پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ساعت شش و نيم عصر پنج شنبه بود که مطلع شديم حضرت آيتالله خامنهاي سرزده و بدون اطلاع قبلي به بيمارستان خاتمالأنبياء تشريف آوردهاند. ايشان در بخش آي.سي.يو حضور يافتند و در ابتدا با حضرت آيتالله طاهري خرمآبادي ملاقات کردند. سپس به عيادت بيماراني که در بخش آي.سي.يوي ويژهي والدين شهدا بستري بودند رفتند و با آنها گفتوگو کردند. در نهايت مجدداً دقايقي از آيتالله طاهري عيادت کردند و با دعاي خير براي کارکنان و پرستاران و ديگر عوامل، بيمارستان را ترک کردند.
وقتي که حضرت آقا تشريف آوردند آيت الله طاهري هوشياريشان خيلي بالا نبود و در ابتدا متوجه حضور رهبر انقلاب نشدند. آقا آمدند کنار تخت و دست نوازش به سر و صورت آقاي طاهري کشيدند و سلام کردند. دو فرزند آيتالله طاهري خرم آبادي هم در بيمارستان حضور داشتند و در مورد وضعيت آقاي طاهري با رهبر انقلاب صحبت کردند. حضرت آقا از فرزند آقاي طاهري پرسيدند چند روز است که ايشان به اين وضعيت هستند و چطور شد که اين اتفاق افتاد. آقازادهي آقاي طاهري هم از وضعيت درماني پدرشان گزارش مختصري ارائه کرد. بعد از اينکه رهبر انقلاب چند دقيقهاي در کنار تخت آيتالله طاهري با فرزندان ايشان صحبت کردند فرمودند که ما يک سري هم به بقيه بيماراني که در اين بخش بستري هستند ميزنيم و دوباره برميگرديم اينجا.
بعد از اينکه حضرت آقا به ديدار والدين شهداي بستري در آي.سي.يو رفتند و سپس دوباره به بالاي سر آيتالله طاهري بازگشتند، آقاي طاهري کاملا چشمهايشان را باز کرده بودند و متوجه حضور حضرت آقا شدند. آقا هم دوباره سلام و احوال پرسي کرده و براي ايشان آرزوي شفا نمودند.
سه سال پيش بود که حدود نيمه شب پدر شهيدي را به اورژانس آوردند که به تخت خالي احتياج داشت و بايد در بخش مراقبتهاي ويژه بستري ميشد. اما ما حتي تخت عادي خالي هم نداشتيم. با همکارانم در ديگر بيمارستانها تماس گرفتم و بالاخره يک جاي خالي در آي.سي.يوي يکي از بيمارستانها هماهنگ شد. به آنها گفتم که شما به فلان بيمارستان برويد و فردا که در اينجا تخت آي.سي.يو خالي شد من هماهنگ ميکنم که با آمبولانس به اين بيمارستان بياييد.
فردا صبح تخت خالي شد و من تماس گرفتم که آن پدر شهيد عزيز برگردد ولي با خبر شدم که متاسفانه به رحمت خدا رفته است. اين ماجرا ما را تحت تاثير قرار داد. در آن زمان در اين طبقه آي.سي.يو فعلي قرار بود که تالار همايش ساخته شود. اين تصميم را تغيير داديم و بنا گذاشتيم يک بخش مراقبتهاي ويژهي مجهز ايجاد کنيم و فقط و فقط آن را به والدين شهدا اختصاص دهيم.
ما مديون اين بزرگواران هستيم و حتي اگر جانمان را هم بگذاريم در اين زمينه کم گذاشتهايم و نبايد اينها دغدغههاي اينچنيني داشته باشند؛ لذا ما به سرعت اين بخش را ايجاد و از نظر تجهيزات، فضا، پرسنل و پزشک بهترينها را انتخاب کرديم و الحمدلله جواب هم گرفتيم. روز ولادت حضرت رسول اعظم صلواتاللهعليهوآله هم اين بخش افتتاح شد.
هماکنون اين بخش يکي از بزرگترين بخشهاي آي.سي.يو يا مراقبتهاي ويژهي منطقه است و از نظر تجهيزات و امکانات و نوع بيماران، که همه خانواده شهيد هستند تقريبا در منطقه منحصر بهفرد است و
اميدواريم اين نوع خدمترساني به والدين شهدا، الگويي شود براي ديگر مراکز خدمات درماني در سطح کشور.
من حس ميکنم اين آي.سي.يو به خاطر حضور اين همه پدر و مادر شهيد قطعهاي از بهشت است.
روز پنج شنبه، سي و سه نفر از والدين شهدا در اين بخش مراقبتهاي ويژه مغزي بستري بودند که حضرت آقا در کنار تخت تکتک اين عزيزان حاضر شدند و با آنها ملاقات کردند. به دليل مشکلات مغزي اين بيماران، عدهاي از آنها بيهوش بودند و آنهايي که تقريبا بيدار بودند با حضرت آقا گفتگوي مختصري انجام ميدادند. حضرت آقا دست نوازش به سر اين عزيزان ميکشيدند و ياد و خاطره شهدايشان را گرامي ميداشتند و دعا ميکردند که «انشاالله خداوند، شهيد شما را با پيغمبر صلواتاللهعليهوآله محشور کند». برخي از بيماراني هم که به دليل قرارداشتن دستگاه تنفس مصنوعي در دهانشان نميتوانستند صحبت کنند، با اشاره، به سخنان رهبر انقلاب پاسخ ميدادند.
وقتي پرستاران هر تخت بيماري را معرفي ميکردند و حضرت آقا متوجه ميشدند که آن بيمار دو شهيد در راه خدا تقديم کرده است با محبت بيشتري با آنها احوالپرسي ميکردند و لحظات بيشتري در کنار آنها بودند.
يکي از بيماران، پدر دو شهيد بود که از حضرت آقا بسيار تشکر کرد و خوشامد گفت. اشک شوق از چشمانش جاري شده بود و عرض کرد «آقاي خامنهاي من رو دعا کنيد». حضرت آقا هم فرمودند که ما شما رو دعا ميکنيم، شما هم ما رو دعا کنيد.
در هنگام ملاقات گزارش کوتاهي از وضعيت رسيدگي به والدين شهدا در آي.سي.يو، وضعيت تخصصي بيمارستان و فعاليتهاي جانبي فرهنگي براي بيماران را خدمت رهبر انقلاب ارائه کردم.
به ايشان عرض کردم که من قبل ازعيد داشتم از آي.سي.يوي والدين شهدا بازديد ميکردم، ديدم که همکاران دارند يکي از والدين شهدا را حمام ميکنند (پرستاران عزيز اين بيماران را هر دو - سه روز يکبار حمام ميکنند). وقتي اين صحنه را ديدم خيلي خوشحال شدم که پرستاران ما اينگونه مؤمنانه وظايفشان را انجام ميدهند. شب خواب ديدم که دارم بخش را بازديد ميکنم در حالي که شهدا کنار تخت والدينشان ايستادهاند و نظارهگر زحمت پرستارانند. طوري به ما نگاه ميکردند که انگار همديگر را ميشناختيم. ما با شهدا سلام و احوالپرسي کرديم و آنها هم با ما مصافحه کردند و دست دادند طوري که در همان عالم رويا، گرماي دستشان را حس ميکرديم. يکي از اين شهدايي که کنار تخت ايستاده بود رو کرد به من و گفت دستتان درد نکند، شما خيلي زحمت ما را ميکشيد. بنده وقتي اين رويا و زحمات پرستاران متعهد بيمارستان را خدمت آقا تعريف کردم، ايشان فرمودند «خوش به سعادت شما، واقعيت هم همين است». بعد هم پرستاران را چندبار دعا کردند.
«خداوند شما را موفق بدارد. خدمت به اين عزيزاني که اينجا هستند توفيق بزرگي است از سوي خدا»؛ رهبر انقلاب اين دو جمله را هنگامي که ملاقاتشان از والدين شهدا و آيتالله طاهري خرمآبادي به پايان رسيد، خطاب به مسئولان بيمارستان که آنجا حضور داشتند، فرمودند و حوالي غروب بود که بيمارستان را ترک کردند.
**روايتي از حضور رهبر انقلاب در بخش آي.سي.يوي والدين شهدا در بيمارستان خاتمالأنبياء