پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سیمین بهبهانی شاعر و غزل سرای برجسته در ساعات اولیه بامداد روز سه شنبه در بیمارستان پارس تهران دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایرنا٬ یکی از مسوولان بیمارستان پارس در گفت گو با خبرنگار ما ضمن تایید مرگ این شاعر بزرگ گفت که بهبهانی مدتی قبل به دلیل مشکلات قلبی و تنفسی در بیمارستان بستری و 15 مردادماه به کما رفته بود.
این شاعره پرآوازه کشورمان 28 تیر 1306 خورشیدی در تهران به دنیا آمد.
نام خانوادگی خود او خلیلی و فرزند عباس خلیلی (شاعر و نویسنده و مدیر روزنامه اقدام) و نبیره حاج ملاعلی خلیلی تهرانی بود و پدرش به دو زبان فارسی و عربی شعر می گفت و 1100 بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده و رمان نویس هم بود.
بهبهانی در 1348 به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد.
سیمین بهبهانی به بانوی غزل شهرت داشت و به خاطر تسلطی که بر اوزان شعر فارسی داشت و وزن های جدیدی که خود ایجاد کرده بود، مورد استقبال سازندگان آثار موسیقایی قرار گرفت.
وی قالب های کهن را در شکل تازه و با مضامین مدرن عرضه می کرد و به دلیل خلاقیت در این امر٬ «نیمای غزل» لقب گرفت.
سه تار شکسته٬ جای پا٬ چلچراغ٬ مرمر٬ رستاخیز٬ خطی ز سرعت و از آتش٬ دشت ارژن٬ آن مرد، مرد همراهم٬ کاغذین جامهٔ٬ کولی و نامه و عشق٬ عاشق تر از همیشه بخوان٬ شاعران امروز فرانسه و با قلب خود چه خریدم از جمله آثار این نویسنده و شاعر است.
چو تخته پاره بر موج,رها رها رها من
این ضایعه ی بزرگ رو به جامعه ی ادبی ایران تسلیت عرض می کنم...
روحش شاد...
روحت شاد و یادت گرامی
تسليت به ايران براي از دست دادن بانوي فرهيخته خود
من به نوبه خودم به جامعه هنری و مردم عزیز ایران این ضایعه دردناک را تسلیت میگویم.
روحش شاد
که شرم باد از آن مرا!
به یک دل و به یک زبان،
دوگانگی چرا کنم؟
ز عمر، سهم بیشتر
ریا نکرده شد به سر
بدین که مانده مختصر،
دگر چرا ریا کنم؟... سیمین بهبهانی
غزل بانونی شعر ایران، فقط شاعر نبود. مبتکر بود نو آور بود موسیقی شناس بود هنر مند و هنر دوست بود و... و فقدان او ضایعه ای بزرگ برای جامعه ی هنری و جامعه ی ادبی و عموم مردان و زنان این مملکت هست که با اشعار این شیر زن ایرانی زندگی کرده اند...
چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی
چو جان، نهان شده در جسم پر ملال منی
چنین که میگذری تلخ بر من، از سر قهر
گمان برم که غمانگیز ماه و سال منی
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام
لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی ... سیمین بهبهانی
برق سيمين هميشه درخشان است روانش شاد
روحش شاد و یادش گرامی باد
ولی چرا صفحه ویکی پدیای ایشون فیلتر هست؟
مگه چه مشکلی داشتن ایشون؟
با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمی خواهم
جز حق نمی توانم گفت، گر سر بریدنم باید
سر پیش می نهم وز مرگ پرهیختن نمی خواهم
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»
داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو
کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر نادرهکاران همه رفتند
افسوس که افسانهسرایان همه خفتند
اندوه که اندوهگساران همه رفتند
فریاد که گنجینهطرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
*************************
تیلیت به مردم ایران به خاطر از دست دادن این گوهر گرانبها
زنده وجاوید ماند هرکه نکو نام زیست
که ار عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
روحت شاد سیمین ادبیات ایران
روحش شاد يادش گرامي
می خواهمت می خواهمت هر چند پنهان می کنم
زندان صبر آموز را در می گشایم ناگهان
پرهیز طاقت سوز را یک سر به زندان می کنم
روحش شاد و یادش سبز.
همين نام نيك است از هر چه هست...
درگذشت بانوي غزل ايران زمين به ايرانيان تسليت باد...
اگرچه همه باور داريم عشق هرگز نمي ميرد...
شب مانده است و با شب تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی
دستان مهربانش یک قطره ناسترده
"سيمين" بانو جان... سفر به سلامت غزل بانو... واژه به واژه در ميان تمام غزل هايت با مايى...
تانگاه مي كني وقت رفتن است،
ناگهان چه زود دير مي شود.
روحش شاد ويادش گرامي
روحشان شاد
رفت آن سوار .. . . . . .
خدا بیامرزدش
شهزاده آواز ایران داداش همایون وقتی با ناز صداش این شعر سیمین بانو رو میخونه / تنها کاری که میتونی در مقابل این شعر و این صدا بکنی سکوته سکوت ...
روحت شاد بانو /دمت گرم همایون
خدایش رحمت کند
بانوی نازنین
درود بر روح پاکش. تسلیت به همه ی ایرانیان وطن پرست
دلم گرفته ای دوست هوایی گریه بامن......