arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۲۳۵۵۳
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۱۵ - ۰۹ شهريور ۱۳۹۴

تازه‌ترین یافته‌های دختر امام موسی صدر

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دختر امام‌موسی‌صدر درباره آخرین نشانه‌ها از زنده بودن پدرش می‌گوید: آخرین نشانه مربوط به ایام انقلاب لیبی است. آقای عبدالجلیل به آقای دکتر صالحی و بعد به کمیته گفته بود ما تا قبل از سقوط طرابلس، اطلاع داریم که امام‌موسی‌صدر در طرابلس بود و از آنجا به جای دیگری منتقل شده است.

 روزنامه شرق در سالگرد ربوده شدن امام موسی صدر، در گفت‌وگویی با دختر وی، نوشته است: پیچیده سخن نمی‌گوید. کلمات ساده را انتخاب می‌کند. می‌گوید: «ما زندگی می‌کنیم، چای می‌نوشیم، به کارهای خود می‌رسیم ... اما، یک نفر 37 سال است، پشت میله‌ها در بند است ... اگر فقط همین شرایط را در نظر بگیریم، کاری می‌کنیم».

با سیده‌حورا صدر، که قبل از هر نشانی، چشمانش گواهی می‌دهد دختر امام‌موسی‌صدر است، به گفت‌وگو می‌نشینم. گفت‌وگو را به‌سختی اما به مهر، قبول می‌کند. گاهی که لبخندی بر صورتش نقش می‌بندد، دیگر بین تصویر او و عکس سیاه و سفیدی از امام که به تنهایی به دیوار تکیه داده و لبخندی بر لب دارد، فاصله‌ای وجود ندارد.

دلیل این‌ را که نمی‌خواهد حضور پررنگ رسانه‌ای داشته باشد، در میان گپ‌وگفت کوتاه قبل از شروع مصاحبه می‌فهمم. معتقد است امام تنها پدر او نیست که برای جست‌وجوی آن بین سال‌های گمشده، فقط خانواده میداندار باشند. پدر را متعلق به همه مردمی می‌داند که سال‌ها برای نزدیکی آنها به هم تلاش کرده است. اصلا برای فرونشاندن آتش جنگ داخلی لبنان و رایزنی‌ها برای فرونشاندن آن، به دعوت قذافی وارد لیبی می‌شود و بعد هم سی‌وچند سال غیبت ناخواسته کلید می‌خورد. گاه‌گاه میان بعضی سؤال‌هایی که می‌پرسم، در بین لبخندش آهی هم می‌کشد، سری تکان می‌دهد و هر آن نگران می‌شوم مبادا بغضی شکوفا شود.

حورا صدر در این مصاحبه از گروهی در ایران می‌گوید که نمی‌خواست ماجرا پیگیری شود. او می‌گوید: «ایران می‌توانست بر قذافی فشار سیاسی وارد کند تا سرانجام او را به اقدامی وادار کند».

حورا درعین‌حال، دولت لیبی را مجری یک توافق نانوشته بین عده‌ای می‌داند که از حضور امام‌موسی‌صدر در لیبی ناخشنود بودند. حورا صدر همچنین از آخرین نشانه‌های حیات امام می‌گوید: «بعد از سقوط لیبی، آقای صالحی وزیر امور خارجه وقت، به طرابلس سفر می‌کند. آقای عبدالجلیل، رئیس دولت انقلابی، در آنجا می‌گوید تا قبل از سقوط طرابلس، از حضور امام در طرابلس خبر دارد». حورا درنهایت از دیدارهایش با آقای ظریف در دولت روحانی خبر داده و می‌گوید «ایشان در جاهایی موضوع را مطرح کردند، نمی‌خواهم بگویم انتظار بیشتری داریم، اما امیدواریم بتوانند گرهی از این مسأله باز کنند».



‌خانم صدر! مختصر بفرمایید از چه زمانی پیگیری‌ها برای موضوع ربوده‌شدن امام‌موسی‌صدر را شروع کردید؟ و بعد از اینکه پیگیری‌ها در مقطعی متوقف می‌شود، دوباره از چه زمانی این پیگیری را در دستور قرار داده‌اید؟

البته در آن مقطع زمانی من 14، 15 ساله بودم و این پیگیری را بنده شروع نکردم! شخصیت‌های حقیقی و حقوقی بودند که موضوع را پیگیری می‌کردند؛ اول از همه، مجلس اعلای شیعیان لبنان که امام‌موسی‌صدر ریاست آن را بر‌عهده داشتند. همچنین جنبش امل که امام‌موسی‌صدر مؤسس آن بودند، هم موضوع را پیگیری می‌کردند. همچنین دولت لبنان هم با توجه به جایگاه امام‌موسی‌صدر موضوع را پیگیری کردند. سیستم قضائی لبنان هم وارد عمل شد. از آنجا که دولت لبنان مدت‌زمانی بعد از طرح شکایت، ربودن امام‌موسی‌صدر را اقدام علیه امنیت ملی لبنان دانست، بالاترین سطح دادگاه لبنان که شورای‌ عالی دادرسی است، رسیدگی به پرونده را در دستور قرار داد و نه یک دادگاه معمولی.

البته توجه کنید پیگیری‌ها چند بعد دارد؛ از همان لحظات اول بی‌خبری، یعنی زمانی که امام‌موسی‌صدر به لیبی سفر کردند و چند روز از ایشان، بی‌اطلاع بودیم. برخلاف عادت بود که تماسی از طرف ایشان حاصل نشود. به‌ویژه آنکه یک خبرنگار هم همراهشان بود. در این سفر سه نفر بودند؛ امام‌موسی‌صدر، شیخ‌محمد یعقوب که از معاونان ایشان بود و آقای عباس بدرالدین که روزنامه‌نگار و رئیس یکی از خبرگزاری‌هاست. رفتن آقای بدرالدین به این معنی است که ایشان قصد داشته تا خبرهایی را مخابره کند، وگرنه ایشان برای تفریح که نرفته است! چند روزی در بی‌خبری گذشت و سعی شد تا تماس‌هایی برقرار شود. پیگیری‌ها هم از همان لحظات اول شروع شد. این را هم داخل پرانتز بگویم که من این را شنیده‌ام و شاهد ماجرا نبوده‌ام، چراکه سن من اقتضا نمی‌کرد که خودم اقدام‌کننده باشم. پیگیری‌های سیاسی را رئیس‌جمهور لبنان انجام داد. ایشان با قذافی تماس گرفت که او جواب نداد. نخست‌وزیر لبنان هم با جلود که نخست‌وزیر لیبی بود تماس گرفت، اما او در ابتدا جواب نداد و طفره رفت. بعد هم که جواب داد، گفت بعدا خبر می‌دهم. امام‌خمینی نیز که در آن زمان در نجف بودند تلگراف‌هایی ارسال کردند. در روزهای اول آشوبی بود. چون اتفاق عجیبی افتاده بود... .



واقعا هم عجیب بود. چون شخص قذافی ایشان را دعوت می‌کند و ناگهان چنین اتفاقی می‌افتد. درحقیقت، پروژه امنیتی پیچیده‌ای به‌نظر می‌رسد.

بله، چنین اتفاقی به این شکل تابه‌حال رخ نداده است. بنابراین بخشی از پیگیری‌ها، سیاسی و بخشی هم قضائی بود. البته مقدمه پیگیری قضائی، پیگیری امنیتی بود. بر همین اساس، لبنان، هیأتی سه‌نفره تشکیل داد. دو مقام عالی‌رتبه امنیتی، به ریاست دبیرکل کابینه لبنان، آقای مسّیکه، بلافاصله مأمور به سفر به لیبی و ایتالیا می‌شوند، چراکه لیبی ادعا کرده بود امام موسی به ایتالیا رفته‌ است. لیبی اجازه سفر به این کشور را نمی‌دهد. بنابراین هیأت عازم ایتالیا می‌شوند، در ایتالیا تحقیقات خود را انجام داده و گزارش می‌دهند که این گزارش به طور مفصل در کتاب‌ گزارش کمیته پیگیری کمیسیون اصل 90 مجلس، آمده است. در ایتالیا، دادگاه با این ادعا که امام و هیأت همراه وارد این کشور شده‌اند، عملا پرونده را باز می‌کند. در همین راستا، تحقیق کاملی از کارمندان فرودگاه، کارمندان شرکت پروازی آلیتالیا، میهمانداران پرواز و هتلی که ادعا می‌کردند امام به آنجا وارد شدند، انجام شد. از سوی دیگر، پرواز آلیتالیا که از طرابلس به رم آمده، نیمه‌شب 31 آگوست به ایتالیا می‌رسد. این در حالی است که، میهمان‌هایی که به نام امام‌موسی‌صدر و شیخ محمد یعقوب وارد هتل شدند، صبح فردای آن روز، به هتل می‌رسند و کارت هتل را پر می‌کنند. البته این هم داستان خیلی مفصلی دارد که از آن عبور می‌کنیم.

به‌هرحال با توجه به تمام قرائن، مصاحبه‌ها و بازجویی‌هایی که از کارمندان هتل و مسافران هواپیما و پلیس گذرنامه می‌شود، ادعای ورود به رم کاملا رد می‌شود. علاوه بر اینکه در آن پرواز برخی اتباع لبنانی هم بودند. مگر می‌شود، یک لبنانی امام‌موسی‌صدر را نشناسد. میهمانداران هم گفته‌اند با توجه به عکس و با توصیفی که شده، امکان ندارد ایشان وارد هواپیما شده و ما متوجه نشده باشیم. بعد از اینکه دادگاه پرونده را باز می‌کند و به نتیجه می‌رسد که اصلا چنین ادعایی درست نیست، پرونده را مختومه می‌کند. اینکه ایتالیا پرونده را مختومه اعلام می‌کند، به این معنی است که در این کشور جرمی اتفاق نیفتاده است. بنابراین، دادگاه ایتالیا صلاحیت رسیدگی به این موضوع را ندارد. اینجا نقطه آغازی بود که همچنان ادامه پیدا کرده است. اینکه اشاره کردید، پیگیری‌ها در مقطعی متوقف شد؛ باید بگویم که هیچ‌گاه متوقف نشده است. این پیگیری از نظر قضائی و سیاسی همیشه ادامه داشته، اما با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است. به طوری که لبنان ناگهان آشوب می‌شد و مسائل عملا به حاشیه می‌رفت، اما همچنان ادامه پیدا می‌کرد. در سال 2001، به دلیل اینکه پرونده ممکن بود مشمول مرور زمان شود و اتفاقات دیگری روی دهد، شکایت مجددی از طرف خانواده انجام شد... .

اگر پرونده شامل مرور زمان می‌شد، ممکن بود مختومه اعلام شود؟

خیر، البته چون این جرم، جرم مستمری است، هیچ‌گاه شامل مرور زمان نمی‌شود. ولی به‌خاطر قواعد و مقررات سیستم قضائی، شکایت مجدد انجام شد و دادستان دوباره نظر داد. این امر منجر به حکم جلب قذافی در سال 2008 شد.

این شکایت و این جرم امکان اجرائی‌شدن داشت یا اینکه نمادین بود؟

اقدام برای شکایت در دادگاه به هیچ‌وجه نمادین نیست و تلاش این بود که قذافی و همدستانش محاکمه شوند. البته اجرای هر حکمی آن هم در سطح بین‌المللی نیاز به فشار سیاسی دارد. پلیس بین‌الملل و کنوانسیون‌هایی که کشورها میان خود با مجامع جهانی امضا می‌کنند برای اجرای این‌گونه احکام است.

تا سقوط دولت قذافی، ظاهرا اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد. اما، سقوط قذافی یک فرصت ایده‌آل بود که بتوانید ماجرا را پیگیری کنید. در طول این سال‌ها همیشه لبنان پیگیر پرونده بوده است. می‌توانید توضیح دهید با وجود اینکه امام‌موسی‌صدر ریشه ایرانی داشتند، چرا پیگیری‌ها چنان‌که باید و شاید انجام نشد؟

البته، این‌طور نیست که بگوییم هیچ اقدامی انجام نشده است. ابتدا امام‌خمینی اجازه نداد تا قذافی به ایران سفر کند. موضع محکم امام‌خمینی به این دلیل بود که گفتند اگر می‌خواهید قذافی را دعوت کنید، ولی من او را نمی‌بینم. چون مسئله امام‌موسی‌صدر هنوز حل نشده است. بعضی دولت‌ها هم پیگیری‌هایی کردند. مرحوم دکتر صادق طباطبایی، زمانی که در دولت موقت بودند، اقداماتی انجام دادند. امام‌موسی‌صدر، شخصیت بزرگی است. اتفاقی هم که برای ایشان افتاد، اتفاق بزرگ، نادر و بی‌نظیری است. بنابراین نوع پیگیری و رسیدگی به این مسأله هم باید منحصربه‌فرد باشد. نوع برخورد با این پرونده باید متفاوت با برخورد و بررسی و پیگیری مسائل دیگر باشد. اما این اتفاق نیفتاد و آن‌طور که شایسته این شخصیت و پیچیدگی خاص پرونده بود، پیگیری انجام نشد. نمی‌خواهم فقط دیگران را متهم کنم. شاید ردیف اول متهمان، خود ما بودیم که در حد این قضیه قدرت متناسب با پیگیری را نداشتیم. اگر مجموعه اقدامات در اندازه اتفاقی بود که رخ داده، طبیعتا باید منجر به آزادی ایشان می‌شد. حالا که منجر به آزادی نشده، پس می‌توان گفت در آن حدواندازه، اقدامی صورت نگرفته است.

‌ظاهرا یک بخش ماجرا هم به اختلافاتی بازمی‌گردد که برخی از افراد با امام موسی داشتند و بعضا در تصمیم‌گیری‌ها برای روند پیگیری، کم، ‌تأثیرگذار نبوده است.

حتما گروهی بوده‌اند که مایل نبودند پیگیری انجام شود. مایل نبودند علیه قذافی اقدام شود. بعضی اختلاف‌نظر داشتند و قبول نداشتند. بعضی‌ها هم ناامید بودند. می‌گفتند هر اتفاقی بوده افتاده، ما چرا خود را درگیر کنیم! ترجیح می‌دهم وارد جزئیات نشوم. ولی حتما جریانی بود که نمی‌خواست این ماجرا پیگیری شود.

بعد از سقوط قذافی، دولت لبنان با طرف انقلابی لیبی وارد توافق‌هایی می‌شود که بتواند موضوع را پیگیری کند. اما روی دیگر ماجرا هم‌زمان‌شدن سقوط قذافی با دولت دوم آقای احمدی‌نژاد است. دولت ایران در آن زمان می‌توانست وارد عمل شود. آیا اصلا با دولت وقت، برای پیگیری وارد رایزنی شدید یا منصرف شدید و ترجیح دادید طرف لبنانی پیگیر باشد؟

در همان روزهای اول بعد از اتفاقات لیبی که هنوز نظام قذافی سقوط نکرده و قذافی هم کشته نشده بود؛ (چه، اگر این اتفاق نیفتاده بود، شاید ما خیلی راحت‌تر می‌توانستیم این قضیه را پیگیری کنیم) در لبنان کمیته رسمی پیگیری به دستور خود دولت تشکیل شد که مقامات امنیتی، اطلاعاتی و رسمی ترکیب آن را تشکیل می‌دادند. در ایران، آن زمان، آقای دکتر صالحی وزیر امور خارجه بود. ایشان در سفری که به لیبی داشت، در ملاقات با آقای عبدالجلیل، رئیس دولت انتقالی لیبی، یکی از موضوعاتی که مطرح کرد همین قضیه بود. حتی در مرحله بعد، در دولت آقای روحانی، آقای دکتر ظریف هم همین‌طور.

ما با ایشان دیدار و گفت‌وگوهایی داشتیم. با وجود شرایط و گرفتاری‌هایی که ایشان دارند، در جاهایی موضوع را مطرح کردند، ولی طبیعی است با توجه به ظرفیتی که آقای دکتر ظریف دارند، نمی‌خواهم بگویم انتظار بیشتری داریم، اما امیدواریم بتوانند گرهی از این مسأله باز کنند.

نتیجه دیدار دکتر صالحی با آقای عبدالجلیل چه بود؟ دقیقا چه موضوعی را مطرح کردند و چه جوابی گرفتند و اینکه چرا تلاش ایشان ادامه پیدا نمی‌کند و کار به دولت روحانی می‌کشد؟

شاید مهم‌ترین نکته ملاقات دکتر صالحی با آقای عبدالجلیل خبر سلامتی امام باشد. آقای عبدالجلیل در این ملاقات می‌گوید که تا قبل از سقوط طرابلس پایتخت لیبی، از حضور امام در طرابلس خبر دارد.

آقای ظریف، موضوع پیگیری را در چه جاهایی مطرح کردند؟ و این پیگیری ادامه دارد یا خیر؟

ان‌شاءالله بعد از اجرائی‌شدن توافق‌ها به طور جدی به این قضیه خواهند پرداخت!

آقای رفیق‌دوست در مصاحبه‌ای ادعایی را طرح کردند که می‌خواهیم صحت و سقم آن را از زبان شما بشنویم. ایشان دیدارهای متعددی با قذافی داشته است. ایشان می‌گویند در دولت نهم، یعنی دولت اول آقای احمدی‌نژاد، بنا به دعوتی، سفری به لیبی دارم. با قذافی هم دیداری می‌کنم. قذافی پیشنهاد می‌دهد، کمیته پنج‌جانبه‌ای متشکل از لیبی، سوریه، ایران، لبنان و خاندان صدر تشکیل شود تا در لیبی تفحص کند و هر نتیجه‌ای که اعلام شد، قذافی هم از آن تمکین کند. رفیق‌دوست می‌گوید پیشنهاد قذافی را به مقامات مسئول در ایران داده، ولی آنها پیگیری نمی‌کنند. شما در جریان این پیشنهاد بودید؟

آن زمان ما در جریان قرار نگرفتیم. ولی چنین کمیته‌ای راه‌حل ماجرا نبود. کمیته تفحص در لیبی چه کار می‌کنند؟ ما را کجا می‌برند؟ این یک نمایش‌نامه است. چه کمکی می‌توانست به حل ماجرا کند؟ لیبی واقعا چه کمکی می‌کرد؟ آیا معتقدید طرحی که قذافی پیشنهاد و آن را اجرا کند، به آزادی امام می‌انجامد. ما را به حقیقت ماجرا می‌رساند؟ ما آنجا پیچ‌ومهره‌ای گم نکرده‌ایم. انسانی است که ممکن است هرجا پنهانش کنند و آدرس او را به ما ندهند. راه‌حل این قضیه، کمیته تحقیق و تفحص نیست. باید بر قذافی فشار سیاسی می‌آمد که آن موقع ایران این قدرت را داشت.

چه زمانی؟ در دولت نهم؟

خیر، به‌طورکلی گفتم. از اول انقلاب، قذافی خیلی مایل بود با ایران ارتباط محکمی برقرار کند. رابطه خیلی خوبی هم بود و ایران می‌توانست بر قذافی فشار سیاسی وارد کند تا سرانجام او را وادار به اقدامی کند.

در دولت اصلاحات علاقه‌ای وجود داشت که این موضوع پیگیری شود. اما چرا پیگیری‌ها متوقف می‌شود و به نتیجه نمی‌رسد؟

ببینید! همان‌طور که عرض کردم این پرونده خیلی پیچیده‌تر از یک سؤال و جواب معمولی و یک شخصیت و دو شخصیت است. دولت اصلاحات تلاش کردند و کمیته‌ای تشکیل دادند. سفرهایی هم انجام شد و نماینده دولت اصلاحات هم سفرهایی انجام داد. ولی لیبی، استاد وقت‌کشی است. راه‌های گریز و منحرف‌کردن پرونده را بلد است. یک سال و دو سال هم نبود، سال‌های سال این کار را انجام داده بود. نه‌تنها در این موضوع با ما این رفتار را داشت، بلکه با دیگران هم این کار را کرده بود. در سال 2002 لیبی تعدادی زندانی را آزاد کرد که بعضی از آنها 30 سال زندانی بودند. در حالی که مقامات گفته بودند از این افراد اطلاعی ندارند. لیبی سابقه این کار را دارد. آنها راه‌های فرار را بلد هستند.

بعد از سقوط قذافی، یکی از افراد احتمالا دخیل در ماجرا، عبدالله السنوسی، رئیس استخبارات، است که رابطه خویشاوندی هم با قذافی دارد. در صحبت‌های آقای قاضی الشامی هم خوانده‌ام ایشان یک جلسه در موریتانی داشتند که البته شکل بازجویی هم نداشته است. اخیرا برای او حکم اعدام صادر شده و هر آن ممکن است این حکم اجرا شود. در این صورت، دوباره یک منبع اطلاعاتی بزرگ در این پرونده از دست می‌رود. چطور می‌شود در یک جلسه جدی با ایشان صحبت کرد که دروغی هم نگوید؟

لحظات آخری که السنوسی هنوز در موریتانی بود و قبل از اینکه تحویل لیبی داده شود، قاضی حسن الشامی، دبیر کمیته رسمی پرونده امام‌موسی‌صدر پنج، شش ساعت با او نشست داشت، ولی او اطلاعات دقیقی نداد. حرف‌های خارج از موضوع و گاه متناقضی زد. او فردی امنیتی بوده و به‌راحتی حرف نمی‌زند، درحالی‌که کسی که با او صحبت می‌کرد هم آدم واردی بود. گرچه حکم اعدام صادر شده، ولی به این حکم اعتراض شده و امیدواریم این اتفاق نیفتد. تلاش‌هایی دارد انجام می‌شود. کمیته رسمی پیگیری که در لبنان تشکیل شد، چند سفر به لیبی داشت. در سفر دوم که بعد از استقرار دولت لیبی بود، برادرم صدرالدین صدر و آقای فیروزان هم همراه هیأت بودند. با شش وزیر و چند مقام دولتی دیدارهای خوب و امیدوارکننده‌ای داشتند. کمیته فعالیت‌هایی کرده، زندان‌ها را دیده، از بعضی افراد بازجویی کرده که اطلاعاتی به دست آورد و همچنان به فعالیت ادامه می‌دهد. یکی از دستاوردهای این کمیته، تفاهم‌نامه‌ای بین لیبی و لبنان است که یکی از مصوبات آن جست‌وجوی میدانی و تبادل اطلاعاتی است برای رسیدن به سرنخ‌های لازم، اما متأسفانه به محض امضای این تفاهم‌نامه، اوضاع لیبی به نحو دیگری به‌هم ریخت.

آخرین نشانه‌ها از زنده‌بودن امام‌موسی‌صدر مربوط به چه سالی می‌شود؟

آخرین نشانه مربوط به ایام انقلاب لیبی است. آقای عبدالجلیل به آقای دکتر صالحی و بعد به کمیته گفته بود ما تا قبل از سقوط طرابلس، اطلاع داریم که امام‌موسی‌صدر در طرابلس بود و از آنجا به جای دیگری منتقل شده است. اگر کسی ادعایی مبنی بر شهادت دارد، باید نشانه‌ها را بیاورد. حتی مقامات لیبی به ما سند و مدرکی ندادند که اتفاق بدی افتاده باشد.

خانم صدر! همان‌طور که فرمودید، با روی‌ کار آمدن آقای روحانی امیدواری بیشتر شده است. کار جدی هم صورت گرفته است؟ آیا پیگیری مستمر این جریان یک موضوع جدی برای وزارت خارجه است یا نه؟

بله؛ ما ابتدا ارتباطاتی برقرار کردیم و امیدواریم نتیجه دهد. این را باید از مسئولان بپرسید. تلاش ما این است که به این صورت باشد، ولی آنها باید بگویند تا به حال چه اقداماتی انجام شده است.

‌آیا وزارت خارجه دولت روحانی گزارشی به شما از پیگیری‌ها ارائه کرده است؟ آیا توافق هسته‌ای می‌تواند امیدواری بیشتری برای پیگیری موضوع از سوی ایران در پی داشته باشد یا خیر؟

می‌توانم بگویم، از همراهی‌های آقای امیر عبداللهیان تشکر می‌کنم.

آیا دولت لیبی را فقط عامل اجرای ناپدیدسازی می‌دانید یا طراح آن هم بوده است؟ بعضی‌ها، گروه‌های چپ لبنانی، فلسطینی و دولت سوریه را متهم می‌کنند که در این جریان دست داشتند و دولت لیبی تنها اجراکننده بوده است. این ادعا، چقدر صحت دارد؟

ببینید! دولت لیبی مجری است. اما این رویداد، شبیه یک توافق نانوشته می‌ماند که بین عده‌ای، که از حضور امام‌موسی‌صدر در لیبی ناخشنود بودند، انجام شده است. حالا یا با هم این توافق را کردند، یا همین که بعد از ربودن، اقدام شایسته‌ای برای آزادکردن امام‌موسی‌صدر انجام نمی‌شود، به‌نوعی شریک‌بودن در مسئله ربودن است.

‌تا چه زمانی پیگیری‌ها را ادامه خواهید داد؟ آیا از اینکه خانواده و فقط دولت لبنان همواره پیگیر ماجرا بودند، خسته نشده‌اید؟ از ایران چه توقعی دارید؟ فکر می‌کنید زمان آن نرسیده که با ورود ایران به ماجرا، داستان ربوده‌شدن به‌طور دوجانبه پیگیری و منتج به نتیجه شود؟

اولا باید بگویم که ما یک خانواده‌ایم. بنابراین به همکاری همه دولت‌ها برای رویارویی با دولتی مثل دولت قذافی نیاز داشته‌ایم و به متقاعدکردن دولت‌ انقلاب لیبی با هدف همکاری محتاج هستیم. به علاوه از دولت ایران و لبنان بیشتر توقع داریم. اینکه بگوییم چه توقعی داریم، در عهده توان و اطلاعات ما نیست. دولت‌ها باید بگویند چه کاری باید کرد. چه راهکاری باید پیش گرفت و چقدر مشارکت می‌کنند.

‌از آنجا که دست‌کم دولت لبنان در این ماجرا شما را همراهی می‌کند، چرا در مجامع بین‌المللی موضوع به صورت شکایت مطرح نشده است؟ یا اگر شده و من در جریان نیستم، لطفا کمی درباره آن توضیح دهید.

هیچ راهکاری برای پیگیری از نظر ما دور نمانده است. همین سؤال شما متضمن آن است که هم ویژگی‌های قضائی حقوقی و هم نتایج آن را در نظر بگیریم.
نظرات بینندگان