پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یک عضو کمیته پیگیری کننده پرونده بابک زنجانی در مجلس، 5 صفحه از نامه
بابک زنجانی به نمایندگان در تاریخ 13 تیر 1394 را منتشر کرد.
به گزارش ایسنا به نقل از «باشگاه خبرنگاران»، امیرعباس سلطانی می گوید این نامه هیچگاه به نمایندگان ارجاع نشده است.
وی ادامه می دهد: رونوشت این نامه در اختیار دادستان تهران است و ما این نامه را از جای دیگری به دست آورده ایم.
او به دلیل آنچه که آن را «برخی مصالح» نامید، از انتشار بخش های دیگر این نامه خودداری کرد.
5 صفحه از نامه بابک زنجانی به نمایندگان مجلس را در ادامه می خوانید:
صفحه یک:
من
در سال 1380 اولین شرکت خود را ایجاد کردم. تا سال 1390 بیش از 60 شرکت در
داخل و خارج درست کردهام که همه این شرکتها با دستان خودم شکل گرفته و
نه مربوط به دولت و اصل 44 و رانت و غیره بوده و همه شرکتها به نحوی به
یکدیگر متصلند و از هم کمک میگیرند.
من اقتصاد مقاومتی که شما 2
سال است از آن نام میبرید را 10 سال است اجرا میکنم و هر شرکت نیاز شرکت
دیگر را تأمین میکند. ما حتی وقتی متوجه شدیم در کشور برای گرفتن وام باید
روابط خاص ایجاد کرد، تصمیم گرفتیم نیاز مالی بانکی خود را هم از کشور قطع
کنیم و روی پای خود باشیم، اما نه با رابطه و رانت و مسئول بلکه با فکر و
تدبیر، بلکه با مطالعه و تحقیق.
آقایان محترم، من همه اموالم مربوط
به قبل از سال 1391 است، در صورتی که وزارت نفت برج 3/ 1391 با مجموعه من
فعالیت کرده و هیچ وقت روند کار از آینده به گذشته نمیرود.
آقایان
محترم، در هیچ جای دنیا وکلای مجلس به دولتها اجازه نمیدهند مردم کشور را
به جرم اخلال در نظم اقتصادی بازداشت کنند، چون مردم که قدرتی را برای
اخلال کردن ندارند و وسیلهای برای ایجاد اخلال ندارند و اگر فسادی به وجود
میآید، مربوط به یک مسئول میباشد که فکر نکرده و اموال دولت را از بین
برده.
مردم که دنبال سود هستند و چه میدانند آن مسئول باید از چه
کسی اجازه بگیرد و قانون او چیست؟ قانون مردم، قانون مدنی است و به او یاد
دادهاند کار کن در چهارچوب و اگر حق کسی را از بین ببری و دزدی کنی و غیره
... مورد محاکمه قرار میگیری ولی به او نمیتوانند بگویند در نظام
اقتصادی کشور اخلال کردی و این حرف بسیار خندهدار است که یک شخص بتواند یک
نظام را مورد اخلال قرار دهد! پس این یعنی یک سری دستگاه و مسئول وجود
دارند که از مسئولیت خود به دورند و باید در خود عیب را پیدا کرد.
شما
در چین که به عنوان بزرگترین کشور مبارزه با فساد اقتصادی به شمار
میرود، نخواهید دید که سرمایهگذاران و مردم را به اسم فساد اقتصادی
بازداشت کنند. مسئولی که مسئولیت به عهده میگیرد، کارش آنقدر سنگین است که
باید مشاور حقوقی، قانونی و اقتصادی داشته باشد و دقت کند که چه میکند و
اگر مورد تخلف شد، فساد را با او ارزیابی میکنند که دولت عقبتر از
تکنولوژی و روز است و با او برخورد میکنند، اما در کشور ما مسئول پاک،
مؤمن، باخدا اما بیسواد چگونه میتواند مسئولیت را به عهده بگیرد و باعث
زیان به کشور میشود و چون آدم خوبی است، با او کاری ندارند و مردم میشوند
مقصر اصلی.
در موضوع آتش سوزی شین آباد که بچهها آتش گرفته بودند،
مدتها گذشت، من به عنوان یک هموطن گفتم حاضرم به آنها کمک کنم و هزینه
آنها را بپردازم، شما در سایتها ببینید که مسئولین چگونه به من پاسخ
دادند که ما خودمان انجام میدهیم و تو که معلوم نیست پولت از کجاست و
میخواهی خودت را با این بشوری، دخالت نکن.
من سکوت کردم ولی در
اول مهر از وزیر محترم آموزش و پرورش پرسیدند برای این که دوباره در مدارس
بچهها آتش نگیرند و خسارت نبینند، امسال چه کردهای؟ جواب این بود: من همه
را بیمه کردهام؛ یعنی همه با خیال راحت بسوزند.
شما برادران در
مجلس از صبح تا شب تلاش میکنید برای کشاورز یا یک صنعتگر شرایطی را فراهم
کنید که او به بانک برود و وام بگیرد و چرخه را به حرکت بیندازد و تلاش هم
میکنید و این اتفاق می افتد و کشاورز و صنعتگر وام را میگیرد، ولی اینجا
او رها میشود یعنی وزارت کشاورزی نمیگوید آقای عزیز امسال در فلان شهر،
شما سیبزمینی و گندم و شما کاهو بکار و روشهای درست به او گفته نمیشود و
او میکارد و میبینیم که از روی جهل تولیدی را درست کردهایم که مشتری
ندارد یا آنقدر کم است که باعث افزایش قیمت میشود و یا آنقدر زیاد است که
کشاورز و صنعتگر زیان میبینند و نمیتواند وام خود را پرداخت کند و وقتی
وام را ندهد، میشود بدهکار بانکی و دولت دیگر میآید و او را به عنوان
بدهکار بانکی و مفسد اقتصادی به زندان میبرد و این است چرخه زندگی در
ایران.
صفحه دو:
در
ژاپن وقتی سرویس مدرسه چپ شد و بچهها کشته شدند، وزیر آموزش و پرورش
خودکشی کرد، چون میدانست اگر زنده بماند، او را خواهند کشت. در استرالیا
وقتی کشاورزان محصول خود را نتوانستند بفروشند، وزیر، خود را از بالای برج
پایین انداخت چون میدانست اشتباه او زندگی هزاران نفر را از بین برده، شما
در ایران میبینید که بازی فوتبال تراکتورسازی باعث چه حوادثی در کشور
میشود و امکان کشته شدن جوانان مردم به وجود آمد و وزیر ورزش سرش را بالا
میگیرد، ما پیدا کردیم مقصر که بوده، پسر مربی انگشتش را به شماره 2 نشان
داده و مشکل، انگشت پسر مربی بوده. کسی به او نگفت تو مسئول برگزاری بودی،
تو و مدیرکلهای تو از روی بیسوادی خطا کردید، مشکل انگشت پسر مربی است؟
آقایان،
ما هیچ وقت موفق نمیشویم چون مسئول مشکلات را مردم میدانیم و مسئول شدن
در ایران فقط یک جایگاه است و اگر مسئول ماهها هم نباشد، اتفاقی نمیافتد
چون کاری انجام نمیدهد. مسئول در ایران یک تعریف دارد؛ آن که هر جا مسئول
شدی، برو به دنبال مشکلات دوره قبل و فساد آنها را بگو، این کفایت میکند
و تو بهترین مسئولی.
در وزارت نفت، وزیر محترم آقای زنگنه وقتی آمد
میتوانست یک بار مرا ملاقات کند و مشکل را جویا شود و همین کاری را که من
در بازداشت انجام میدهم، در آزادی و بدون سروصدا هم میشد توافق کرد ولی
به نظر من، یک وزیر باتجربه که دنبال حاشیه میرود، دنبال حل مسئله نبوده.
بر
فرض مثال نخواستی دخالت کنی و کار را به قوه قضائیه دادهای؛ اینکه هر روز
مصاحبه کنی زنجانی به هر ایرانی 110 هزار تومان بدهکار است و کار قاضی و
قضاوت را انجام میدهی، در صورتی که هنوز ایشان نمیدانند حساب کتاب
وزارتخانهاش با من چه هست. یک روز میگوید زنجانی 2.8 میلیارد یورو بدهکار
است، یک روز میگوید 2.5 میلیارد بدهکار است و اصلاً موضوع را نمیداند و
اطلاعات او هم رسانهای است، چگونه میتواند کمک کند.
"آقای وزیر هر حرف و عمل ما نزد خداوند سؤال میشود"
البته
این اتفاقات در دولت قبل هم بوده. آقای احمدینژاد برای هر پروژهای رفت و
کلنگ زد که بگوید چقدر مردمی است اما وقتی من در مصاحبه با تلویزیون BBC
گفتم موضوع تأمین اجتماعی دروغ بوده و اهمیت نداشته، منی که 22 فروند
هواپیما به کشور وارد کردم و قشم ایر را راه اندازی کردم و خدمت کردم، به
معاونینش و وزرا نامه زد که کسی در افتتاحیه شرکت نکند. حتی به رئیس
هواپیمایی کشوری هم گفته که نرود و خدا را شکر که من نیازی به هیچ کدام
ندارم و مثل مردم امیدم خداوند است و این کشور با معجزه و صدقه سر حضرت
آقا، روی پا است و بس.
و اما اصل موضوع؛ آقایان، من برای ثروتمند
شدن از فکرم استفاده کردم و نسبت به تحصیلاتم تلاش کردم از سال 1380
شرکتهایی را ایجاد کردم. در سال 1384 متوجه شدم اگر منابع پولی نباشد،
نمیتوانم ادامه دهم؛ لذا تصمیم گرفتم وام بگیرم و وقتی دیدم مورد تمسخر
بانکها قرار گرفتم، تصمیم گرفتم راهکار درستی پیدا کنم که نیازمند منابع
مالی بانکها نشوم و سودهای آنچنان ندهم. تصمیم گرفتم برای اینکه وضعیت
مالی شرکتهای من در یک محل کنترل شود و وضعیت مالی آنها را سر و ...
صفحه سوم:
سامان
دهم مجموعهای به نام اس.سی.تی بانکرز داشته باشم که این مجموعه کنترل
منابع را در مجموعهها به عهده بگیرد و با تحقیقات زیاد به راهکارهای نوین و
درستی رسیدم.
برای اینکه بتوانم راهکار اصولی این مجموعه را
راحتتر قابل فهم شما برادران کنم، لازم است این گونه مثال بزنم که دنیای
مدرن و سودساز به چند محور حرکت میکند: 1- تکنولوژی 2- اختراعات 3-
سرمایهگذاری
برای رسیدن به این پیشرفت، کشورهایی چون آمریکا و
اروپا سعی میکردند در گذشته با نفوذ خود، پول خود را به عنوان یک عامل
تأثیرگذار در کشورها ترویج دهند و حاصل آن این شد که هر کشور که با آنها
همسو نشود، این عامل را در کشور تغییر دهند و تأثیرگذار شوند تا اقتصاد
آنها همسو شوند، برای این اصل جنگهای فراوان و جاسوسیهای زیادی را در
کشورها انجام دادهاند ولی امروز وجود تکنولوژی و فکرهای جدید اصل جنگ و
جاسوسی را عقب برده چون که کشور به این دلیل جنگ میکند که سود بیشتری
ببرد.
به این دلیل جاسوسی میکند که راهکارهای مالی بیشتری پیدا
کنند و منافع ببرد و امروزه این عوامل فقط به صورت نمادین و سنتی تبدیل شده
و برای سرکار گذاشتن مردم کار میکند؛ اما بهترین راه برای جذب پول کشورها
یکپارچه کردن سیستم مخابراتی و سیستم بانکی است که اگر این اتفاق هر چه
زودتر شکل بگیرد، بیشترین منابع مالی کشورها در دست ابرقدرتها خواهد بود و
به راحتی میتوانند کشورها را همسو کنند و در صورت مخالفت با یک حرکت
کوچک، بدون جنگ و خونریزی آن کشور را به زانو درآورند.
شما امروز
مشاهده میکنید نرم افزار "viber"، "whatsapp" و غیره روی گوشیها نصب
میشود و شما مجاناً و ساعتها میتوانید بدون اتصال به مخابرات و پرداخت
هزینه و به وسیله اینترنت صحبت کنید و عکس بفرستید و پیام ارسال کنید؛ اما
دلیل این چیست؟
کارشناسان ما با کارشناسیهای اشتباه، مسئولین را به
بیراه میبرند و عمده کار این نرم افزارها را جاسوسی میدانند و چنان
کارشناسانه دفاع میکنند که مسئولین را موظف کردهاند برای فیلتر کردن و
استفادههای آن کار را به مجلس و تصمیمگیری و دفاع ببرند. در صورتی که
جاسوسی شاید نکته کوچک آن نرم افزار باشد که هرچند که نیازی به این گونه
جاسوسی وجود ندارد.
اصل این کار جایگزینی این نرمافزارها به جای
اپراتورهای تلفن است و حذف مخابرات در کشورهاست. در 5 سال آینده اطراف زمین
پر از ماهوارههای ارسال خط اینترنت خواهد بود و مردم بدون واسطه مخابرات
به صورت وایرلس به این ماهوارهها وصل میشوند و بدون فیلتر و مستقیم از
اینترنت استفاده میکنند؛ لذا کل اپراتورهایی مثل ایرانسل، همراه اول،
رایتل و غیره بلااستفاده میشوند و هر کس بدون سیم کارت با اتصال به
اینترنت میتواند به راحتی از خدمات آن نرم افزار استفاده کند و از حالا
آنها برای بازاریابی و گرفتن مشتری شروع کردهاند و ما هم به جای اینکه نرم
افزاری درست کنیم و تبلیغ کنیم که همه ایرانیها از آن استفاده کنند،
دنبال راهکارهای غیرکارشناسانه هستیم.
در سیستم پولی هم چنین اتفاقی
وجود دارد. شما به زودی حذف بانکهای مرکزی کشورها را از سیستم پولی
خواهید دید. بانک مرکزی در آینده نزدیک نقش شرکت حسابداری دولتها را دارند
و آنها هم مثل مردم در سیستم پولی فقط مشتری خواهند شد. هم اکنون در دنیا
نرم افزارهایی مثل "American express"، "mastro"، "courier"، "visa"،
"mastercard" و غیره را میبینید که این وظیفهها را به عهده گرفتهاند.
آنها
کارت بانکی را در اختیار مشتری قرار میدهند که کارت آنها دارای اعتبار
است و کمترین آن 10 تا 50 هزار دلار است و این کارت مجاناً توسط
بازاریابها به دست مشتری داده میشود و اعلام و تشویق به مصرف این اعتبار
میکنند و مشتری پس از استفاده از این کارت اعتباری که در تمام دنیا ...
صفحه چهارم:
کار
میکند متعهد میشود وجه برداشت شده را ظرف 59 روز به شرکت اعتبار دهنده،
بازپس بدهد. این کار باعث میشود مردم پولهای موجود را جمع آوری کنند و از
طرفی با این امکان وامی را در اختیار دارند که 59 روز مجاناً در اختیار
آنها است و اقتصاد آنها در یک کارت جمع میشود؛ پس به زودی میبینید که
دیگر مانند آن تلفن همه محتاج آن سیستم مالی شدهاند. یک دولت الکترونیک هم
تشکیل میشود و مردم را که دنبال سوءاستفاده باشد را از خدمات اجتماعی مثل
آب و برق، اینترنت، مدرسه و غیره محروم میکند و نیازی به قوه قضاییه هم
ندارد.
این شرکتها برای این که خدمات خود را به مردم برسانند با
بانکها قرارداد میبندند و به بانکها میگویند توی بانک 59 روز بعد پول
را از مردم بگیر و من از تو 6 ماه بعد میگیرم و یا طبق قرارداد یکسال بعدی
میگیرم و بانکهای دنیا دنبال استفاده از این اعتبار هستند و هرکس بیشتر
کار کند، بیشتر اعتبار دریافت میکند.
من بابک زنجانی، با ایجاد
بانک و وصل شدن به این سیستم شتاب بینالمللی در 3 مرحله از سال 84 تا 90،
15 میلیارد یورو اعتبار جذب کردم، هر مرحله 5 میلیارد یورو و زمانی این
اعتبار قابل بازپسگیری میشد که من از این اعتبار استفاده کنم و آن را
هزینه کنم و اگر مصرف نمیکردم، فقط به عنوان یک اعتبار باقی میماند،
همانند تلفنهای شارژی که شما اعتباری را میگیرید و وقتی حرف بزنید از آن
اعتبار کسر و باید پرداخت شود؛ لذا من برای مصرف این اعتبار مجبور بودم به
هر نحو آن را هزینه کنم.
آقایان، من از سال 1388 تا 1390 برای
بانکهای ملی، صادرات، ملت، توسعه صادرات، سرمایه، مسکن، پارسیان و غیره
سیستمی را نصب کردم و روزانه 300 حواله جمعاً 36000 حواله خارجی انجام
دادهام که معادل آن را در کشور تحویل و سرمایهگذاری کردهام. من از طریق
این سیستم، ارز قابل انتقال ارسال کردهام و آنها ارز داخلی و غیرقابل
استفاده به من دادهاند که من عین آن را در کشور سرمایهگذاری کردهام.
آقایان،
من یک دستگاه رک حفاری دریایی خریداری کردهام، آقایان، من به قرارگاه
خاتم الانبیاء سپاه قرب نوح بیش از 200 میلیون یورو پول قرض دادم و 2 سال
طول کشید تا آن را پس گرفتم و کماکان 30 میلیون یورو طلبکارم. آقایان، من
با این سیستم، پل صدر را سرمایهگذاری کردم و واردات قطعات آن را انجام
دادم و بعد از 2 سال به جای پولم، تراکم به من دادند و مجبور به ساخت پروژه
ایران زمین شدم.
آقایان، من جرثقیلهای غول پیکر برای سپاه خریدم و
در اختیار مسئولین گذاشتم، ساخت هتل و کشتیرانی، خودروهای نفتکش و صدها
پروژه ایجاد کردم، برای حج و زیارت که پول را زیر گوسفند میبستند و پول
برای زائرین به مکه میبردند، پول را در بانکهای عربستان انتقال دادم و
پول آن را گرفتم و در ایران سرمایهگذاری کردم. من در ترکیه و تاجیکستان
سرمایهگذاریهای درستی کردم که منافع آن برای سربلندی کشورم بود، ولی من
هرچه هزینه کردم، این 15 میلیارد یورو تمام نمیشد.
کل مصرف پولی که
انجام دادهام، بیش از 2.5 میلیارد یورو بود که با قیمت 1200 تومان تبدیل
شد و در کشور سرمایهگذاری شد و شما میبینید که من همه اموالم مربوط به
قبل از ورود شرکت (HK نفت) است. من برای این که پول بیشتری به ایران
بیاورم، این اعتبار را بین بانک مسکن و بانک مالی اعتباری توسعه تقسیم
کردم.
5 میلیارد یورو از این اعتبار را به بانک مسکن دادهام و از
او خواستم 4 میلیارد یورو را به تأمین اجتماعی بدهد که من به جای آن
شرکتهایی را بگیرم و در هلدینگ جای بدهم و 3.5 میلیارد یورو آن را به
مؤسسه مالی توسعه دادهام و در ازای آن 8000 میلیارد تومان ضمانت نامه
گرفتم و به شهرداری دادم که مجموعههای آن را خریداری کنم. پس من وظیفهام
را به عنوان یک تاجر و یک ایرانی برای خدمت به کشورم درست ...
صفحه پنجم:
اجرا
کردم و هیچ تخلفی نکردهام و هیچ کدام از شما مرا نمیشناختید و در آرامش
این اتفاق شکل گرفته است، اما زمانی که کشور به مشکلات فراوان وارد شد سعی
کرد از مجموعه من استفاده بیشتری کند و من هم فکر میکردم که باید کمک
کنم.
سال 1388 بانک مرکزی ایران مورد تحریم قرار میگیرد و حسابهای
او در تمام دنیا بسته شد، و دیگر با فروش نفت نمیتوانست پولی در حساب خود
دریافت کند، مجبور شد به وزارت نفت مأموریت بدهد که پول نفت را در حساب
نفت در خارج بماند و به دستور بانک مرکزی آن مبالغ هزینه شود، پس از چند
ماه وزارت نفت هم در لیست تحریم قرار گرفت و مسئولین تصمیم گرفتند پول نزد
خریداران خارجی بماند و آنها هزینه کنند، به دستور بانک مرکزی ایران و بعد
از ارسال نفت به آنها و طلب از آنها متوجه شدند آنها حاضر به پرداخت
نیستند و درست هم میگفتند که اگر خارج از سیستم شرکت پولی پرداخت شود،
جنبه پولشویی پیدا میکند؛ فلذا امروز میبینیم که شرکتهای خارجی بدهکارند
و چیزی در دست نداریم، جز یک حساب دفتری.
تصمیم دیگر گرفته شد که
با چند کشور صحبت کنند و بانک مرکزی به صورت دفتری حسابی باز کند و نفت را
به آنها بفروشد و حساب دفتری طلب ایران را نشان و منعکس کند و ایران از آن
کشورها به جای پول کالا وارد کند و میبینیم که هند، کره جنوبی، پاکستان،
ترکیه از جمله این کشورها هستند و ما نفت میدهیم و طبق قرار به جای پول،
کالا وارد میکنیم و خوشحال هم هستیم که کار بزرگی انجام دادهایم و هر روز
اعلام میکنیم بیشتر صادرات داریم و اهمیت کار مسئولین.
دوباره
کارشناسان بیسوادتری آمدند و نظر دادند که شرکتهای کاغذی در آن کشورها
ایجاد شود و به اسم صادرات کالا به ایران، پول را بگیرند و به جاهای مختلف
حواله کنند. با این کار همین که سه حواله ارسال میشد، کشورهای ذینفع
میگفتند این پولی که حواله کردی، جای آن چه گرفتهای و این خود یک پولشویی
است و آنها را مورد اذیت قرار دادند و پولهای آنها توقیف شد.
وزیر
نفت به جای کار نفتی، دنبال خرید مرغ بود و هر کس یک مهندسی میکرد و چنان
همه صحبت میکردند که آدم به شعور خودش هم شک میکرد. برحسب عملکرد من در
خصوص انتقالات و واردات و صدور ال.سی و عملکرد خوب مجموعه ما، شرکت HK
مربوط به وزارت نفت که در هنگ کنگ به ثبت رسیده بود، تقاضای افتتاح حساب
بانکی در بانک مالزی اینجانب را نمود. از آن جایی که من حاضر نبودم با
مجموعههای دولتی کار کنم، با توجه به این که شرکت خارجی بود و اسمی از
وزارت نفت و ایران در آن نبود، اجازه افتتاح حساب را به آنها دادم. آنها
در 3/ 1391 حسابی باز کردند و برای این که در حساب خود پول واریز کنند، از
من راه کار خواستند.
آنها گفتند پول نزد بانک مرکزی ایران دارند و
به من گفتند به جز مصرف در ایران و آن شرکتها برای واردات کالا، این پول
هیچ مصرف دیگری ندارد و من گفتم پول را به شرکت SCT بنکرز من در ایران به
عنوان کارگزار بانک مالزی بدهید و من عیناً وجه المثل آن را به هر حساب که
بخواهید واریز میکنم. آنها از برج 3/ 1391 تا برج 10/ 1391 مبلغ 1.5
میلیارد یورو در ایران دادهاند و عیناً وجه المثل آن را در حساب مالزی که
خواسته آنها بود، دریافت کردهاند و از کل این مبلغ 800 میلیون یورو به
پیمانکاران و افراد مختلفی که در نظر آنها بود، دستور پرداخت داده شده و
ارسال گردید. آنها اگر این مبالغ را در هر حسابی میخواستند قابل پرداخت
بود و مشکلی وجود نداشت و انجام وظایف ما طبق خواسته آنها بوده است. لذا
اگر ایرادی دیده میشد، در طول آن هفت ماه چرا عنوان نشد و حال که دولت عوض
شده، ایران وارد میکنند؟
از طرفی ما در بازار تهران گاریهایی را
میبینیم که افراد زحمتکش به عنوان حمال بر روی آن کار میکنند، اگر با آن
شخص طرح دوستی و رفاقت بریزیم و روزی از آن رفیق 100 هزار تومان ...
به
گزارش ایسنا، «باشگاه خبرنگاران» تاکید کرده است که هیچ گونه مسئولیتی در
قبال محتوای نامه مذکور نداشته و تنها در انعکاس و انتشار این نامه از سوی
امیر عباس سلطانی نماینده مردم بروجن اقدام کرده است.