arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۹۰۶۰۹
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۱۶ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۳

خاطره ای از مرحوم گل آقا در مورد سفارش امام خمینی(س) به رعایت نزاکت سیاسی بین المللی

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 اصغر میرشکاری_ « اصلى که غیر قابل تغییر است این است که سیاست خارجى ما باید بر مبناى حفظ آزادى و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران باشد.»(صحیفه امام، ج‏4، ص: 415) و« ما به هیچ طرفى از دو طرف شرق و غرب تمایلى نداریم و ما با همه روابطى على السواء داریم و با همه رفتارى عادلانه داریم، البته در صورتى که آنها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.»   (صحیفه امام، ج‏5، ص: 418)

این هردو مطلب، فرازهائی از دو مصاحبه مجزا از امام خمینی(س) با خبرنگاران در مقطع پاریس است که هم ترسیمی از اصول و مبانی سیاست خارجی در جمهوری اسلامی را منطبق با معیارهای دین اسلام یعنی نفی ظلم و سلطه پذیری، ارائه می کند و بر آزادى و استقلال کشور و نیز حفظ مصالح و منافع ملت ایران پای می فشرد که قطعا تأمین کننده عزت و کرامت انسانی است و هم از شیوه روابط  و عدم تمایل و گرایش به قدرتهای شرق و غرب و سلوک یکسان و عدالت متقابل سخن به میان می آورد. اصلی که در دوران انقلاب در قالب شعار : " نه شرقی و نه غربی" رخ نمود و ادامه یافت و همراه با مفاهیمی اساسی در قالب کلید واژه هائی همچون احترام متقابل، عدم پذیرش دخالت در امور یکدیگر، دفاع از مستضعفین و مظلومین، دفاع از کیان اسلام،  برقراری روابط حسنه با روش مدارا و مسالمت آمیز و ... ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را پی ریزی کرد.

از طرفی با عنایت به مناسبات بین المللی و ضرورت تعامل با دیگران و با در نظر گرفتن موقعیت بازیگران صحنه جهانی، حفظ این همه و حرکت بر مسیر استقلال و آزادی امری دشوار می نمود و درایت و هوشیاری بالائی را می طلبید.  آن چه که از آن سال های به بار نشستن انقلاب  قابل بیان و یاد آوری است، حاکمیت ظالمانه دو قطبی بر جهان،  حاصل از جنگ جهانی دوم  بود که سرنوشت انسانها را رقم می زد. گرچه به ظاهر دوران رقابت ها و منازعات قدرت مدارانه برای تسلط بر دیگر کشورها پایان یافته و و دوران جدال استعمار و استقلال هم به سر آمده بود، اما به واقع باز هم قدرت و سلطه بود که بر تعاملات و ارتباطات حاکم بود و عزت و استقلال کشورها در پرتو سلطه گرائی های حاصل از این تقسیم بندی ظالمانه خدشه دار می شد.

در چنین شرایطی انقلابی مردمی خارج از این چهارچوب و تقسیم بندی با پیام فرهنگی در یکی از حساسترین مراکز جغرافیای سیاسی عالم رخ می دهد و این ساختار را به چالش می کشد و خود از انبوه توطئه های طراحی شده، بالنده تر و تأثیرگذارتر قد می کشد و راهی جدید فراروی ملتها و آزاد اندیشان و استقلال طلبان  جهان می گشاید. در نظام طراحی شده بر اساس آرمانهای این انقلاب علاوه بر پایبندی به اصول مطرح شده در زمینه سیاست خارجی در تعاملات بین المللی سفارشات و جلوه های رفتاری متعدد و آموزنده ای از رهبر کبیر انقلاب _ حضرت امام خمینی(س) و خلف صالح ایشان یعنی رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در جهت مصالح عمومی و حفظ حیثیت نظام  موجود است که برای نمونه به یکی دو مورد آن  اشاره می شود که خود گویای دقت نظر و بیانگر توجه ویژه این بزرگان به مسائل است و امید چنان است که کسانی که نسبت به مصالح و منافع ملی ادعای دلسوزی دارند بر همین سیاق حرکت کنند و از کارهای خلاف عرف و خلاف عزت ملی بپرهیزند.  

 حضرت امام خمینی(س) در تاریخ 63/8/6 در دیدار با وزیر امور خارجه وقت و کارکنان این وزارتخانه، در جواب القای شبهه افراط گرایانی که فقط ارتباط با ملتها را مطرح می کردند، در لزوم برقراری ارتباط با ملتها و دولتها با هم چنین رهنمود دارند: « الآن از قرارى که من شنیدم شیطنت دیگرى مى ‏کنند و آن این که؛ ما چرا با دولت‏ها رابطه داشته باشیم؟ ما مى ‏رویم به سراغ ملت‏ها و با دولت‏ها هیچ کارى نداریم! که این هم نقشه‏ اى است که اخیراً تعقیب مى‏ شود. ابرقدرت‏ها و امریکا خیال مى ‏کردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مى‏ خواهد استقلال و آزادى را که یک مسئله تازه و بر خلاف رویّه همه حکومت‏هاست به دست بیاورد، به ناچار منزوى خواهد شد، وقتى که منزوى شد زندگى نمى ‏تواند بکند، که دیدند نشد و ایران روابطش با خارجى‏ها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که؛ ما چکار داریم به دولت‏ها، اینها همه ظالم و کذا هستند و ما باید با ملت‏ها روابط داشته باشیم. که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است. ما باید همان گونه که در زمان صدر اسلام، پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف مى‏ فرستاد که روابط درست کند عمل کنیم، و نمى‏ توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولت‏ها چکار داریم. این بر خلاف عقل و بر خلاف شرع است، و ما باید همه با همه رابطه داشته باشیم، منتها چند تا استثنا مى ‏شود که الآن هم با آنها رابطه نداریم.» (صحیفه امام، ج‏19، ص: 93)

و نیز در سال بعد و در تاریخ 63/8/11 در همان جمع  در زمینه لزوم ارتباط نظام اسلامى با کشورها و در پاسخ القائات مشابه که گوئی از استقلال تعریفی جز انزوا و عدم ارتباط ندارند، مطالبی ارزنده و راهگشا می فرمایند که هم برای نمایندگان کشورمان در زمینه گفتگوهای هسته ای  درسها دارد و هم راه خیلی از بد اخلاقیهای سیاسی این روزها در این زمینه را می بندد. البته اگر گوش شنوائی باشد و لجاجت و عناد سیاسی در اولویت قرار نگیرد و دانسته شود که با این  شیوه مورد تأیید ملت و بزرگان کشور لا اقل راه تبلیغات مزورانه دشمن بر علیه ما بسته خواهد شد و ان شاءالله  به احقاق حقوق ما می انجامد.                     حضرت امام چنین می فرمایند:

«مسأله دیگر هم این است که ما نمى ‏خواهیم در یک کشورى زندگى کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران امروز نمى‏ تواند این طور باشد، بلکه کشورهاى دیگر هم نمى‏ تواند این طور باشد، که در یک جا بنشینند و مرزهایشان را ببندند، این غیر معقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر است، و یک شهر داراى محله‏ هاى مختلفى است که با هم ارتباط دارند. وقتى دنیا وضعش این طور است ما نباید منعزل باشیم. ما باید با کشورهایى که با ما هستند و ما را اذیت نمى ‏کنند، روابط داشته باشیم و آقایان در این فکر باشند که روابط را تحکیم کنند. البته ما با آنها که بخواهند به ما تعدى کنند، نمى‏ توانیم بسازیم و از اول هم اعلام کردیم، مگر آنها خودشان را اصلاح کنند. و این معنا که گاهى اهل غرض یا جهّال این حرف را مى ‏زنند که ما نباید روابط داشته باشیم، از این باب است که یا نمى ‏فهمند یا غرض دارند؛ زیرا تا انسان، جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد، نمى ‏تواند بگوید یک نظام باید از دنیا منعزل باشد. بنا بر این، اگر زمزمه ‏اى مى‏ شود آنها را نباید به حساب آورد، زیرا آنها غرض سیاسى دارند، و الّا آدم عاقلى که توجه به مسائل دارد مى ‏داند اسلام، وضعش چگونه است. و اسلام یک نظام اجتماعى و حکومتى است و مى‏ خواهد با همه عالم روابط داشته باشد. و در زمان صدر اسلام هم که خود رسول اللَّه به اطراف، سفیر مى ‏فرستادند این حرف را نمى ‏زدند. در هر صورت ما باید روابط داشته باشیم، آنها که غرض ندارند، ما هم با آنها غرض نداریم، کم کم باید روابط حسنه بشود.من امیدوارم این عمل را انجام دهید و دولت هم موفق باشد، منتها نباید تحت سلطه خارجى باشیم، نباید آنها دخالت در امور ما بکنند و نباید به ما خط بدهند. بنا بر این، اشخاصى که گاهى مطالبى گفته ‏اند و متوجه به مطالب هستند، مى ‏خواهند جمهورى اسلامى را به هم بزنند. و ما از اول گفتیم مى‏ خواهیم انقلابمان را صادر کنیم. صدور انقلاب به لشکرکشى نیست، بلکه مى‏ خواهیم حرفمان را به دنیا برسانیم که یکى از آن مراکز، وزارت امور خارجه است که باید مسائل ایران و اسلام و گرفتاریهایى که ایران از شرق و غرب داشته است، به دنیا برساند و به دنیا بگوید که مى‏ خواهیم این گونه عمل کنیم و روابط حسنه داشته باشیم، و الّا آنهایى که مى‏ خواهند ما را به تباهى بکشند، ما اصلًا میل نداریم با آنها روابط داشته باشیم، مگر اصلاح بشوند.»(همان:413و414)

 این نوشته را به دو خاطره از حضرت امام و مقام معظم رهبری مزین می کنیم، بدین شرح:

_ خاطره اول این که آقای ظریف وزیر محترم امور خارجه  در جمع دانش آموزان دبیرستان نیکان ضمن صحبت مفصلی از تذکرات رهبر معظم انقلاب در شیوه بر خورد با طرف مقابل گفت و گو، چنین نقل می کند: "من دیشب سعادت داشتم خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شوم. پریروز هم ایشان یک بار دیگر محبت کردند. فرمودند منطقی صحبت کنید... دعوا نکنید.
یک بار یکی از دوستان گفته بود بعضی وقت ها که ظریف در جلسه با "کری"[وزیر خارجه امریکا] صدایش بالا می رود محافظان سرشان را داخل اتاق می کنند.
دفعه بعد که آقا را دیدم گفتند چرا در جلسه داد می زنی؟ همین جوری لبخند بزن و حرفت را بزن'.
ظریف که سخنانش با استقبال جوانان روبرو شده بود، ادامه داد: و قولا له قولا لینا. این قاعده ما است. میانه روی و اعتدال زاییده اعتماد به نفس است. تندروی زاییده عدم خودباوری."

هرچند مطلب از وضوح کامل برخودار است، اما واقعا جای اطمینان خاطر برای همه وجود دارد که  معظم له حتی این ظرافتهای در گفتگو راهم از نظر دور ندارند تا برسد به مسائل بالاتر و حفظ مصالح و منافع ملی. و اما:

خاطره دوم، به قلم مرحوم کیومرث صابری یا همان گل آقا عینا از کتاب "امام به روایت دانشوران" از جمله منشورات مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی(س) صفحات214تا 216 ارائه می شود و قضاوت را به مطالعه کنندگان این متن واگذار می کند مگر این که در بعضی خانه ها کسی نباشد!

« آقای رجایی بعد از بدبختی‌هایی که ما سر جریان بنی‌صدر کشیدیم به ریاست جمهوری انتخاب شد. آقای فرانسوا میتران انتخابات آقای رجایی به ریاست جمهوری را تبریک گفت. آقای رجایی همیشه می‌گفت که فلانی، تو در مدرسه معلم انشا بودی و من معلم ریاضی، بنابر این مسائل منطقی با من و احساساتی با تو. خیلی از این متن‌ها است که من نوشته‌ام. آقای رجایی از من خواست که جواب تبریک میتران را نیز بنویسم و من هم نوشتم که بله شما به من تبریک گفتی و از آن طرف پاریس را کرده‌اید مرکز ثقل ضد انقلاب (زمانی که منافقان آنجا بودند) نمی‌دانم کسی که می‌خواست این را به فرانسه ترجمه کند نفهمید یا فهمید و شیطنت کرد، ما یک ثقل داریم به نام جهنم و این که جهنم ترجمه کرد یک جوری ترجمه کرد که انگار ما پاریس را جهنم ضد انقلاب خواهیم کرد (یعنی) تهدید و دخالت در امور خارجی، حالا اگر اینهم نبوده باشد، متنی که من نوشتم متن غیر دیپلماتیک بود، یعنی یک متنی بود که کسی به شما گفته است تبریک عرض کنم، گفته‌اید: برو خودت را بساز، خودت را درست کن (جالب این است که من لیسانس سیاسی هم هستم) این رفت و خارجی‌ها یک مانوری‌ روی آن مرکز ثقل و جهنم کردند که خیلی به ضرر ما تمام شد و پاسخ ما اصلا با عرف دیپلماتیک نمی‌خواند. از آن طرف هم ما مشت‌های مان را بلند کردیم و مرگ بر آمریکا، مرگ بر فرانسه، برای اینکه مسعود رجوی آن جاست و غیره گفتیم. یک روز در دفترم نشسته بودم که آقای رجایی فشاری روی شانه من داد. دیدم ای داد و بیداد، ما همین الان باید با هم دعوا کنیم. نگاه کردم دیدم که رنگش پریده است. چی شده؟ گفت تو نمی دانی چه کار کردی؟ گوشی امام از من کشید که در عمرم کسی این جور با من برخورد نکرده بود. گفتم: مگر امام چی گفتند؟ سر چی؟ خدایا چه خلافی کرده‌ایم؟ ما که تمام دلمان با امام و انقلاب است، چی شده؟ گفت: راجع به آن اطلاعیه جواب میتران. گفتم: آقا می‌گفتی به میتران که این بد ترجمه کرده‌اند. ما مرکز ثقل نوشتیم. گفت: اصلا حرف سر این نبوده، من هم فکر کردم همین است. امام به من گفتند: یک کسی به تو تبریک گفته است، تبریک عرض می‌کنم، تو به عنوان یک مسلمان باید بگویی متشکرم. تو چه جوری می‌زنی تو دهان رئیس جمهور یک مملکت. ادب‌مان کجا رفته است.

آقای رجایی گفت: هر چه فکر می‌کنم امام راست می‌گویند، گفتم: هیچ هم امام راست نمی‌گویند، چی‌چی راست می‌گویند؟ امام خودشان می‌گویند مرگ بر آمریکا،‌ ملت زیر سایه امام این جوری بگویند: مرگ بر فرانسه، آن وقت اگر ما بنویسیم این جوری. حتما باید پیش امام بروی. شهید رجایی رفت و بعد ازملاقات با امام پیش من آمد و این دفعه دیگر خوشحال،‌ گفتم چی شد، گفت خدا ما را فدای امام بکند. ما اصلا باید خودمان را با امام میزان کنیم. من رفتم به اوگفتم آقا! مشاور فضول ما این جوری می‌گوید، گفتند: هم مشاور فضول تو درست می‌گوید، هم کارشان غلط است. من یک آخوند هستم اینجا نشسته‌ام حرف می‌زنم.من چه کاره هستم؟ من در عالم اسلام برای مسلمانان‌ها باید حرف بزنم و حرف می‌زنم. ولی تو پست سیاسی قبول کردی تو رئیس جمهور مملکتی. رئیس‌جمهور مملکت باید به عرف سیاسی عمل کند.در عرف سیاسی جواب می‌دهی اماحق توهین که نداری. در حالی که اگر کسی به تو گفت تبریک عرض می‌کنم هر کس بوده باشد تو باید بگویی متشکرم. تمام. دوستت است از او تعریف می‌کنی نیست می‌گویی متشکر آقا. دیدم راست می‌گوید، علوم سیاسی را ما خوانده‌ایم و این بنده خدا قم بوده است و در خانه‌اش بوده در تبعید هم که بوده، باز در خانه‌اش بوده، حداکثر راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقدحضرت علی (ع) دعا خوانده است، این جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن می‌شناسد که من علوم سیاسی را خوانده نمی‌شناسم. گفتم:‌ آقا به حضرت عباس دست‌ها ‌بالا، تسلیم. و آن عبرتی شد. بعدها خیلی در نوشته‌های من تاثیر گذاشت. یعنی هر چه که می‌نوشتم نگاه می‌کردم که چه کار کنم امام ناراحت نشوند. نه اینکه شخصا ناراحت نشوند و اگر شخصا ناراحت می‌شدند می‌رفتیم دستشان را هم ماچ می‌کردیم بلکه ترس ما به خاطر مصالح ملی بود.». فاعتبروا یا اولی الابصار. والسلام.

*جماران
نظرات بینندگان