arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۳۱۵۰
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۰۲ - ۲۰ فروردين ۱۳۹۰

حقيقت رخدادها در ليبي

بنا بر منافع قدرتهاي سلطه، اين روزها ليبي در صدر اخبار و گزارشها و توجهات بين المللي قرار دارد و قيامهاي مطلوب و حقيقت مداري چون بحرين، عربستان سعودي و اردن در محاق رسانه اي رفته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بنا بر منافع قدرتهاي سلطه، اين روزها ليبي در صدر اخبار و گزارشها و توجهات بين المللي قرار دارد و قيامهاي مطلوب و حقيقت مداري چون بحرين، عربستان سعودي و اردن در محاق رسانه اي رفته است.

گزارشهاي رسيده از ليبي، از برگزاري راهپيماييهاي گسترده در شهرهاي شمال شرق اين کشور حکايت دارد که تحت تصرف نيروهاي مسلح مخالف رژيم قذافي است. آنچه نگران کننده است، اينکه راهپيماييهاي ياد شده برضد قذافي و حکومت او تدارک ديده نشده، بلکه اعتراضها بيشتر حول مخالفت با عملکرد نيروهاي ناتو، آمريکا و اتحاديه اروپا و همچنين شوراي امنيت سازمان ملل است.


حقيقت رخدادها در ليبي از آن رو اهميت دارد که اين کشور در بين کشورهايي که متأثر از قيامهاي اخيرمنطقه عربي خاورميانه و شمال آفريقا شده، تنها کشوري است که تحولات در آن ابتدا منطقه اي و پس از آن بلافاصله با سرعت خيره کننده اي، بين المللي شد به گونه اي که شايد بتوان به جرأت گفت ليبي و رفتارهاي ديکتاتور حاکم براين کشور، فرصت مناسبي براي رخنه سازمانهاي اطلاعاتي غرب بر درون قيامهاي مردمي و انحراف آنها به وجود آورد.

اصرار معنادار قذافي براستمرار حکومتش و پس از آن کشتار مردم اين کشور، فرصت و بهانه لازم براي دخالت کشورهاي غربي در امور نه تنها اين کشور، بلکه مديريت ساير قيامهاي مردمي منطقه عربي خاورميانه بويژه يمن، عربستان سعودي، اردن، بحرين، مغرب و عمان را که در آستانه شکوفايي بود، فراهم نمود. در واقع، غربيها که از دو قيام ملت تونس و مصر سرگردان و حيران بودند، شرايط ليبي را فرصت مغتنمي براي ورود، شناسايي و سپس انحراف اين قيامها يافتند.

نقش تاريخي که سرهنگ قذافي در ابتداي سال 2011 براي نيروهاي ناتو و دولتهاي غربي جهت حمله به اين کشور فراهم نمود، بي شباهت به نقش تاريخي صدام براي نيروهاي بين المللي ائتلاف به رهبري آمريکا در سال 2003 جهت اشغال عراق و حضور مستقيم غربيها در منطقه خليج فارس نيست. هر دو حاکم پاي بيگانگان را به حوزه تعيين سرنوشت ملتهاي خود و منطقه باز کردند.

اين نقش تاريخي قذافي را مي توان به خوبي درعملکرد اخير نيروهاي ناتو در ليبي مشاهده کرد.
ناتو در حال حاضر به ايفاي دو نقش آشکار و غيرآشکار در قبال تحولات ليبي روي آورده است.

آشکارا در سطوح سياست بين المللي و ديپلماتيک در جهت انزواي رژيم قذافي گام برمي دارد و در عين حال به حمايت سياسي از نيروهاي مخالف وي مي پردازد. در سطح نظامي نيز به حملات عليه نيروهاي قذافي اقدام مي کند و همزمان از تحرکات نيروهاي مخالف رژيم قذافي پشتيباني مي نمايد. اين ايفاي نقش به خوبي در سطح رسانه اي قابل دريافت است.

با وجود وضوح اين نقش، ايفاي نقش پنهان ناتو به رهبري آمريکا انکارناپذير است. اين نقش در تحرکات نظامي اخير ناتو در ليبي هويداست، آنجا که نيروهاي قذافي وقتي به سمت شرق ليبي بخصوص شهر نفت خيز «البريقه» لشکرکشي مي کنند، نيروهاي بين المللي ناتو بلافاصله اقدام به حملات نظامي عليه اين نيروها مي نمايند و زماني که نيروهاي مخالف رژيم قذافي به سمت غرب ليبي حملاتي را تدارک مي بينند، نيروهاي ناتو از شدت حملات خود تا حد بسيار زيادي عليه نيروهاي قذافي در شرق مي کاهند و حتي تعليق مي کنند. اين رفتار دوگانه نشان مي دهد غرب از پنجره تحولات ليبي سعي در تحقق دو هدف يکي داخل ليبي و ديگري منطقه وقوع انقلابهاي مردمي، دارد.

در درون ليبي، مي کوشد با برافروختن جنگ داخلي اين کشور (از طريق اصرار قذافي بر بقايش) اقدام به شناسايي عناصر اسلامي ليبي و عقبه هاي حمايتي آنان در درون منطقه آفريقا و خاورميانه نموده و سپس دست به نابودي آنان در يک جنگ فرسايشي بزند. اين رفتار به غرب کمک مي کند نفر مورد نظر و دولت مطلوب خود را پس از سقوط قذافي برسر کار آورد و در صورت شکست در يکدست سازي نيروهاي سياسي، اين کشور را به چند منطقه جدا از هم، چيزي شبيه يوگسلاوي، تجزيه نمايد.

در خارج از مرزهاي ليبي، بويژه در مناطق محل وقوع انقلابهاي مردمي، غربيها مي کوشند با حوادث ليبي، اقدام به تأثيرگذاري بر ساير قيامهاي مردمي کنند؛چنان که به دليل ورود ناتو به تحولات ليبي و تمرکز غرب بر رخدادهاي اين کشور، بخش وسيعي از جهان از تمرکز بر تحولات حقيقي در عربستان، اردن، يمن، بحرين و... مغفول مانده اند و اصولاً به دليل اشتراک منافع آمريکا با حاکمان برخي از کشورهايي که در آنها انقلاب رخ داده است، نتيجه يابي اين انقلابهاي مردمي در کشورهاي ياد شده به تأخير افتاده است.

در همين رابطه، «اسکوبار» تحليلگر سياسي روزنامه آسيا تايمز هنگ کنگ (که داراي ارتباط بسيار محکمي با تصميم سازان چيني در پکن است) از وجود نوعي معامله ميان آمريکا و رژيم آل سعود براي انحراف و مهار انقلابهاي مردمي در منطقه خاورميانه عربي و شمال آفريقا پرده برداشت و گفت: طبق توافق صورت گرفته ميان دربار سعودي و دولت واشنگتن، عربستان براي سرکوب اعتراضهاي مردمي عازم بحرين شده و آمريکا نيز همزمان حملات براي سرنگوني قذافي را آغاز کرد. اسکوبار اين معامله را در نتيجه تفاهمهاي سري ميان برخي شخصيتهاي برجسته آمريکا و دربار سعودي مي داند و وزيرخارجه آمريکا خانم هيلاري کلينتون را بازيگر اصلي اين معامله و قطعنامه اخير شوراي امنيت سازمان ملل عليه ليبي را پيش درآمد اين معامله توصيف مي کند.

براساس اين معامله سري، رياض متعهد شده است اتحاديه عرب را به صدور درخواستي از نيروهاي بين المللي جهت دخالت نظامي و کشورهاي حاشيه خليج فارس را به اعزام نيرو در قالب نيروهاي بين المللي به ليبي وادار نمايد. واشنگتن نيز در اين معامله تعهد داده شوراي امنيت، اتحاديه اروپا و ناتو را به حمايت از دخالت نظامي در ليبي وادار و ازابزارهاي خود براي بي طرفي مسکو و پکن در اين رابطه استفاده کند.

* صادق مهدي شکيبايي



نظرات بینندگان