیچکس در کنگره از اعلام اجراییشدن توافقنامه در تهران و واشنگتن خوشحال نیست. اینبار تفاوت مهمی که وجود دارد این است که تنها قانونگذاران جمهوریخواه سنا از طرح تشدید تحریمها حمایت نکردند بلکه چهرههای دموکرات نیز از آن طرفداری کردند با این ادعا که امنیت اسراییل را مدنظر دارند.
برای رسیدن به توافقنامه بلندمدت باید به حقوق حاکمیتی یک ملت و البته ترسهای سایرین احترام گذاشت. باید دو موضوع را به خوبی مدنظر داشت: اول اینکه، حسن روحانی و وزیرخارجه دولت او سیاستمدارانی جدی با دیدگاههای اصلاحطلبانه هستند و از حمایت طیف وسیعی از سیاستمداران ایرانی از رهبری تا اکثریت مردم ایران برخوردارند. نکته دوم اینکه آنها جدا بهدنبال دستیابی به چنین توافقی هستند چراکه به انزوای ایران و سایه تحریمهای مخرب بر اقتصاد این کشور پایان میدهد.
از اینرو رسیدن به توافق هستهای با ایران، کلید توافق بزرگتری در خاورمیانه است. واشنگتن قادر خواهد بود به سیاستهای خاورمیانهای خود روح جدیدی بدهد، ایران میتواند محور اصلی چنین سیاست جدیدی باشد. بهویژه اینکه فضای دیپلماتیک جدیدی را با به حاشیه رفتن عربستان به دست میآورد.
به علاوه، با توجه به عملکرد نیروهای اپوزیسیون سنی در سوریه و حمایتهای عربستان، میدان جدیدی پیدا میکند. به سوریه و لبنان توجه کنید: میتوان ثبات را بار دیگر در این دو کشور برقرار کرد. یک لبنان با ثبات، میتواند تنشهای منطقهای را کم کند و مذاکرات صلح را به نقطه مطمئنی برساند.
در واقع ایران هم در بازیگری برای کاهش تنشهای منطقهای بسیار جدی است. ایرانی را که تا پیش از این در هیبت یک تهدید دهشتافکن میشناختیم دیگر وجود ندارد. ایران امروز بازیگری است که بهعنوان یک ملت، در جستوجوی امنیت منطقهای است. فوریترین وطیفه «جان کری» و اوباما پیشبردن گفتوگوهای سوریه به موازات مذاکرات هستهای است.
منبع: شرق