arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۴۵۶۰۶
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۹ - ۱۲ دی ۱۳۹۴
آیت الله هاشمی:

امام خاطرات را می خواندند، خطبه‌های نماز جمعه و هم سخنرانی‌های مجلس مرا گوش می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ و اگر چیزی بود‌‌، می‌گفتند‌‌ / اقلیتی از روحانیت که حامی احمدی نژاد هستند، نیزه دار و زبان دارند

تا زمانی که امام(ره) حیات د‌‌اشتند‌‌، کسی جرأت نمی‌کرد‌‌ این حرف‌ها را بزند‌‌ و جرأت این حرف‌ها را ند‌‌اشتند‌‌. چون امام(ره) فوری به د‌‌هن‌شان می‌زد‌‌.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

امام خاطرات را می خواندند، خطبه‌های نماز جمعه و هم سخنرانی‌های مجلس مرا گوش می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ و اگر چیزی بود‌‌، می‌گفتند‌‌ / اقلیتی از روحانیت که حامی احمدی نژاد هستند، نیزه دار و زبان دارند

مصطفی فقیهی؛ مدیرمسئول:
چند‌‌ د‌‌هه است که بسیاری از اخبار مهم و سیاسی حول محور آیت الله هاشمی رفسنجانی است، برای همین بسیاری او را «شناسنامه انقلاب» می د‌‌انند‌‌. با سبک خاطراتی منحصر به فرد‌‌ که خود‌‌ نیز معتقد‌‌ است مثالش را نمی توان د‌‌ر د‌‌نیا یافت. او د‌‌ر واکنش به تند‌‌ی ها د‌‌ر مورد‌‌ خاطراتش، می گوید‌‌ که « امام(ره) خاطرات را می‌خواند‌‌. امام(ره) هم خطبه‌های نماز جمعه و هم سخنرانی‌های مجلس مرا گوش می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ و می‌خواند‌‌ند‌‌ و اگر چیزی بود‌‌، می‌گفتند‌‌»

آیت الله هاشمی د‌‌ر گفت و گو با «انتخاب» به بخشی از روحانیتِ د‌‌ر اقلیت اشاره می کند‌‌ که به گفته ی او، هنوز هم د‌‌ل از احمد‌‌ی نژاد‌‌ و جریان انحرافی نکند‌‌ه‌اند‌‌. این «اقلیت» را هاشمی «اقلیتی نیزه د‌‌ار و زبان د‌‌ار» می خواند‌‌. 

بسم الله الرحمن الرحیم، با تشکر از وقتی که به خوانندگان سایت انتخاب اختصاص داده‌اید، به عنوان سؤال اول، با توجه به توافق هسته‌ای ایران با غرب، دورنمای همکاری های سیاسی ایران با آمریکا را چگونه ارزیابی می‌فرمایید؟

· بسم الله الرحمن الرحیم. طبعاً راه آمریکا و ایران به همواری راهی که بقیه کشورهای غربی دارند، نیست. به خاطر اینکه از پیش از انقلاب تاکنون در ایران این تصور بوده که آمریکا پشت همه صحنه‌های مزاحمت و مانع تراشی‌های علیه ایران هست. ولی به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها می‌خواهند یک مقدار از گذشته فاصله بگیرند که باید این موضوع اثبات شود. در مسائل هسته‌ای هم تا به حال نسبتاً خوب عمل کرده‌اند و الان هم می‌بینیم که مسؤولان اجرایی آنها که از حزب دمکرات هستند، با جمهوری‌خواهان درگیر هستند و هم وزیر خارجه، هم رئیس جمهور و هم افراد دیگر خیلی صریح مواضعشان را اعلام می‌کنند. من هم همیشه نظرم و حرف اساسی‌ام این بود که امریکا باید به نحوی گذشته را جبران و ذهن مردم ایران را پاک کند. ممکن است تا الان که یک قسمت از سیاست‌های آمریکا برای حل مسأله هسته‌ای مثبت بود، اثر گذاشته باشد و اگر بقیه راه در پرونده هسته‌ای به نتیجه خوبی برسد، بیشتر جلو می‌آیند.

در مورد عربستان و کشورهای منطقه چه فکری می‌کنید؟

· ما که ذاتاً با عربستان و مجموعه کشورهای عربی مسئله‌ای نداریم. چون آنها کشور‌های اسلامی هستند که همکاری با آنها از اولویت‌ قانون اساسی ماست. حتی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که آن گونه از صدام حمایت می‌کردند، وقتی بعد از جنگ به سیاست تنش‌زدایی ایران جواب دادند و برای همکاری پا پیش گذاشتند، اختلافات ما خیلی زود رفع شد. در میان حوادث اختلاف انگیز کشتار مکه را داشتیم که دیدید به دستور امام حل شد. برای اینکه ذات قضیه این گونه نیست که تباین باشد. ولی حوادثی که اخیراً در منطقه هست، یعنی اتفاقات سوریه، عراق، یمن و بحرین جزو مسائلی است که فاصله انداخته است. قاعدتاً اگر دولت ایران و آنها تصمیم بگیرند که با هم کار کنند، سخت نیست و مثل گذشته می‌شود. می‌توان در یک حرکت سریع، آن هم برای مصالح جهان اسلام وضع را به صورت عادی درآورد. من این را عملی می‌دانم. البته باید ببینیم که این حوادث به کجا می‌انجامد که این خیلی مهم است.

آیا از شما برای سفر به حج دعوت کرده‌ بودند؟

· ملک عبدالله اواخر حیاتشان دو، سه بار فشار آورد که من ماه رمضان را برای مراسم حج آنجا باشم.

در دوره اخیر از شما درخواستی نشده است؟

· این گروه جدید که آمدند چیزی از من نخواستند. طبیعی است که نخواهند. چون الان شرایطی نیست که بتوانم بپذیرم و به آنجا بروم.

اسرائیل و لابی صهیونیسم با لطایف الحیل در صدد به هم زدن توافق هستند و در داخل هم عده‌ای توافق را عقب نشینی ایران از سیاست‌هایش القا می‌کنند، توصیه شما به دولت ایران و طرف های مذاکره برای پرهیز از گرفتاری در دام مخالفان توافق چیست؟

· در مورد خودمان، من فکر می‌کنم کسانی که مخالفت می‌کنند، اشتباه می‌کنند. هیچ عقب نشینی نبوده و ما جایگاه خودمان را حفظ کردیم و همه نیازهای زیربنایی هسته‌ای که تا به حال داشتیم، محفوظ می‌ماند. مسئله تحقیقات جدّی گرفته می‌شود که این مهم است. حتی اگر این بحث‌ها هم نبود، مدتی احتیاج به تحقیقات داشتیم. چون با سبکی که الان با ابزار ابتدایی غنی سازی می‌کنیم، نمی‌تواند جواب نیازهای انبوه را بدهد. الان ما می‌توانیم مثلاً به شماره 6 و 7 برسیم که ده، پانزده برابر این محصول می‌دهد و احتیاج به مواد اولیه زیادی داریم. اگر ما بخواهیم 4 یا 5 نیروگاه هسته‌ای داشته باشیم و سوخت آن را خودمان تهیه کنیم، باید در تولید خیلی قوی باشیم. اگر همه‌ی آنچه که داریم، کار کنند و با این سانتریفیوژهایی که فعلاً کار می‌کنند، دو برابر بگیریم، نمی‌تواند حتی سوخت بندرگاه بوشهر را تأمین کند.

در دوره جدید پس از مذاکره هم برای آنچه که داشتیم کار می‌کردیم، یعنی مسأله آب سنگین اراک، فردو، تحقیقات، نطنز و حتی لیزر که روی آن کار می‌کردیم، محفوظ مانده است. منتها سرعت غنی‌سازی ما کم شده که کم شدن سرعت غنی‌سازی به نفع ماست، تا اینکه مواد آسان به دست بیاوریم و مصرف هم داشته باشیم. خوشبختانه الان می‌توانیم صادر کنیم. یعنی روزی که آماده شویم تا غنی‌سازی قوی داشته باشیم، می‌توانیم آب سنگین را صادر کنیم. کسانی که اعتراض می‌کنند این چیزها را نمی‌بینند. با این همه تبلیغاتی که علیه ایران شده، الان جزو باشگاه کشورهایی است که در زمینه‌ی هسته‌ای شدن سطح خوب را دارد که در این ماجراها خیلی اعتراف شد.

تحریم‌ها فصل دیگری است که حقیقتاً تحریم‌ها، به خصوص تحریم‌های شورای امنیت بسیار خطرناک هستند که برداشته می‌شود. کالاهای دو منظوره به طور کلی بسته بود که الان با کانالی باز می‌شود و باید عبور کنند.

به نظرم دستاوردهای ما خیلی زیاد است. البته طرف‌های ما هم که دو سال مذاکره کردند و قبلاً هم می‌کردند، بی‌دلیل نبوده است. چون مهمترین مسأله‌ای که آنها می‌خواستند این بود که خیالشان راحت باشد که ایران نمی‌خواهد به طرف بمب هسته‌ای برود. ما هم نمی‌خواستیم به طرف بمب هسته‌‌ای برویم. رهبر ما حرام کرده است. یعنی برای طرف‌های مذاکره تحصیل حاصل است که الان قبول کردیم به طرف بمب هسته‌ای نمی‌رویم. عمده‌ی مسأله‌شان این است و بقیه‌ی مسایل برای آنها اهمیتی نداشت و ما این اطمینان را به آنها دادیم. مسیرش هم کاملاً روشن و شفاف است که ما نمی‌خواهیم به طرف سلاح هسته‌‌ای برویم. مسیر حرکت ما در صنایع موشکی هم بسته نشده است. فقط برای موشک‌های قاره‌پیما که معمولاً می‌تواند هزاران کیلومتر را بزند و برای سلاح هسته‌ای به کار می‌رود، مشروط شده که به گونه‌ای ساخته نشوند تا کلاهک هسته‌ای حمل کنند و ما هم نمی‌خواهیم موشک‌های ما کلاهک هسته‌‌ای داشته باشد. فکر می‌کنم چیزی از دست ندادیم و امتیازی که آنها می‌خواستند، شفاف سازی و اعتماد بود که به اعتماد رسیدند.

توصیه‌ای به دلواپسان داخل ندارید؟

اولاً در مقابل زیاده‌خواهی‌هایی که جمهوری خواهان و لابی اسرائیل در آمریکا دارند و کارهایی که می‌کنند، در ایران هم باید صدایی باشد. یعنی اینطور نباشد که همیشه آنها طلبکاری کنند و ما در اینجا بنشینیم و دفاع کنیم. ثانیاً تمام افراد و گروه‌های داخلی باید بدانند که این موفقیت متعلق به همه است. به خصوص باید نقش رهبری را در اینجا جدّی بگیرند. رهبری نمی‌خواهند وارد میدان اجرایی شوند و مثل دولت حرف بزنند، اما مصالح کشور را با توجه به ظرفیت‌ها می‌داند. می‌دانید که بحث مذاکره با آمریکا هم پیش از اینکه این دولت بیاید، با اجازه رهبری شروع شده بود. سلطان قابوس، پادشاه عمان در سفر به ایران، پیام آمریکایی‌ها را آورده بود و رهبری هم پذیرفته بودند. در اعلام این مواضع هم خود ایشان پیشقدم شدند و در ایام عید گفتند که من با مذاکرات مخالفتی ندارم. در مباحث عملی هم قدم به قدم در جریان بودند. هر مرحله‌ای که می‌گذشت، به ایشان گزارش می‌دادند و اگر مسیر نیاز به اصلاح داشت، اصلاح می‌کردند. البته انصافاً زحماتش را دولت و به خصوص تیم مذاکره کننده ‌کشید.

آقای ظریف طی گفت‌وگویی که با ما داشتند، گفتند امیدوارند که مواضع دلواپسان از سر نگرانی‌های انتخاباتی نباشد. تصور شما چیست؟ این مواضع واقعاً از سیر خیرخواهی است یا بعضاً می‌تواند انتخاباتی باشد؟

با آن عملکرد و این مواضع، اگر انتظار و امید دارند که مردم به آنها رأی می‌دهند، مصداق آن ضرب‌المثل هستند که می‌گوید: «آرزو بر جوانان عیب نیست. حرکت‌های همه‌ی گروه‌ها و احزاب سیاسی در همه جای دنیا انتخاباتی است و در ایران هم این حرکت در هر دو جناح هست. یعنی البته هم این طرفی‌ها و هم آن طرفی‌ها برای انتخابات برنامه دارند. آنچه که در این حرکات مهم است، این است که نباید مصالح و نیازهای واقعی کشور تحت الشعاع اهداف جناحی و سیاسی قرار بگیرد. ما باید تا آنجا پیش برویم که به مصالح کشور آسیب نزنیم. من بعید می‌دانم که نیروهای داخلی این مقدار متوجه نباشند که باید این دستاورد را حفظ کنند.

اخیراً پس از صحبت‌های حضرت‌عالی مبنی بر حمایت بخشی از روحانیون از تفکرات جریان انحرافی، واکنش‌هایی دیده شد. نظر شما در مورد واکنش این گروه‌ها که بعضاً اصرار دارند که انتخاب آنها صحیح بوده، چیست؟

· بعضی از انسان‌ها هر کاری که می‌کنند، زود برنمی‌گردند و اشتباهات را تکرار می‌کنند. مگر آن جریان که بر سر کار آمده بودند، خودشان چنین موقعیتی در جامعه داشتند؟ کسانی که به خاطر بغض، حبّ آن جریان را به دل گرفته بودند، آنها را بیش از حد تقدیس کردند و حرف‌هایی چون خلیفه الهی، معجزه هزاره سوم و دولت امام زمان درباره‌ی آنها زدند و ادعاهای واهی و کارهای آنها را پذیرفتند، در حالی که هر یک از گفتار و رفتار آن جماعت مانند امام زمان(عج) می‌آید و گردن این علما را می‌زند، رأی ما به خاطر حمایت رهبری پایین آمد و یارانه پول امام زمان است، کافی بود که تبرّی بجویند. ولی دیدید که چگونه حمایت‌ می‌کردند و هنوز هم دل از آنها نکنده‌اند.

آیا قبول دارید که این بخش از روحانیت در خود جریان و جماعت روحانیت هم در اقلیت محض هستند؟

بله، قبول دارم که در اقلیت هستند، اما اقلیت نیزه‌دار و زبان‌دار

اخیراً برخی گفتند که عده‌ای به دنبال آن هستند تا امام(ره) را آن‌گونه که می‌خواهند، نشان دهند و این روزها کنایه‌های متعددی در مورد خاطرات شما از امام(ره) از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما در این باره چیست؟

اگر بناست کسانی امام(ره) بشناسد، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام(ره) بودند. از لحظه‌ای که امام(ره) کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام(ره) بودند. اعتمادی که امام(ره) در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمترکسی داشتند. این‌هایی هم که می‌گویند یک ادعاست و بی‌دلیل می‌گویند. ما می‌خواهیم امام (ره) را همان‌گونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام(ره) را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و می‌گفتند که جواب این خون‌ها را چه کسی می‌دهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.

آیا شما اساساً اینها را انقلابی می‌دانید؟

فرق می‌کنند. بعضی‌هایشان انقلابی بودند و وقتی که سختگیری‌های حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضی‌ها هم اصلاً آن موقع‌ها نبودند و در کوچه‌های روستاهایشان می‌گشتند. ولی الان آمده‌اند و انقلابی شده‌اند.

فکر می‌کنید دلیل اینکه این جریان بعد از فوت امام(ره) بیش از پیش وارد عرصه‌ی سیاست اجرایی کشور شد، چیست؟

در زمان امام(ره) هم پذیرفته شدند و هرکدام که خواستند، به میدان آمدند و کسی ابایی نداشت. بعضی‌ها اصلاً نبودند و در یکی، دو سال آخر مبارزه آمدند. بعضی‌ها در آن دو سال هم نیامدند، ولی بعداً آمدند و مسؤولیت گرفتند و کسی هم با آنها مشکلی نداشت. اگر دشمنان صریح ما هم بر می‌گشتند و می‌خواستند خدمت کنند، می‌پذیرفتیم.

انتقاد می‌کنند که حضرت‌عالی خاطراتی را از امام(ره) نقل می‌کنید که فرد دیگری نبوده است و این را دلیل بر این می‌دانند که خاطرات شما را رد کنند.

آنها می‌بینند که یک سند بزرگ و اصیل در تاریخ به وجود آمده که خواهی نخواهی مرجع است. چون از وقتی که خاطراتم را این‌گونه روزانه می‌نویسم، هرکس می‌خواهد بداند که من هر لحظه از شبانه‌روز در کجا بودم و چه کار می‌کردم و با چه کسی حرف می‌زدم، به این مرجع نگاه می‌کند. هر سیاستمداری برای خودش ایامی دارد که معلوم نیست چکار می‌کند. اما من حتی اگر در تعطیلات و استراحت هم به جایی می‌رفتم، فضای همانجا را و همان‌گونه که بودم، منعکس می‌کردم. تا زمانی که امام(ره) حیات داشتند، کسی جرأت نمی‌کرد این حرف‌ها را بزند و جرأت این حرف‌ها را نداشتند. چون امام(ره) فوری به دهن‌شان می‌زد. یک بار خواستند در مسأله مک فارلین وارد شوند که در مقابل خطاب بزرگ «أَینَ تَذهَبُون» امام(ره) قرار گرفتند و گفتند که رادیو اسرائیل هم مثل شما این قدر وقیح حرف نمی‌زند. من فکر می‌کنم کسی که اینها را می‌داند، به حرف‌های این جماعت توجه نمی‌کند. همان موقع‌‌ها گاهی بزرگان با امام(ره) کار داشتند که حل نمی‌شد. پیش من می‌آمدند و من برای آنها حل می‌کردم. وقتی انسان مقید نباشد که حقیقت را بگوید، همه چیز را می‌گوید.

با وجودی که قطعاً خاطرات شما پیش از انتشار بارها و بارها مطالعه می‌شود و به سمع و نظر حضرت‌عالی می‌رسد. آیا حذف نکردن بخشی از خاطرات شما که می‌دانید باعث جنجال می‌شود، عامدانه است؟ چون چنین چیزی در میان سیاستمداران چندان باب نیست که تا این اندازه شفافیت در خاطرات داشته باشند.

فکر می‌کنم این سبک خاطراتی که من دارم، بی‌سابقه باشد. نمی‌دانم شما می‌توانید سابقه‌‌ای این‌گونه پیدا کنید یا نه. از سالها پیش شروع کردم که خاطرات را پخش کنم. بعضی از افراد زنده هستند که می‌گویم با او جلسه داشتیم و این‌گونه گفته شد. اگر غیر از این باشد، خودش می‌گوید که این‌گونه نیست. مواردی هم پیش می‌آید. یعنی افرادی هستند که وقتی کتاب چاپ می‌شود، می‌گویند آن موضوعی که برای من نوشتید ـ خوب یا بد ـ چیزی کم یا اضافه داشت. ما هم می‌گوییم که در چاپ بعد اصلاح می‌کنیم. البته فعلاً سعی می‌کنیم از آنهایی که هستند، بپرسیم. چون من خیلی مختصر می‌نویسم و ممکن است چیزی از قلم بیفتد. البته سبک نگارش من روزانه است و حتی ساعت را که صبح یا عصر یا شب بود، می‌نویسم که روشن است. در سفرها، هرکاری می‌کنم، می‌نویسم و روشن است. در زمانی که امام(ره) بودند، یک نفر پیدا نشد که بگوید این حرف اشتباه بود. امام(ره) خاطرات را می‌خواند. امام(ره) هم خطبه‌های نماز جمعه و هم سخنرانی‌های مجلس مرا گوش می‌دادند و می‌خواندند و اگر چیزی بود، می‌گفتند. مطمئناً اگر یک مورد هم بود، می‌گفتند، چون خیلی حساس بود که کسی حرف خلافی نقل کند. این‌گونه نیست که اینها می‌گویند.

امام(ره) یک استثنایی داشتند که اینها می‌فهمند چه چیزی است. زمانی امام(ره) گفتند که ائمه جمعه نباید جزو حزب جمهوری باشند و فوری استثنا کردند که غیر از آیت‌الله خامنه‌‌ای و فلانی‌(هاشمی رفسنجانی). این استثنا چه معنایی برای اینها دارد؟ این یک حرف بزرگ است که آن همه امام جمعه بودند و ایشان به همه گفتند که جزو حزب نشوند، اما دیدند که ما دو نفر هم به نماز جمعه می‌رویم که گفتند این دو نفر استثناء هستند. از این موارد خیلی زیاد است.

اگر اجازه بدهید به انتخابات سال 88 برگردیم. آیا حضرت‌عالی مناظره مشهور سال 88 آقای احمدی‌نژاد و مهندس موسوی را به صورت زنده مشاهده کردید؟

بالاخره دیدم. اینکه همه را زنده دیدم یا نه، نمی‌دانم.

سؤال ما این است که پس از ایراد اتهامات متعدد به شما، آن لحظه واکنش شما چه بود؟

من دیدم که حرف بی‌سندی را می‌زند. ایشان رقیب‌های خودش را ندیده می‌گرفت و می‌گفت که رقیب من فلانی(هاشمی رفسنجانی) است و مسأله را به این طرف آورده بود که حرف ناحقی بود. من در آن انتخابات از کسی حمایت نکرده بودم که ایشان این‌گونه می‌گفت. بعد هم حرف‌هایی زد که من در مراسم امام(ره) که ایشان را دیدم، گفتم که شما خیلی حرف‌های خلاف گفتید. خودتان اصلاح کنید و اگر اصلاح نکنید، من باید جواب بدهم.

کاغذی هم به او دادید.

همان بود که می‌خواستم تذکر بدهم که این‌ها را اشتباه کردید. خیلی دوستانه گفتم. اما ایشان اصلاح نکرد و من هم نامه‌‌ای به رهبری نوشتم و آن را منتشر کردم. همان نامه‌ای که هر کس می‌خواست، آن را دید و بارها منتشر شده است. همان موقع من نمی‌خواستم بدون خواندن رهبری منتشر کنم، عصر که نامه تمام شد، برای ایشان فرستادم و آخرین فرصتی بود که پیش از انتخابات می‌توانستم، چون ظاهراً عصر سه‌شنبه بود، درست یادم نیست، جمعه هم انتخابات بود. می‌خواستم قبل از انتخابات منتشر شود. برای رهبری فرستادم که اگر نظری دارند، بدهند. عصر هم با ایشان ملاقات داشتم. وقتی به ملاقات رفتم، به ایشان گفتم که شما جواب مرا ندادید. ایشان گفتند: الان که آمدی، داشتم از روی کامپیوتر می‌خواندم. گفتم: روی آن نظری دارید؟ گفتند: روی محتوا هیچ نظری ندارم، ولی روی زمان آن نظر دارم و اگر از من می‌پرسیدی، می‌گفتم که بعد از انتخابات باشد. گفتم: من که پرسیدم و شما جواب ندادید و وقت هم تمام شد و رسانه‌ها فردا نمی‌توانند بنویسند و باید همین امشب بدهم که جوابم را چاپ کنند. ایشان گفتند: که اگر بعد از انتخابات منتشر می‌کردید، چه می‌شد؟ گفتم: اگر احمدی‌نژاد پیروز شود، خوب نیست که با انتشار این جواب دوباره دعوایی را شروع کنم. چون تمام شده بود و اگر هم شکست، بخورد که این دیگر شبیه چوب زدن به مرده است و بهتر این است که همین حالا که ایشان با هدف انتخاباتی گفته، من هم با همان هدف جوابش را بدهم. ایشان گفتند: حق شما بود و من باید دفاع می‌کردم که برای بعد از انتخابات گذاشتم. البته این کار را هم کردند و به نماز جمعه رفتند و به آن صورت مفصل گفتند.

فکر می‌کنید چرا تلویزیون و صداوسیما حاضر نشد جوابیه شما را پخش کند؟

صداوسیما پیش از انتخابات و حتی یک سال قبل از انتخابات 84 دربست در اختیار آن جریان بود. به هر حال تمام دستاوردهای انقلاب را با آوردن بعضی از آدم‌هایی که بعدها مشخص شد به کدام جریان وابسته هستند، زیر سؤال می‌بردند که در همان ایام و حتی قبل از انتخابات 84 من گفته بودم که صداوسیما به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشد. احمدی‌نژاد از گروه ایثارگران بیرون آمد و عضو آنجا بود. رئیس صداوسیما هم عضو آنجا بود. اینها با هم پیمان داشتند و در صداوسیما هم هر چه می‌خواستند، انجام می‌دادند.

آیا آقای احمدی‌‌نژاد قبل از 84 برای جلسات خدمت شما می‌رسید؟

همیشه ایشان را می‌دیدیم. شهردار تهران بود که برای بازدید از تونل رسالت از من دعوت کرده بود و من به اتفاق ایشان از آن پروژه بازدید کردم و همچنین برای مراسم افتتاح پارک پلیس در شرق تهران از من دعوت کرده بود که با هم رفتیم و آن پارک را افتتاح کردیم و موارد این‌گونه زیاد بود.


شایعه شد که قبل از 84 از شما برای حضور در انتخابات کسب تکلیف کردند.

پیش من نیامد، اما به محسن گفته بود. وقتی که من اسم نوشتم، به محسن گفته بود که اگر ایشان مایل باشند که من نباشم، من کنار می‌روم. این را محسن به من گفت و می‌توانید از محسن بپرسید.

واکنش شما چه بود؟

من گفتم: نه، در انتخابات شرکت کند.

اگر اجازه بدهید وارد انتخابات 92 شویم. شما چقدر احتمال می‌دادید که رد صلاحیت شوید؟

با کسانی که آنجا هستند، همیشه انسان احتمال می‌‌دهد. اما اصلاً فکر نمی‌کردم که مصلحت انقلاب و نظام و کشور را فدای افکار جناحی خود کنند.

عده‌ای حضرت‌عالی را پیروز اصلی انتخابات می‌دانستند. چون مشایی را حذف کرده و شخص مورد نظر شما رأی آورد. این را قبول دارید؟

مردم به دکتر روحانی رأی دادند، یک واقعیت سیاسی است. البته در خصوص ردّ صلاحیت بله. من می‌دانم چه شد. آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند که من نباشم، آقای مصلحی وزیر اطلاعات با معاونانش به آنجا رفته بودند. آیین‌نامه آنها اجازه نمی‌دهد که در بحث‌های انتخاباتی کسی از خارج باشد. با حضور مصلحی مخالفت شده بود که نباید او باشد. خیلی اصرار شده بود که گفتند پس معاونان نباشند و خود مصلحی باشد. یکی از اعضای خبرگان به من خبر داد که مصلحی در جلسه آنها گفته که ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آرای آقای هاشمی را رصد می‌کنیم که ساعت به ساعت بالا می‌رود و الان به هفتاد درصد رسیده است و در این چند روز تا انتخابات اگر همین‌طور بالا برود، ایشان از 90 درصد بالاتر می‌رود و ما مصلحت نمی‌دانیم. چون اگر ایشان بیاید، همه‌ی رشته‌های دوره‌های ما را پنبه می‌کند.

آن ایامی که حضرت‌عالی ردّ صلاحیت شدید، گفتند به خاطر کهولت سن بوده است. اما فیلمی از حضرت‌عالی منتشر شد که حضرت‌عالی روزانه دقایق طولانی را روی تردمیل می‌دوید. خواستم در این مورد یک سوال بپرسم که ورزش روزانه شما چگونه است؟ آیا کاملاً منظم و مرتب است؟

بله، از قبل ورزش می‌کردم و در سالهای اخیر هم من به توصیه‌ی پزشکان هفته‌ای دو بار به شنا می‌روم که کافی نیست. دو، سه روز هم در حیاط خانه، زمانی که هوا مساعد باشد، حدود نیم ساعت می‌دوم که نزدیک دو کیلومتر می‌شود. امّا اگر سرما و یا گرما زیاد باشد، روی تردمیل در داخل اتاق این کار را می‌کنم و همان مقدار راه می‌روم که شیب هم دارد و بهتر است.

برنامه‌ی کوه هم دارید؟

نه، سال‌هاست که به کوه نمی‌روم. قبلاً مرتب به کوه می‌رفتم و خیلی طولانی هم می‌رفتیم. یک بار از قله توچال که می‌خواستیم برگردیم، از همان راه معمولی نیامدیم و گفتیم از طرف شرق برویم که سر از کاشانک در می‌آورد. به منطقه‌ای صخره‌ای برخورد کردیم که خیلی سخت بود و می‌بایست یک متر یا دو متر خودمان را به پایین می‌رساندیم. خیلی خسته شدیم. وقتی به جایی رسیدیم که درخت بود، استراحتی کردیم. بعد از استراحت خواستم که راه بروم، به قول قدیمی‌ها، دیدم زانو می‌زنم. در نوجوانی که در روستا بودم، بسیار می‌شنیدم که می‌گفتند: فلانی زانو می‌زند. آن موقع نمی‌فهمیدم "زانو می‌زند" یعنی چه. چون هیچ وقت به خاطر توانی که داشتیم، حال و روز افراد بزرگتر را درک نمی‌کردیم که در راه رفتن زانو می‌زدند. اما این بار وقتی خواستم راه بروم و خودمان را به شهر برسانیم، متوجه شدم که راه رفتن سخت شده است. در آنجا یک نفر افغانی را دیدیم که با حیوان برای باغی که آن بالا بود، نان می‌برد. از او خواهش کردیم که ما را برگرداند. سوار حیوان شدیم و کم کم پایین آمدیم. بعد از آن کم می‌روم.

اگر اجازه بدهید در ارتباط با انتخابات مجلس و خبرگان چند سوال مطرح کنیم. در اسفند امسال دو انتخابات مهم مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی در پیش است. نظر حضرت‌‌عالی در مورد اهمیت انتخابات این دو نهاد و بالاخص در فضای فعلی چیست؟

این دو انتخابات بسیار مهم و جزو مهمترین انتخابات ما هستند. هرکس تعهد اسلامی و ملی دارد، باید خودش را آماده کند و در انتخابات حضور داشته باشد. کسانی که خود را صالح می‌دانند، نامزد شوند و اگر در آن سطح نیستند، برای رأی دادن بیایند. اینجا بسیار مهم است و نتیجه‌اش هم به همه‌ی ایرانی‌ها بر می‌گردد. این‌گونه نیست که یک عده ببرند و یک عده ببازند. نتیجه‌ی مثبت و منفی‌اش به همه برمی‌گردد. لذا خوب است که همه کسانی که احساس ملی‌گرایی دارند یا اسلامی و یا انقلابی هستند و هر چه که هستند و یا هر سه هستند، بیایند و در انتخابات شرکت کنند و بی‌تفاوت نباشند.

آیا حضرت‌عالی قرار است تحرکی داشته باشید؟

من در مجلس نمی‌توانم شرکت کنم. ولی بنا دارم در خبرگان شرکت کنم.

در انتخابات اخیر هیأت رئیسه خبرگان ظاهراً آن‌گونه که در رسانه‌ها منتشر شد، حضرت‌عالی دو، سه ساعت قبل از اینکه انتخابات هیأت رئیسه برقرار شود، مطلع بودید از اینکه احتمالاً رأی نیاورن زیاد است.

این حرف دقیقاً برعکس است. همان روزها دو، سه نفر از خبرگان پیش من آمدند و گفتند که ما بررسی کردیم، 48 نفر به شما رأی مشخص می‌دهند و افرادی هم هستند که نمی‌خواهند بگویند و شاید هم بیشتر باشد و اصرار داشتند. گفتم: من رئیس بودم و خودم کنار رفتم و چرا اصرار می‌کنید؟ گفتند: این شرایط یک شرایط خاص است. توضیحاتی دادند که مرا قانع کردند تا نامزد شوم و شدم. تمایل نفسانی‌ام نبود، چون به مشورت اهمیت می‌دهم و صاحب نظرانی از مجمع جمع شدند و گفتند که نامزد شوم.

فکر می‌کنید اتفاقی افتاد که آخرین لحظات این‌گونه شد؟

من نمی‌دانم و نمی‌خواهم کسی را متهم کنم. به هر حال این مقدار رأی دادند.

توصیه حضرت‌عالی به آیت‌الله سید حسن خمینی برای ورود به عرصه‌ی سیاست، به خصوص مجلس خبرگان آینده، چیست؟

حاج حسن آقا واقعاً هم صلاحیت بالایی و هم وظیفه دارند. ایشان در وضعی نیست که بتواند نسبت به آینده کشور بی‌ تفاوت بگذرد. منتها تکلیفش را خودش می‌داند.

حضرت‌عالی ایشان را ترغیب می‌کنید که وارد عرصه شوند؟

ما نمی‌توانیم به ایشان تکلیف کنیم. ولی من نظرم را می‌دهم که بهتر است بیاید. معلوم نیست که ما در دنیا باشیم. الان نوبت آنهاست و باید بیایند که از انقلاب حفاظت کنند.

امام خاطرات را می خواندند، خطبه‌های نماز جمعه و هم سخنرانی‌های مجلس مرا گوش می‌د‌‌اد‌‌ند‌‌ و اگر چیزی بود‌‌، می‌گفتند‌‌ / اقلیتی از روحانیت که حامی احمدی نژاد هستند، نیزه دار و زبان دارند

بعد از اینکه حضرت‌عالی برای ایشان از لقب "علامه" استفاده کردید، در برخی رسانه‌های دلواپس واکنش‌هایی و بعضی وقت‌ها شکل تمسخرآمیزی داشت.

اینکه نمی‌دانند معنای کلمه علامه چیست. الان زید و عمر همه آیت‌الله هستند. علامه خیلی پایین‌تر است. علامه یعنی کسی که زیاد می‌داند و حسن آقا خیلی می‌داند و انسان بسیار خوش استعدادی است و شبیه استعدادهای امام را دارد و اهل کار کردن است. در قم درس خارج می‌گوید و شاگردهای خوبی دارد. انسان کوچکی نیست که علامه برایش زیاد باشد. من نمی‌دانم چه معنایی از علامه می‌فهمند که حساسیت نشان می‌دهند.

یک طبقه‌بندی کرده بودند که علامه را بالای آیت‌الله قرار داده بودند.

این‌گونه نیست. آیت‌الله از همه بالاتر است. الان این‌گونه شده است و یکدفعه آیت‌الله می‌شویم. وقتی انقلاب پیروز شد و ترور شده بودم، برای اولین بار در روزنامه دیدم که برای من آیت‌الله می‌گویند. من اعلام کردم و گفتم که من راضی نیستم. شما می‌خواهید مرا بالا بیاورید، آیات را پایین می‌‌آورید. آیت‌‌‌الله متعلق به انسان‌های خیلی ممتاز کشور است. قبلاً این‌گونه نبود که این لقب را به هر کسی بگویند.

برخی معتقدند که حضرت‌عالی طی سال‌های اخیر تفاوت‌هایی داشتید و در واقع معتقدند زندگی اعتقادی سیاسی شما به چند دسته تقسیم می‌شود. یک هاشمی پیش از انقلاب و 57 ، 57 تا 69 و 76 تا84 و 84 تا88 و 92 هر یک تغییرات جدّی در حضرت‌عالی بوده است. آیا این را قبول دارید؟

نه، خیلی قبل از انقلاب از زمانی که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسی شکل گرفته است. نه تصادفی و نه تقلیدی، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانی‌هایی که پیش از انقلاب می‌کردم، بعد از انقلاب هم می‌گفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدی در بازار درباره عدالت اجتماعی صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمی‌کرد.

بالاخص سال 84 به بعد را می‌گویند.

من می‌گویم تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه می‌دانند که دو طرف را حفظ می‌کردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادی‌ها بودند که آنها را حفظ می‌کردم و هم محافظه‌کار‌ها و چپ‌گراها بودند که با همه کار می‌کردم و مشکلی نداشتم و فراجناحی عمل می‌کردم. در ریاست جمهوری هم همین کار را کردم. کابینه‌ی من معتدل‌ترین کابینه‌هاست که حداقل نصف نصف از دو جناح بود و بعضی‌ها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهوری، در انتخابات دوم خرداد، بی طرف بی‌طرف کار کردم و فقط سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوی آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمی‌آمد. ولی من برای برگزاری سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضی از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصی با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولی الان همان‌ها برگشتند و عوض شدند. محافظه‌کارها هم از این طرف افتادند. اینها می‌گفتند که: «مخالف هاشمی مخالف رهبر است» که الان این‌گونه حرف می‌زنند. اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنی نظر آنها با ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح می‌شود.

بحث دوران اصلاحات شد، نظرتان راجع به نقش طیف تندرو جریان اصلاحات در پیروزی احمدی‌نژاد چیست؟ آیا به نظرتان این طیف نقشی داشت؟

همین قدر نقش داشتند که آرا را شکستند و دیگر نقشی نداشتند.

منظور این است که یک قشر تندرو از اصلاحات در دوره‌ی اصلاحات انتقاداتی را به شما وارد می‌کردند که اکثرشان نادرست و با بغض بود. بعد از اینکه سال 84 شما و آقای احمدی‌نژاد کاندیدا شدید، آقای احمدی‌نژاد از این فضا استفاده کرد. یعنی دو قطبی شما را با خودش بوجود آورد و توانست رأی بیاورد. سوال این است که اصلاحات چقدر به آقای احمدی‌نژاد کمک کرد که توانست در سال 84 رئیس‌جمهور شود؟

البته عمده‌ی کمک‌ها را اینطرفی‌ها کردند که به ناحق در انتخابات دخالت کردند و من نخواستم چیزی بگویم و بخدا واگذار کردم. مطمئناً خدا هرگونه می‌خواهد عمل می‌کند. نقش آنها فقط این بود که آمدند و آرا را شکستند. قبلاً هم رد صلاحیت شده بودند، اما دوباره برگشتند و وارد انتخابات شدند.

اینکه می‌گویند آقای هاشمی از سال 92 به بعد برای تاریخ سخن می‌گوید، چقدر حقیقت دارد.

همیشه برای حق سخن می‌گویم و آنچه را که می‌فهمم، می‌گویم. اگر بفهمم چیزی را اشتباه کردم، همان موقع می‌گویم که اشتباه شده و این‌گونه است. بعضی مطالب مربوط به زمان است و زمان با هم فرق کرده است.

بعد از ورود 175 شهید غواص به کشور بحث‌های زیادی درباره دو عملیات‌ کربلای 4 و 5 شکل گرفت. کتاب خاطرات شما از نکته‌های ریز این دو عملیات مطالب فراوانی دارد. موافقان و مخالفان آن درباره شایعه‌ی لو رفتن عملیات و اصرار فرمانده وقت سپاه بر انجام آن عملیات حرف می‌زنند و می‌نویسند. اگر این عملیات و جزئیات ریزتر آن از طبقه‌بندی خارج شده و بتوانید در اختیار ما بگذارید، ممنون می‌شویم.

بنا بود آن عملیات سرنوشت ساز شود و من هم خیال می‌کردم این آخرین عملیاتی است که در آن به هدف خاص خودمان می‌رسیم. ماه‌ها طول کشید که تا صد هزار نفر را جذب کردیم و غواصی و آموزش‌های دیگر را دادیم و آنجایی که بنا بود عمل کنیم، همه نخلستان و کویر بود و مهندسی آنجا خیلی طول کشید تا راه باز کردند و کار خیلی زیادی بود. شاید دشمن آنها را می‌دید. البته همان موقع در هور هم فعال بودیم که عملیات فریب بود تا دشمن فکر کند که ما می‌خواهیم عملیات خیبر را تکرار کنیم. به علاوه ارتش در جبهه‌ی میانه تحرک داشت. برای اینکه آنجا نزدیک بغداد بود. حواس دشمن روی این سه جا پرت شده بود. اینها عملیات فریب بود که دشمن متوجه نباشد، ولی آواکس‌های آمریکایی‌ها در آن منطقه پرواز می‌کردند و همه را می‌دیدند. مدیران و فرماندهان خیلی زحمت کشیدند که عملیات لو نرود. تا لحظه‌ی آخر هم فکر می‌شد که لو نرفته است. حتی من که می‌بایست در جبهه باشم، به بوشهر رفتم و در آنجا ماندم برای اینکه نزدیک باشم و شب عملیات خودم را از راه زمین برسانم. چون رفتن من یک علامت بود. مثلاً من به گلف نیامدم و به امیدیه رفتم. چون آنجا خیلی فاصله دارد. تا این حد مراعات کردیم.

پس این شایعه دروغ است؟

نه دروغ نیست. آنچه که اتفاق افتاد، این بود که بعداً فهمیدیم آنها کانون شروع را فهمیده بودند. یعنی از یک نقطه‌ی متمرکز باید غواص‌های ما به آن طرف می‌رفتند و سه پل را می‌گرفتند و بعد نیروها به طور انبوه به آن طرف می‌رفتند. ادلّه‌ای هست که آنها فهمیده بودند و یا جاسوس داشتند. چون آن موقع منافقین در بین ما کم نبودند. منافقین هم می‌آمدند و آموزش می‌دیدند و جزو نیروها بودند و ما نمی‌شناختیم. آن نقطه شروع شد و بچه‌ها وارد آب شدند و سعی کردند خودشان را به آن طرف برسانند. آنهایی هم که آن طرف آب رفتند، دیگر پشتیبانی نداشتند و انتظار داشتند که نیروها برسند که در آنجا گیر افتادند و ما فکر می‌کردیم که اسیر شدند و مفقود حساب می‌شدند. در امیدیه بودم که به من اطلاع دادند عملیات متوقف شده است. من تا آن لحظه نمی‌دانستم. گفتم: چرا؟ گفتند: می‌‌آییم و می‌گوییم. آقای سنجقی و آقای شمخانی از جبهه نزد من آمدند و ضمن شرح ماجرا، گفتند: به نظر رسید که عملیات کشف شده و ادامه آن را مصلحت ندیدیم و متوقف شده است. من هم با توضیحی که دادند، تأیید کردم. بنابراین دو احتمال است: یکی اینکه جاسوس‌ها گزارش داده باشند. چون منطقه‌ی آلوده‌ای نزدیک عراق است. دوم اینکه آمریکا به آنها اطلاعات داده باشد و یا اینکه خود عراقی‌ها هوشیاری داشتند و سنگرسازی، انتقال توپ و تانک و موشک‌های ضد هوایی را در منطقه دیدند. منتها مردد بودند که نوک فلش کجاست. احتمال داشت که شلمچه، خیبر یا هور و یا جبهه‌ی میانه باشد و یا احتمال داشت که اینجا باشد. چون نیروهای ما حرکت کردند، اینجا را زدند. احتمال لو رفتن قضیه بود. اما برای ما نیمه شب روشن شد و همان موقع که آنها متوجه شده بودند، عملیات را متوقف کردند.

نکته دیگری که وجود دارد و کمتر گفته شده، این بود که خواهرزاده شما هم در عملیات کربلای 4 شهید شدند.

دو نفرشان آنجا بودند که یکی مجروح و مصدوم شد و برگشت و یکی دیگر شهید شد.

شما در کتاب خاطراتتان در سال 65 در یکم دی‌ماه نوشتید که آقای رحیم صفوی و آقای رشید، اعتقادی به پیروزی این عملیات نداشتند و احتمالی هم وجود داشت که این عملیات لو رفته است و برای همین، عملیات دو روز عقب افتاد. چرا با وجود اینکه احتمال می‌رفت عملیات لو رفته باشد، انجام شد که این یک نکته است؟ نکته‌ی دیگر اینکه فرماندهانی هم از سپاه و هم از ارتش در جنگ بودند که در بعضی از حوادث مقصر بودند که یک بار هم شما صحبت کردید که حتی بعضی‌هایشان قرار بود حکمی بگیرند و مجازات شوند و شما مانع این موضوع شدید. اگر ممکن است توضیح کوتاهی بفرمایید.

آن مسأله مربوط به اینجا نبود. کسانی که بنا بود مجازات شوند، درعملیات خیبر بود. ما جزیره مجنون را گرفتیم، راه به خشکی نداشتیم و پل هم نداشتیم و می‌بایست با قایق‌ها زیر رگبار دشمن عبور کنیم. به فکر افتادیم که جزیره را به یک راه خشکی وصل کنیم. تنها راه این بود که از جنوب جزیره که یک پل بود، عبور کنیم و به خشکی بیاییم و به نیروهایمان وصل شویم. برنامه‌ی خوبی هم طراحی کردند که در همان شب تیپی از داخل جزیره به طرف جلو حرکت کند و نیروها هم از طلائیه حرکت کند و بعد از پل با هم تلاقی کنند که راه باز شود. آنهایی که در جزیره بودند، به طرف جلو آمدند و خوب هم عبور کردند. چون جزیره جنوبی دست ما نبود و شمالی دست ما بود، این نیروها از پل هم گذشتند، اما نیروهایی که می‌خواستند از طلائیه بروند، نتوانستند بروند. البته من آن موقع بررسی کردم و دیدم که آن شب باران آمده و راهشان باتلاق بود و در کویر گیر کردند و نتوانستند عبور کنند. همه آنهایی که در آنجا بودند، در آنجا اسیر شدند یا مفقودالاثر هستند یا شهید شدند که پسر آقای دکتر منافی هم بین آنها بود.

به هر حال آن وقت به این عنوان، فرماندهان لشگرهایی که بنا بود بروند و نرفتند، متهم شدند و می‌خواستند آنها را محاکمه کنند. من هم بررسی کردم و گفتم که اینها تقصیری ندارند. اینها به سمت جلو رفتند اما نشد. شما به کویر بروید و ببینید که نیرو و ماشین می‌تواند از باتلاق کویر عبور کند؟ من به آنها حق دادم و جلوی محاکمه‌شان را گرفتم. در مورد عملیات کربلای 4 هم تا زمانی که مطمئن نشدند، عملیات لو رفته، کار خودشان را انجام دادند. آنها مطمئن شدند که لو نرفته است. من در اینجا هم آنها را مقصر ندیدم و کارهای خود را به طور طبیعی انجام داده بودند.

البته نوشتید که همیشه معمول است که وقتی اتفاقی نمی‌شود، خیلی‌ها می‌آیند و ایراد می‌گیرند.

این مربوط به بعد است. اگر آن موقع یک ذره هم شک داشتند، عمل نمی‌کردند. قرار ما این‌گونه نبود. برای حفظ اطلاعات خیلی سرمایه‌گذاری کرده بودند. دلم برای اینها می‌سوزد. لذا بعد که این‌گونه و متوقف شد، یک جلسه‌ی چهار، پنج ساعته را در قرارگاه زیرزمین نشستیم و بحث کردیم و همه‌ی افراد را تا سطح لشگر آوردیم و من با آنها صحبت کردم که بگویید الان می‌خواهیم چه کار کنیم؟ یک عده می‌گفتند که دیگر نمی‌شود بجنگیم و الان دشمن هوشیار است و باید برگردیم و نیروها را آزاد کنیم که دوباره بیایند. عده‌‌ای دیگر می‌گفتند که اگر این کار را بکنیم، تبلیغاتی که عراقی‌ها روی اسرا و کشته‌ها می‌کنند، ما شکست خورده تلقی می‌شویم و الان چند ماه است که امید مردم به سپاه محمد(ص) بسته است و این کار خیلی خسارت دارد. به نتیجه‌ای نرسیدیم، چون 50 درصد گفتند که بجنگیم و 50 درصد هم گفتند که به عقب بیندازیم. بعد گفتند که شما فرمانده هستید و تصمیم بگیرید و ما هم دستوری عمل می‌کنیم. من و آقای رضایی، دو نفره نشستیم و بررسی کردیم و ترجیح دادیم که باید عملیات را از یک فلش دیگری ادامه بدهیم که فلش دوم ما شلمچه بود.

سه تا عملیات کوچک را گفتید.

به عملیات کربلای 5 در شلمچه رفتیم که خیلی هم موفق بود و شاید بهترین عملیات ما بود که از چند کیلومتر آب، مین و سنگرهای بتنی سه طبقه عبور کردند و به آن طرف در نخلستان‌ها رفتند. جنگ عجیبی بود. همانجا شایعه بود که کارشناسان روس به قرارگاه عراقی‌ها آمدند و آنها را هدایت می‌کنند. تا این حد پیش رفته بودیم. عملاً دو عملیات با هم شد که اولی شکست خورده بود که در تبلیغات گفته شد، این عملیات فریب است و دومی عملیات اصلی است که پیروز شدیم که بعداً رهبری به همه‌ی فرماندهان آنجا نشان فتح دادند.

دو سوال دیگر مانده است. آیا آنچه که امروز به عنوان اصولگرایی مطرح می‌شود، قبول دارید؟ به نظر شما اصولگرایی چیست؟

ببینید من چون اینها را می‌شناسم و اسم‌هایشان با حرف‌هایشان را هم می‌شناسم، اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو اسم است و نمی‌شود کسی اصولگرا باشد و اصلاح طلب نباشد. اصول ما می‌گوید «من ساوا یوما فهو مغبون» ما باید هر روز خودمان را اصلاح کنیم. چه کسی در کشور به اصلاحات نه می‌گوید؟ منظور از بحث اصلاحات چیست؟ نمی‌شود کسی اصلاح طلب باشد و اصول را قبول نداشته باشد. بالاخره باید اسمی را بگذارند و یکی حزب راست و دیگری حزب اعتدال می‌شود. از همین اسم‌هایی که الان می‌گذارند. اینها اسم است، منتها با یک مسمّا

شما خودتان را وابسته به کدام یک از جریان‌های فکری می‌‌دانید؟

از نظر شناسنامه‌ای به هیچ کدام وابسته نیستم و من خودم هستم و با تفکرات خودم. آن کارگزاران هم که تبلیغ می‌شود حزب من است، نادرست است، من حزب تشکیل ندادم. خودشان تشکیل دادند، اما جزو مدیران دولت من بودند. آدم‌های خوب این طرف و آن طرف را قبول دارم. حرف‌های خوب هر دو طرف را قبول دارم و حرف‌های تند جناحی هر دو را قبول ندارم.

از لحاظ شناسنامه‌ای ارتباطی ندارید؟

نه من شناسنامه‌ی جناحی ندارم.

به لحاظ اعتقادی و فکری؟

من به لحاظ اعتقادی، اعتدال را قبول دارم. من فکر می‌کنم که اصلاً اساس دین اسلام و به خصوص تشیع بر اعتدال است. شیعیان به عنوان اصول دین پنج اصل دارند که یکی عدل است. این عدل یعنی اعتدال. این عدل به معنای اعتدال در مقابل جبر و تفویض است. شیعه حرکت متوسط را قبول کرده است. نه جبر و نه تفویض که آن وقت ما عدلیّه شدیم. اعتدال همین است. اساس مذهب ما و به خصوص اسلام و قرآن، اعتدال در مشی است و در بحث اخلاق، اعتدال خود یک عنوان اساسی و مادر است.

با توجه به دوران 8 ساله‌ی ریاست جمهوری حضرت‌عالی، سیاست‌های شما در اقتصاد چگونه بود؟ و قشر ضعیف جامعه در کجای سیاستگذاری‌های شما بودند؟ یکی از انتقاداتی که همیشه به شما می‌شود و یا دستمایه قرار می‌دهند که به شما انتقاد کنند، یک جمله است که در دولت شما مرسوم شده بود که یکی گفته بود که اگر ماشین توسعه خواست حرکت کند، عیبی ندارد که چند نفر هم زیر چرخش له شوند. داستان این اظهارنظرها چیست؟ آیا واقعاً شما چنین اعتقادی داشتید؟

شما بروید شاخص‌های دولت من، دولت آقای خاتمی و دولت آقای احمدی‌نژاد را که الان منتشر شده، مطالعه کنید. کتابی است که آقای حسن واعظی با عنوان «کامیابی‌ها و ناکامی‌های توسعه در ایران» نوشته و همه‌ی شاخص‌ها را مقایسه کرده است. همه‌ی اینها را که می‌گویند، دروغ تبلیغاتی است. در دولت سازندگی بود که برای مناطق محروم دفتر و یک مشاور (آقای بشارتی) در ریاست جمهوری گذاشتیم. در آن زمان بود که به روستاها آب و برق و گاز و مدرسه رفت و خیلی از محرومیت‌های نقاط محروم برطرف شد. ضریب جینی به نفع فقرا اصلاح شد. یعنی دو دهک پایین به بالا و دو دهک بالا به پایین آمدند. در دولت من یکدفعه اعتبار کمیته امداد 4 برابر شد و از صد میلیارد، 400 میلیارد تومان شد. خیلی از مشکلات عشایر حل شد. از لحاظ سیاسی بهترین انتخابات هم مجلس و هم دولت در اواخر آن دولت انجام شد که خیلی سالم برگزار شد و کسی اعتراض نداشت. الان اینها حرف‌هایی می‌زنند که فکر می‌کنم باید چیزی درست کنند و بگویند.


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۲
در انتظار بررسی: ۱۸
غیر قابل انتشار: ۳۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
8
27
متاسفانه عده ای قدر اقای هاشمی رو نمیدانند
علی رسولی نژاد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
7
17
هاشمی یار واقعی رهبری
hamed
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
5
21
آقای هاشمی امید ما جوانان شما هستید همه ما از دلسوزی شما برای مردمتون خبر داریم ایشالا سالم و تندرست باشید یا علی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
5
17
دیگه از آرزو هم گذشته باید گفت زهی خیال باطل مردم بعد از هشت سال کذایی دیگه به تندرو ها و افراطیون کوچکترین مجالی نخواهند داد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
5
19
هاشمی دمت گرم خیلی مردی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
6
17
برای حفظ شعارهای انقلاب خدا یاور این هاشمی باشد انشااله
ناشناتس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۱۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
5
13
جناب هاشمی جنابعالی عزیز این نظام هستی
جانباز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
5
14
هاشمی یاور همیشه نظام.خدا نگهدارش
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
4
14
صبوری میکنی.
صدای عدالت
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۲۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
2
12
الحمدالله رب العالمین
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۱۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
3
14
دوستت دارم
ناصر رسولی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
4
13
متاسفانه عده ای مترصد فرصت هستند تا با تقطیع و تحریف فرمایشات ایشان بستری برای هتک و هجو این شخصیت انقلابی فراهم آورند
نظرات بینندگان