توافق هستهای از خط قرمزهای دوگانهای برخوردار بود که هر دوی آنها از
سوی رهبری انقلاب تعیین شد. در یک سو تیم مذاکره مأموریت یافت که مسیر و
متن توافق به گونهای باشد که با بهکارگیری همه ظرفیتهای کشور تناسب
ستانده در قبال داده برقرار شود و برخی مسائل مثل پذیرش حق فعالیت هستهای
صلح آمیز، غنیسازی اورانیوم، ادامه تحقیقات و توسعه، حفظ اسرار نظامی
کشور، حفظ اصل رآکتور آب سنگین و... غیرقابل مذاکره باشد.
گرچه در داخل
اصول دقیقی مثل موارد فوق به عنوان خط قرمز مطرح نشده است اما توصیههای
نزدیک به معنای این اصول مثل امکان نقد و ارزیابی توافق از سوی کارشناسان و
منتقدان، طی شدن مسیر قانونی برجام و پرهیز از دوقطبی اختلاف برانگیز شده
این مسأله در جامعه از سوی رهبری انقلاب مطرح شد. دو مسأله اول با همراهی
دولت محقق شد اما گریبان موضوع سوم در دست یک جریان تندرو قرار گرفت.
در
حالی که قرار بود توافق هستهای در فضایی کارشناسی نقد و بررسی شود برخیها
به بهانه همین نقد چنان یکسویه و با عینک بدبینی به موضوع نگریستند که
گویی هدفشان نه نقد و ارزیابی که ایجاد تونل تفرقه و توهین برای استقبال از
برجام بود. مدعیان ارزیابی برجام برای ارائه یک گزارش درباره این توافق
چند دستگی ایجاد کردند. میزان هجمه و انگیزهای که مخالفان توافق نشان
دادهاند ارزیابی کارنامه جریان مخالف برجام را ضروری میسازد. آنچه این
جریان ادعا میکند نقد برجام است اما آنچه عمل کرده تخریب متن و مهمتر از
آن آثار داخلی آن مثل بازگشت امید به جامعه، عقلانیت در تصمیم گیری، توجه
به منافع ملی در دیپلماسی، نهادینه شدن خرد جمعی در تصمیمهای ملی بوده
است.
نگاهی به عملکرد دوساله این جریان در مقابل جریان توافق بر اساس عزت و
مصلحت کشور و منافع مردم، نشان میدهد که آنها در پوستین منتقد،
بیرحمانه ترین حملات را علیه توافق و تیم کارگزاری مذاکره ساماندهی
کردهاند. یعنی هم هدف را زدهاند و هم کارگزاران را. اگر حمایتهای صریح و
آشکار رهبری نظام از تیم هستهای نبود چه بسا این افراد از ابزارها و
امکانات دیگری نیز علیه تیم هستهای بهره میبردند. حال آنکه در برابر
عملکرد ناموفق تیم گذشته خم به ابرو نیاوردهاند. در چنین وضعیتی آیا
میتوان پذیرفت این جماعت از واقعیتهای مذاکره، مسیری که طی شده و اجماع
نظر بینظیر پیرامون برجام خبر ندارند. آیا آنها اظهارات و پیامهای رهبری،
رئیس خبرگان رهبری، شماری از مراجع تقلید و... را نمیشنوند. با این وصف
میتوان و باید پرسید که هدف جریان مخالف برجام چیست و چرا همه سرمایه خود
را برای ناکام گذاشتن برجام به میدان آورده و دست به چنین ریسک پرهزینهای
میزند.
پاسخ این سؤال را میتوان در دو نکته پراهمیت خلاصه کرد که البته هر دو به
هم مربوطاند و در سرنوشت نهایی جریان مخالف برجام و مسیر پیش روی کشور
تأثیر بسزایی دارند. مسأله اول آن است که جریان مخالف ارزیابی واقعی از
آثار توافق دارد. این جریان تصور میکند حالا که نظام مصلحت را در توافق
دیده و دولت نیز با بهکارگیری استراتژی برد - برد توانسته بر بدبینیهای
اولیه نسبت به نتیجه مذاکره فایق آید، توافق هستهای سر ریزها و آثاری در
فضای سیاسی و اجتماعی کشور خواهد داشت که ترجمان آن تقویت جایگاه اعتدال و
درک عمیق تر منافع حاصل از میانه روی از سوی مردم در همه حوزههای کلان
کشور خواهد شد. این جریان به درستی و بخوبی میداند که تقویت هژمونی گفتمان
اعتدال موجب تغییرات عمیقی در شیوه حکمرانی خواهد شد. از اینرو با دست
زدن به جنگهای روانی میخواهد با انحراف در افکار عمومی و امیدوار نگه
داشتن پایگاه قلیل خود، مانع از ترجمه درست توافق هستهای و بروز آثار آن
در فضای سیاسی بخصوص در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی شود. به عبارت دیگر
آنها نگران «نه» بزرگ مردم در بزنگاههای پیش رو هستند.
اما مسأله دوم از بازتابهای آن در فضای سیاسی کشور مهمتر محسوب میشود.
توافق هستهای اکنون به عنوان الگویی برای حل و فصل معضلات کشور و منطقه
مطرح شده است. بدیهی است وقتی گفتمان اعتدال کارآمدی خود را اثبات میکند،
گفتمان افراط اعتبار پیشین خود را نیز از دست میدهد. بیاعتباری آن
گفتمان حاملان و حامیان اقلیت را از منافع سیاسی و اقتصادی آتی محروم
میکند. بنابراین بخشی از استبداد رأی این جریان در برابر برجام ریشه در
نگرانی از اضمحلال این گفتمان دارد. آنها نمیخواهند کارآمدی گفتمان اعتدال
اثبات شود چون در آن صورت باید پاسخگوی بدبینیهای پرهزینه خود در برابر
مسائل داخلی و خارجی باشند. هزینهای که از جیب مردم پرداخت شده است.
*
حسن وزینی / ایران
ملت به شخص یا اشخاصی رای نداده اند که با تخریب و ناکام گذاشتن زحماتشان دور دست شما بیفتد
بلکه ملت به تفکر اعتدال رای داه اند و با عقلانیت در کنار اعتدال موافقند و دولت با تدبیر و تعهد و تخصص و تجربه در تلاشند آنچه را که ملت می خواهند عملی کنند
تا حال چه کسی توانسته با فحاشی به جایی برسد.