به اعتقاد استاد مطهری، اسلام در روانشناسی خانوادگی اعجاز کرده است[1]. استاد در توضیح و اثبات این مدعا، به مقایسه میان دو طرز فکر اسلامی و غربی درباره خانواده میپردازند. ایشان معتقدند از دیدگاه اسلام، بر اجتماع بزرگ مدنی قانون «عدالت» حاکم است و بر اجتماع کوچک خانواده یا اجتماع منزلی قانون «محبت و عاطفه»، و چون بر این دو اجتماع دو قانون متفاوت حکمفرماست، در نتیجه باید دو نوع حقوق، وظایف، تکالیف، مسئولیتها و مجازاتها نیز بر جامعه مدنی و جامعه منزلی حاکم باشد و تسرّی حقوق و تکالیف یکی از این دو جامعه بر دیگری امری است خطا و ناصواب که فرهنگ غربی دچار آن شده است. استاد مطهری میگوید: «به عقیده ما اساس و ماهیت زندگی خانوادگی، شرکت و مالکیت نیست، بلکه وحدت است. خلقت، طرح این مطلب را به این شکل ریخته که دو موجود در شکل و وضع مختلف به صورت دو قطب مثبت و منفی یکدیگر را جذب کنند و وحدتی به وجود آورند نه شرکتی قراردادی»[2].
در مقابل این دیدگاه، فرهنگ غربی خانواده را به منزله یک شرکت تلقی میکند که در آن زن و مرد با یکدیگر قرارداد همکاری میبندند و طبعاً این شرکت خانوادگی باید حقوق و تکالیف و مجازاتها و تربیتهای مشابه با سایر نهادها و مؤسسات اجتماعی داشته باشد، یعنی باید قانون خشک و انعطافناپذیر عدالت بر آن حاکم باشد و این گونه است که در جهان متمدن امروز بسیاری از وظایف و حقوق خانوادگی به دولتها و پانسیونها و کودکستانها و... سپرده شده است[3]. پس در دیدگاه غربی، زن و مرد درون خانواده به مثابه دو همکار و احیاناً رقیب یکدیگر حضور دارند که هرکدام تلاش میکند تا حق و سهم خود را از این همکاری مشترک دریافت کند. اما در دیدگاه اسلامی، اساساً زن و مرد برای زندگی خانوادگی – که یک واحد و ترکیب طبیعی است و نه یک ترکیب اعتباری و قراردادی – آفریده شدهاند و لذا مکمّل وجود یکدیگرند. بنابراین رقابت و سهمخواهی در اجتماع منزلی معنا و مفهوم ندارد چون زن و شوهر، خودشان مورد احتیاج یکدیگرند نه اشتراک و همکاری متقابل آنها، و آنچه این دو را به هم پیوند میدهد عاطفه و محبت است نه قانون و عدالت[4]. مطابق این دیدگاه، راه حل مشکل زن و مرد در خانواده، اعلام تشابه و تساوی حقوق آنها نیست، بلکه کوشش در راه تلطیف عواطف و رفع جهالت و تلاش در راه قدرشناسی زن و مرد از یکدیگر است[5].
مرحوم دکتر علی شریعتی نیز در نقد نگاه فرهنگ و تمدن غربی به خانواده، نظری مشابه رأی استاد مطهری اظهار میدارد. او میگوید: «اساساً نوع تکیهای که غرب به آزادی و کمال و ارزشهای انسانی زن میکند، در مسیر اصالت فردی زن است؛ یعنی زن را از «خانواده» بیرون میآورد. اختلافی که بین اسلام به عنوان «اصالت خانواده» و غرب به عنوان «اصالت انسان» برای زن مطرح است، این است که غرب زن و مرد را به عنوان دو موجود مستقلِ تمام در خانواده کنار هم مینشاند. اما اسلام در مفهوم اصالت خانواده، زن و مرد را به عنوان دو نیمة تمام که در خانواده، یک موجود تمام را میسازند و مکمل یکدیگرند تلقی میکند»[6].
دکتر شریعتی ارائه الگوها و نمونههای متعالی در اسلام را بهترین راه برای مقاومت در برابر دو جبهه و طرز تفکر انحرافی میداند: جبههای که از پایگاه سنت متحجر و به نام دین، انسان بودن زن را آماج تهاجم خود قرار داده است، و جبههای که از پایگاه شبه روشنفکری و به نام تمدن و تجدد و آزادی، زن بودن او را هدف حملات سهمگین خویش قرار داده است. نمونه و تیپ ایدهآلی که دکتر شریعتی ارائه میدهد، خانه کوچک فاطمه(س) است: «فاطمه چه خانهای ساخت! خانهای که در طول تاریخ بینظیر است؛ خانهای که پدر علی است و مادر فاطمه و پسران حسن و حسین و دختر زینب، هرکدامشان الگو، هرکدامشان مُثُل اعلای یک تیپ، همه در یک خانواده، در یک خانه، زیر یک سقف، در یک نسل. او به عنوان یک مادر در مرحلهای که دختری چون زینب میپرورد و پسرانی چون حسین و حسن، و به عنوان یک بُعد دیگر زن متعالی و مثالی، همسر، به عنوان کسی که در تنهاییها و سختیها، نقشها و عظمتهای علی پا به پای اوست»[7].
در الگوبرداری از شخصیت بینظیر فاطمه(س) در مقام یک همسر، حقیقت ازدواج از منظر اسلام روشن میشود که پیوند و پیمان دو روح است، و سرمایه ازدواج میل به وحدت و یگانگی است که برای همیشه باقی است و نه شرکت و همکاری که از ویژگیهای آن رقابت و سهمخواهی است و در نتیجه موقت و زودگذر خواهد بود[8].
استاد مطهری در این خصوص چنین اظهارنظر میکند: «حریمهایی که اسلام قرار میدهد برای این است که این اجتماع طبیعی محفوظ بماند و از مسیر طبیعی منحرف نشود. مرد و زن طبیعتاً سعادتشان در وجود یکدیگر است همچنان که در وجود فرزندانشان هست، نه اینکه اجتماع زوجین یک همکاری قراردادی برای کسب سود بیشتر باشد، و از این رو طلاق حتیالامکان نباید واقع شود چون بهم خوردن یک پیمان مقدس است»[9].
از جمله راههایی که استاد برای تحکیم پیوند مقدس ازدواج توصیه میکند این است که محبت و علاقه زوجین برای همدیگر ذخیره شود؛ یعنی اجتماع بزرگ، مرکز کامیابیهای جنسی نباشد و حریم میان مردان و زنان بیگانه برقرار باشد[10].
ایشان معتقدند که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی، یک رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود. بنابراین ازدواج در اجتماعی که روابط جنسی را به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی محدود میکند، پایان انتظار و محرومیت است و در اجتماعی که روابط آزاد جنسی در آن جریان دارد آغاز محرومیت و محدودیت[11].
بدین سان، به نظر نگارنده دوستیابیهای خیابانی و یا همسریابی از طریق شبکههای اجتماعی و تشکیل زندگی مشترک به سبک و سیاق غربی، یعنی عدم مشورت دختر و پسر با والدین خود و استفاده نکردن از تجارب ذیقیمت آنان، عوارض و پیامدهای شومی به همراه دارد که پایان آن چیزی نیست جز روند تصاعدی طلاق که متأسفانه هم اینک به سبب نفوذ و تأثیر سبک زندگی غربی و دور شدن از الگوهای اسلامی، در جامعه فعلی ما خصوصاً در شهرهای بزرگ در حال وقوع است.
[1] . مطهری، یادداشتها، ج 5 / ص 201.
[2] . همان، ص 33 و 34.
[3] . همان، ص 74.
[4] . همان، ص 96 و 134.
[5] . همان، ص 130.
[6] . شریعتی، مجموعه آثار 21 (فاطمه فاطمه است)، ص 261.
[7] . همان، ص 243 و 249.
[8] . مطهری، همان، ص 149.
[9] . همان، ص 149 و 151.
[10] . همان، ص 203.
[11] . همو، مسئله حجاب، ص 81 و 82.