پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
احسان رستگار: پنج شنبه ي گذشته و يكشنبه ي جاري، در ستون خبر ويژه ي روزنامه ي كيهان، دو مطلب با عناوين "فتنه گر و منافق، مسلمان نيست؛ از كافر بدتر است" و "دريغ از ذره اي شعور" در پاسخ به علي مطهري منتشر شد كه طبق معمول، ظاهرشان رنگ انقلاب مي داد، اما از آن بوي جهل مركب و يا بدتر از آن استشمام مي شد.
هر دو مطلب اين گونه آغاز مي شوند: "يك نماينده ي رد صلاحيت شده مي گويد..."
ديروز اعلام شد كه حجت الاسلام صديقي، امام جمعه ي موقت تهران هم در انتخابات مجلس خبرگان، رد صلاحيت شده اند. اميد است كه كيهان جهت شيرين زباني، اگر حجت الاسلام صديقي در خطبه هاي نماز جمعه نكته اي را بيان داشتند، از ايشان با عنوان "يك نامزد رد صلاحيت شده ي خبرگان گفت..." ياد نكنند.
و اما بعد...
پيرو محتواي آن دو مطلب كيهان، ذكر نكات و مسائل ذيل مفيد به نظر مي رسد:
١- در مطلب ابتدايي طوري القاء مي شود كه گويي آقاي علي مطهري قصد در تبرئه ي محكومين ٨٨ داشته و يا مثلا گفته است كه آن ها را كه از محكومين فتنه ي ٨٨ هستند و به استناد احكام قضايي، محروم از خدمت و منفصل از خدمت هستند بايد احراز صلاحيت شوند؟!
حال آن كه نكاتي كه وي بيان داشته، در ادامه ي مياحث مطروحه توسط رهبر انقلاب است مبني بر بسترسازي جهت مشاركت حداكثري مردم در انتخابات. اعتراض او به رد صلاحيت افراد محكوم فتنه نيست، بلكه به رد صلاحيت افرادي هم چون حجت الاسلام اشرفي اصفهاني است كه اگرچه امام جماعت بوده اند اما التزام عملي ايشان به اسلام رد شده. سوال اين جاست كه چه اجباري وجود دارد كه به راحتي همه را غيرملتزم به اسلام معرفي مي كنند؟ آيا اين مضحك نيست كه يك امام جماعت شناخته شده در جمهوري اسلامي ايران، التام عملي به اسلام نداشته باشد؟
مشخص نيست اگر همان فرمايشات رهبري مبني بر لزوم حضور مردم مخالف نظام و مخالف رهبري در انتخابات را اگر علي مطهري مطرح مي كرد، چطور توسط همين رسانه، تكفير و تخطئه مي شد.
٢- همان قدر كه كيهان به اهالي فتنه حساس است، بد نيست كمي هم به جبهه ي خوارج و خشكه مقدس هاي منجمدالفكر توجه كند. نبايد فراموش كنيم كه خشكه مذهب ها و مقدس مآب هايي شمشير بر پيشاني امام علي (ع) زدند، كه بيش از آن كه به فتنه گري معروف باشند، به سخت گيري در انجام فرايض الهي مشهور بودند. همان خوارجي كه خود از دين خارج بودند، اما همه را جز خود از دين خارج و خونشان را حلال مي دانستند.
٣- در مطلب اول، علي مطهري با طعنه، اصلاح طلب جديد معرفي شده است؛ لقبي كه كيهان مي گويد بي بي سي براي مطهري استفاده كرده است.
ناگفته پيداست، اين كه كسي از رسانه ي دشمن چه معرفي شود ممكن است حربه ي دشمن باشد.
اما از كي تا به حال بي بي سي (يا به قول كيهان بي سيم اعلام رمز كودنا در ٢٨ مرداد) منبع موثق و قابل استناد براي انقلابيون شده است؟! مگر بي بي سي كه مي گفت در انتخابات ٨٨ تقلب شده، تقلب شده بود؟!
اولا چطور است كه حالا كه به علي مطهري مي گويد اصلاح طلب جديد، اصلاح طلب تلقي مي شود؟
و ثانيا مگر اصلاح طلبي ذاتا و في نفسه ناسزا يا ضعف محسوب مي شود؟! نكند آن رسانه ي محترم معتقد است كه اصلاح طلب خوب، اصلاح طلب مرده يا رد صلاحيت شده است؟! انگار نه انگار كه رهبري، اصول گرايي و اصلاح طلبي در چارچوب نظام را، تؤاماً مفيد مي دانند و انگار نه انگار كه از دل همين اصول گرايي مگر جريان خطرناك ضدروحانيت و منهائيون جديد با عنوان "جريان انحرافي" ظهور نكرد؟
٤- قطعا كاملا مترتب است كه شخصي در لباس روحانيت، باطني غيرروحاني و مخبطانه داشته باشد، اما آن چه از گفته هاي علي مطهري برداشت مي شود، اين است كه اين كه چطور مي شود شخصي كه در چارچوب قوانين و قواعد همين نظام، امام جماعت مردم است، التزام عملي به اسلام نداشته باشد؟! اين موجب وهن است!
آن عالمِاني كه فاسد بودند و عالمَي را فاسد مي كردند، در نظام طاغوت كه در آن آخوندهاي درباري از مقربين درگاه همايوني بودند موضوعيت داشت! وگرنه اين توهين به نظام است كه اگر هنوز هم عالمِان عالَم سوز در اين نظام هم برقرارند و نظام با آن ها برخورد قانوني نمي كند!
يعني عالماني عالم سوز در اين نظام آزادانه در مسير گمراهي مردم و سوء استفاده از اسلام فعاليت مي كنند و كسي هم جلودارشان نيست؟! آيا اين ادعا - كه از نوشته ي كيهان استنتاج مي شود - همانا ضعيف و كم خاصيت بودن نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را نمي رساند؟ آيا كيهان دقيقا متوجه است كه مفهوم افاضاتش چيست؟
اتفاقا به قول استاد شهيد آيت الله مطهري، عصر، عصر نفاق است؛ هم نفاق منورالفكر نماهايي كه پوكند و با ولنگاري و سوء استفاده از هواي نفس مردم، مي خواهمد محبوب دل هاي آفت زده شوند و نيز نفاق آن هايي كه رد پيشاني بر مهر دارند اما خداوند بر دل هايشان مهر زده و كور و كر و كمثل الحمار - خر - شده اند؛ نه مي بينند، نه مي شنوند و نه مي فهمند كه تشت نفاقشان، دير يا زود از بام مي افتد. منافقان هم مي توانند در اردوگاه اصلاح طلبان لانه كنند، هم در اردوگاه اصول گرايان و هم در اردوگاه اعتدال گرايان. نفاق جناح و خزب نمي شناسد؛ هوسي است كه آن فرد را وسوسه مي كند براي كسب قدرت بيشتر، جو فروشي و گند نمايي كند.
نفاق را بايد در كلام و عمل آن ها جست و جو كرد كه نظراتشان را علنا و واضح بيان نمي كنند.
٥- در مطلب دوم كيهان كه پيرامون جملات علي مطهري درباره ي مجلس ششم است، طوري به خواننده القاء مي شود كه انگار مجلس مطلوب او، مجلس ششم بوده است.
مطهري مي گويد: "مجلس ششم فارغ از بحث تحصن، مجلس کارآمدی بود و واقعیت این است که این مجلس در اجرای احکام فصل سوم قانون اساسی گامهای بلندی برداشته است."
تنها ضعف اين گفته هاي مطهري، اين است كه او در نظر نگرفته كه درباره ي مجلس ششم، حق بيان نقاط قوتش را ندارد و بايد از صدر تا ذيل آن را محكوم و تخطئه كند. ضمن آن كه در همين جملات فوق، پيداست كه وي تحسن را مضر مي دانسته و معتقد بوده كه نمايندگان نبايد انجام وظايف نمايندگي شان را به هر دليلي، تعطيل مي كرده اند.
به نظر اين رسانه به شديدترين و عميق ترين نحو ممكن، درگير توجه به من قال و بي توجهي به ما قال است.
اگر اين روزها هر سخني از زبان علي مطهري خارج شود، با عبارت "يك نماينده ي رد صلاحيت شده..." كيهان به تخريب او مي پردازد. هر رسانه اي رسالتي دارد؛ يك رسانه هم رسالتش دفع حداكثري و عقده گشايي هاي سليقه اي و شخصي با نقاب دفاع از انقلاب و نظام است.
در انتها هم اين دو بيت تقديم مي گردد به مبدع عنوان "دريغ از ذره اي شعور":
از خدا جوييم توفيق ادب
بي ادب محروم شد از لطف رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد
بلكه آتش در همه آفاق زد
( متاسفانه)
دلمان اندکی خنک شد
حرف حق تلخ است
حالا شما بگید بی ادب
تو هم مثل شریعتمداری بی ادبی نوشتی پس فرق چیست؟