arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۸۲۳۱۲
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۲۲ - ۰۳ مهر ۱۳۹۳

خاطرات کارگردان زن سینمای ایران از حضور در جبهه

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
انسیه شاه‌حسینی به گفته خودش، نخستین زنی است که وارد مناطق عملیاتی جنگ شد و از آنجا تصویربرداری کرد. او در این روز‌ها، یکی از بهترین گزینه‌ها برای گفتگوست که دعوت ما را پذیرفت و به سؤالات ما پاسخ داد. خواندن روایت او از حضور در جبهه خالی از لطف نیست.
 
خانم شاه‌حسینی، شما مدت‌های مدیدی در جبهه بودید، درست است؟
بله، از 8 آذر 1360.
تا چه زمانی در جبهه حضور داشتید؟
تا آخرش بودم.
به عنوان فیلمبردار یا به عنوان بهیار یا رزمنده؟
فیلمبرداری می‌کردم. یک دوربین 1014 سوپر هشت داشتم و با آن فیلمبرداری می‌کردم.
خانواده با حضور شما در جبهه مخالفت نکرد؟
فیلم «شب بخیر فرمانده» را دیده‌اید؟ در این فیلم دلیل حضورم را می‌گویم.
اصلاً در آن زمان، خانم‌ها جبهه می‌رفتند؟
اصلاً. شرایط من خاص بود.
یعنی شما نخستین زنی هستید که به مناطق عملیاتی رفتید؟
بله، فقط در بیمارستان‌های صحرایی مرزی مثل اهواز یا چادرهای امداد که اوایل بود، خانم‌هایی را می‌دیدم ولی به دژبانی که می‌رسیدی، اصلاً به هیچ زنی برگه تردد نمی‌دادند.
شیرین‌ترین خاطره شما از آن روز‌ها کدام است؟
خاطراتی بود که ما در مقر بودیم و نیروهای اطلاعات عملیات، موفق بر می‌گشتند و وقتی می‌گفتند قرار است اتفاقاتی بیفتد ما می‌فهمیدیم که این بچه‌ها موفق عمل کرده‌اند و امیدی هست و خط‌شکن‌ها اعزام می‌شدند و آن اتفاق خوب می‌افتاد، یعنی قبل از پیروزی که تلویزیون اعلام می‌کرد، بچه‌هایی که آنجا بودند از طریق بچه‌های اطلاعات عملیات و برنامه‌ریزی‌هایی که می‌کردند متوجه می‌شدند که اتفاقات خوبی می‌افتد. آن موقع لحظات شیرینی برای همه ما بود. وقتی هم که عملیات می‌شد و اعلام می‌کردند، شادی‌اش برای ما دیگر کهنه شده بود.
در طول آن سال‌ها، عجیب‌ترین آدمی که با او برخورد داشتید چه کسی بود؟
فرمانده‌ای بود که در‌‌ همان فیلم «شب بخیر فرمانده» هم من به آن اشاره کرده‌ام.
پس قهرمان آن فیلم واقعی بود؟
بله.
از بین سرداران و انسان‌های بزرگی که در طول جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند، شهادت کدامشان بیشتر شما را نارحت کرد؟
شهید علم‌الهدی البته من فیلمش را هم ساختم (زیبا‌تر از زندگی) که قرار است یکی، دو ماه دیگر اکران شود.
چرا ایشان؟
به این خاطر که خیلی غریب بود درست مانند آن سکانس آخر فیلم «زیبا‌تر از زندگی» که قهرمان تنها می‌ماند. این فرد در محاصره بود و می‌دید که یارانش را از دست می‌دهد و تانک‌ها هم می‌آیند. صدای تانک وحشتناک است، هم صدایش و هم وقتی گلوله‌اش به جایی اصابت می‌کند انگار دنیا منفجر می‌شود مخصوصاً وقتی این اتفاق در فضای باز می‌افتد. در اصطلاح می‌گویند «بند دلم پاره شد» که به مفهوم حقیقی‌اش در آن زمان کاربرد دارد یعنی انسان احساس می‌کند در هوا معلق است و به هیچ جایی وصل نیست. یکی از غم‌انگیز‌ترین نکاتی که در مورد حضرت ابوالفضل(ع) می‌گویند این است که کسی که روی اسب است و مورد اصابت تیر قرار می‌گیرد طبیعتاً با دست سقوط می‌کند اما حضرت ابوالفضل(ع) چون دست نداشت، افتادنش خیلی دردناک است. در آن فضا و آن تانک و توپی که همه چیز را له می‌کند تو تنهایی. وقتی تنهایی و داری می‌بینی و کاری از دستت بر نمی‌آید و فقط یک آرپی‌جی داری. غروب است آن هم غروب‌های هویزه، آن دشت، آن هوا، خیلی غم‌انگیز است، البته خود شهید علم‌الهدی از نظر باور و ایمان به مرحله‌ای رسیده بودند که این اتفاق برایشان جنبه زیبایی داشت، اما در باور من خیلی دردناک و غریب است.
اگر قرار باشد از یک فیلم ایرانی نام ببرید که با دیدنش، تکان بخورید و به حال و هوای روزهای جبهه برگردید، از کدام فیلم نام می‌برید؟
به جز «روایت فتح» هیچ اثری نتوانسته من را تکان دهد. شاید اگر من جنگ را از نزدیک ندیده بودم و تماشاگر عادی بودم بسیاری از فیلم‌های جنگی می‌توانست تکانم دهد. «روایت فتح» هم وقتی صدایش قطع می‌شود زیاد اثر نمی‌کند ولی لحظاتی که بچه‌های جهاد، دوربین را برده بودند و عقب‌نشینی‌ها را و افتادن آر‌پی‌جی‌زن‌های ما را از نزدیک می‌گرفتند، بسیار برایم تکان‌دهنده بود. آن صحنه‌های غم‌انگیزی که من از نزدیک دیدم را کدام فیلم می‌تواند بسازد؟ وقتی که شهدا را به بیمارستان سوسنگرد می‌آوردند، من سربازی را دیدم که دهانش توپ خورده بود و مثل کله پاچه که وقتی باز می‌کنند فک بالا، بالا می‌رود و فک پایین، پایین است واقعاً صورتش اینطوری شده بود و من فکر می‌کردم این تا گردن یک انسان است و صورتش موجود دیگری است. یا یک ستوان ارتشی که زیر بمباران رفته بود و برای این‌که به دیگران روحیه بدهد، اذان می‌گفت، زانو‌هایش می‌لرزید اما صدایش نمی‌لرزید. چنین اذانی در کدام فیلم نشان داده شد؟ من عاشق اذان مؤذن‌زاده هستم، اما اذانی که آن ستوان گفت را کجا دیگر می‌توانم بشنوم؟ کدام موسیقی، کدام فیلم، کدام قاری، می‌تواند آن صحنه را برایم تداعی کند؟ در سینما هم ممکن است تصاویری اکشن و زیبا بسازند، اما من که گرگ باران دیده‌ام و اصل جنس را دیده‌ام هنوز اثری نتوانسته تکانم دهد که امیدوارم این اتفاق بیفتد.

*صبا
نظرات بینندگان