پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : چند روز از انتقال مجسمههای پرویز تناولی به موزهی هنرهای معاصر میگذرد. ماجرای جابه جایی آثار این هنرمند میان خانهاش و موزههای مختلف تهران بیش از هر چیزی این نگرانی را ایجاد میکند که چه بر سر میراث ایرانی میآید؟ به ویژه وقتیکه خبر میرسد در این جابهجاییها، برخی آثار تخریب شدهاند.
به گزارش انتخاب، کشمکش 10 سالهی پرویز تناولی با شهرداری هنوز راه به جایی نبرده است. در یک طرف درگیری یک هنرمند باسابقه قرار دارد که افکار عمومی را پشت خود دارد و در طرفی دیگر سازمان عریض و طویل و پر ریخت و پاش شهرداری است که میتواند یک شبه جرثقیلی بیاورد و آنچه ادعای مالکیتش را دارد بر پشت آن ببندد و ببرد!
بنابراین طبیعی است که هر قدر، پرویز تناولی اصرار رسانهای شدن ماجرا را دارد تا شاید با فشار افکار عمومی بتواند آثارش را پس بگیرد، شهرداری سعی میکند که ماجرا در خفا حل و فصل ! شود. البته که مسوولان شهرداری امتناعشان از رسانهای شدن منازعه را به خاطر شخص تناولی و حفظ چهرهی مردمی او عنوان میکنند.
و اما اصل منازعه:
تناولی میگوید که آثارش را 10 سال پیش به شرط تبدیل شدن خانهاش به موزه و نمایش آثارش در همانجا به شهرداری فروخته است، در مقابل امیر عبدالحسینی، مدیرهنرهای تجسمی و امور موزههای سازمان فرهنگی هنری شهردار هم میگوید که قرار داد خانه با قرار داد آثار جدا از هم منعقد شدهاند و در حالیکه قرار داد خانه با یکی از شهرداریهای مناطق بسته شده و ممکن است که طبق گفتهی او یکساله فسخ شده باشد، قرار داد آثار با سازمان فرهنگی هنری شهرداری بسته شده و در نتیجه ادعای مالکیت به آثار فروخته شده مهمل است.
تناولی میگوید شهرداری، خلف وعده کرده، بعضی از آثار را به جای نمایش در خانهاش که قرار بود موزه شود در موزهی امام علی(ع)، نمایش میدهد و بدتر اینکه بعضی از آنها را هم در انباریهای شهرداری انباشته، و چه بسا فروخته است. عبدالحسینی هم در پاسخ به این موضوع به خبرنگار ایسنا گفت که اولا انباری نه و گنجینه! و دوما این که یک موزه نمیتواند همهی آثار یک هنرمند را نمایش دهد و در گنجیمه گردانی نوبت به آثار دیگر هم خواهد رسید. از آنمهمتر اینکه دیگر مسوولان سازمان فرهنگی هنری شهرداری این پرسش را مطرح میکنند که برای نمایش آثار تناولی چه جایی بهتر از موزهی امام علی(ع) است؟ آنها در لفافه، این بحث را هم مطرح می کنند که با توجه به عرضه آثار تناولی در سالهای اخیر در حراجیهای شیخنشینها، او می خواهد این آثار را احتمالا با قیمتی چند برابر مورد معامله، به پول تبدیل کند.
به هر حال، بحث مجسمههای تناولی و ادعای مالکیت سازمان فرهنگی هنری شهرداری بر آن، چندی است که به دادگاه کشیده و حکم قضایی هم دربارهی آن صادر شده است، ولی ظاهرا شهرداری با نحوهی اجرای حکم هم به مشکل بر خورد. چنانچه در حالیکه دادگاه حکم کرده بود تا پایان حل منازعه، آثار به دست شخص ثالث (حافظ اموال)، سپرده شود، این سازمان، حکم قضایی جدیدی گرفت که به موجب آن آثار باید به موزهی هنرهای معاصر منتقل شوند چون به گفتهی عبدالحسینی شخص ثالث که باید محل وثوق باشد از شاگردان تناولی بوده و آثار را به خانهی تناولی منتقل کردهاست.
سازمان فرهنگی هنری شهرداری، چند شب پیش برای انتقال آثار به موزهی هنرهای معاصر اقدامی حیرت انگیز کرد. این سازمان ماموران یا به قول عبدالحسینی کارشناسان خود را به خانهی تناولی فرستاده و چون تناولی درب خانه را باز نکرده قفل خانهای او را شکسته و آثار را طوری به موزهی هنرهای معاصرتهران متنقل کردهاند که به گفتهی تناولی سه اثر «دیوارهای ایران»، «یادبودی برای فرهاد کوهکن» و «شیرین و فرهاد در این جابه جایی آسیب جدی دیدهاند.
البته هر دو طرف از اقدامات سازمان فرهنگی هنری شهرداری برای انتقال آثار به موزهی هنرهای معاصر، روایتهای متفاوتی دارند. با این حال هر دو تائید میکنند که ماموران شهرداری سه بار برای گرفتن آثار به خانهی تناولی مراجعه کرده و بار سوم قفل درب را شکسته و به خانه رفتهاند.
اخیرا امیر عبدالحسینی در گفتو گو با خبرنگار ایسنا، برای برگزاری مناظره با تناولی و وکلای دو طرف اعلام آمادگی کرد.
***
به گزارش ایسنا مستندات حاکی از آن است که در جریان این جابه جاییها برخی آثار آسیب دیدهاند. برای تائید این ماجرا تناولی ویدوئی از حمل آثار منتشر کرده که در آن یکی از آثار او به شکل نامناسبی به بالای جرثقیل منتقل و حین جابهجایی سقوط میکند!
هیچکس نمی تواند به این مهم توجه نکند که این آثار میراث ملی ما هستند، به نظر میرسد که شاید به جای اعتراض به کشورهای دیگر که چرا به داشتههای ما، دندان تیز کردهاند؟ راهی برای حفظ آنها پیدا کنیم که بعدها به ناتوانی در نگهداری میراثمان متهم نشویم تا به همان بهانه هم برگرداندن آثار ربوده شدهمان را از ما سلب کنند!
فارغ از چگونگی ختم ماجرا و حکم نهایی دادگاه، نکتهای دیگر که پرداختن به آن ضروری به نظر میرسد، نحوهی برخورد مسوولان با یک هنرمند پیشکسوت است.
زمانی شهرداری تصمیم میگیرد که خانهی تناولی را موزه کند و آثارش را میخرد که در موزه بگذارد و بعد میگوید که پشیمان شدیم، به خانهات برگرد ولی آثارت مال ماست! و بعدها روزی هم میرسد که با جرثقیلی به خانهاش میرود و آثار را میبرد...
چیزی که این وسط ولی جای پرسش دارد، جایگاه و ارزش هنرمندان، بویژه هنرمندان پیشکسوت نزد مسوولان است.