بخش سیاسی گفت و گو با او را در ادامه بخوانید و منتظر مشروح سخنانش درباره مدیریت صداوسیما در روزهای آینده باشید:
انتخابات مجلس دهم در دو مرحله برگزار شد و هر يک از دو طيف سياسي کشور مدعي هستند که آنها پيروز انتخابات بودهاند. تحليل شما از نتيجه اين انتخابات چيست؟
من معتقدم که مردم به جا و درست تصميم گيري مي کنند. در اين بازاري که با انبوهي از اطلاعات روبرو هستيم و منابع متعدد در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي لحظه به لحظه اخبار و اطلاعات را مخابره ميکنند، نميتوان گفت که مردم بدون اطلاع تصميم گرفتند و به گروهي راي دادهاند. اصلا اينطور نيست. به نظر من راي مردم و انتخابشان با اطلاع کامل بوده است. تصميم اخير مردم ميتواند جهت گيري فکري قواي سه گانه را در آينده تعيين کند.
شما معتقديد که راي مردم بر اساس آگاهي و شناخت بوده، پس چرا آراي مردم پايتخت جور ديگري تفسير شد؟ چطور برخي آراي مردم تهران را آراي مفسدين معرفي کردند؟
بايد به آنها که چنين تحليلهايي ارائه دادند گفت که از نظر شما «مفسد» يعني چي؟ آيا منظورشان اين بوده که افراد مورد تاييد شوراي نگهبان، «مفسد» بودهاند! استدلالهاي چنين تحليلهايي ضعيف و بياساس بوده و نبايد به آنها توجه کرد.
ولي برخي صاحبان اين تحليلها بي مهابا حتي افراد مورد تاييد شوراي نگهبان را قبل از انتخابات اعضاي «ليست انگليسي» خطاب کردند.
اين حرف هم براي به در کردن رقيب از صحنه انتخابات بود. گفتن اين حرفها بد اخلاقي انتخابات بود. البته در هر دورهاي متاسفانه شاهد چنين بداخلاقيهايي هستيم. ولي نکته مهم اين است که مردم يکباره شگفتي آفريدند هم در ميزان حضورشان در انتخابات و هم در نحوه انتخابشان.
اگرچه اکثريت نمايندگان راه يافته به مجلس دهم را مستقليني تشکيل ميدهند که تعيين گرايششان کفه اکثريت را به نفع يکي از دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا سنگين ميکند، اما به نظر ميرسد که سليقه مردم در اين دوره نسبت به سه دوره پيشين انتخابات مجلس تغيير کرده است. چرا که در سه دوره گذشته اکثريت قاطع کرسيهاي مجلس به اصولگرايان ميرسيد. علت تغيير سليقه سياسي مردم را چه ميدانيد؟
به نظرم عملکرد نمايندهها در تغيير سليقه مردم موثر بوده است. اين را هم بگويم که مردم هم واقعا، خيلي تمايزي ميان اصلاح طلب و اصولگرا قائل نيستند و عملکردها و نوع رفتار و برخوردها را ميبينند و راي مي دهند. اين هميشه در انتخابت کشور ما شگفتي ساز بوده و هست و بعدها هم ممکن است اتفاق ديگري بيفتد. کما اينکه کسي فکر نميکرد کسي مثل احمدينژاد در ايران راي بياورد! در مورد آقاي روحاني هم کمتر کسي فکر ميکرد که او راي بياورد. اينها نشان ميدهد که مردم بر اساس شعارها و رفتارها تصمصم ميگيرند و راي ميدهند.
درحالي شما ميگوييد کمتر کسي فکر ميکرد احمدينژاد رئيس جمهور شود که هنوز هم برخي به بازگشت او اميدوارند!
احتمال بازگشت احمدي نژاد دور از ذهن نيست. او در نحوه عملکردش به گونهاي عمل کرده که عدهاي خواهان اداره کشور به شکل احمدي نژادي هستند! البته طرفداراني هم دارد. ولي نوعا دولتها در ايران دو دورهاي بودهاند و نميشود تصور کرد که دولت آقاي روحاني در دور بعد ادامه نيابد. چرا که معمولا روساي جمهور در دوره اول حضورشان در اين سمت برنامههايشان را پايه ريزي ميکنند و به ثمر نشستن آنها را در دور دوم شاهدند.
ولي برخي بر طبل يک دورهاي بودن دولت آقاي روحاني ميکوبند و معتقدند که بي سرانجامي برجام و مشکلات اقتصادي، تمايل مردم به او را کمرنگ کرده است.
اين حرفها صرفا حدس و گمان است! منتقدان دولت که نميخواهند دستاوردهاي دولت را بپذيرند با ارائه چنين تحليلهايي ميخواهند خودشان را موجه جلوه دهند. نبايد مسحور تبليغات آنها شد. اصلا چو فردا شود، فکر فردا کنيم.
صاحبان اين تحليل از کساني هستند که به بازگشت احمدينژاد دل بستهاند و معتقدند در دوگانه احمدينژاد-روحاني، او پيروز خواهد شد. اما مخالفان اين تحليل بر اين باورند که اصلا احمدينژاد ديگر شانس تاييد صلاحيت ندارد. نظر شما چيست؟
براي سنجش صحت هر يک از اين دو ادعا، بايد نظر شوراي نگهبان را درباره احمدينژاد ملاک دانست. من نميدانم نظر شوراي نگهبان درباره احمدينزاد چيست و آيا واقعا 11 روز عدم تمکين رئيسجمهور از رهبري، برخي مسائل مالي و ... را در بررسي صلاحيت او لحاظ مي کند يا نه؟ تا اين مشخص نشود من نميتوانم نظري بدهم.
تا پيش از انتخابات مجلس دهم، چهرههاي سرشناس اصولگرا معتقد بودند که همچنان اين طيف سياسي پيروز رقابتها خواهد بود. اما نتيجه انتخابات در کلانشهرهايي چون تهران و تبريز و شيراز، نشان ميدهد که تحليل آنها دور از واقعيت بوده. به نظرتان چرا تحليل اصولگرايان از فضاي عمومي و واقعي جامعه دور بود؟
به نظرم فضاهاي مجازي و شبکههاي اجتماعي در تغير آراي مردم خيلي نقش داشت. با عقل محاسباتي و سياسي نمي توان چنين فضاهاي اجتماعي را تحليل کرد. به نظرم بزرگان اصولگرا که همچنان اين طيف را پيروز ميپنداشتند تصوري از برد و ضريب نفوذ فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي نداشتند و نميدانستند که اين فضاها جامعه را به سمتي ميبرد که چنين اتفاقاتي ميافتد.
اتفاقا تفاوت تبليغات دو جناح هم در همين بود. در حالي ليست اميد در تهران پيروز شد که در و ديوار پايتخت در يک هفته مانده به انتخابات با پوسترهاي ائتلاف اصولگرايان زرد شده بود.
همينطور است. همين نشان داد که قدرت و ضريب نفوذ فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي بيش از شکل و شيوه سنتي تبليغات است. فضاي تبليغ و انتخابات مدرن و جديد شده و اصلاح طلب ها اين فضا را درک کردند. براي همين هم در تهران و اکثر شهرها با استفاده از فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي نتيجه گرفتند.
فارغ از زمينه نفوذ اين شبکهها به نظرتان اشتباهات اصولگراها در 12 سالي که سه دوره مجلس را در اختيار داشتند و 8 سالي که دولت دستشان بود، چه مواردي بوده که بر عدم راي مردم به آنها تاثير داشته است؟
اصولگراها به شدت دچار تفرقه و تشتت شدهاند و ديگر مباني يکسان و هدف مشترک ندارند. براي همين است که نوعا همديگر را تخريب ميکنند و به هم فضا نميدهند. در تبيين اصولگرايي افراط و تفريط دارند و در عملکردشان هم همينطور. اساسا تکليفشان با مردم روشن نيست. براي مردم شفاف نيست که اصلا در اين جريان چه کساني هستند؟ همه خودشان را اصولگرا ميدانند و همه با هم تعارض دارند! در چنين وضعيتي است که شخصيت هاي سردمدار اصولگرا، تحت حمايت اصلاح طلبان هستند و چهرههاي اصلاح طلب هم گاهي در زمره اصولگرايان قرار ميگيرند!
اشارهتان به حضور چهرههايي مثل آقايان مطهري و جلالي در ليست اميد است؟
فقط که اينها نيستند. در سطح کشور خيلي از چهرههايي که اصولگرا بودنشان بر همه آشکار است، به دليل تشتت در ميان اصولگرايان به جاي آنکه در ليست اصولگراها باشند، در ليست اصلاح طلبان ظاهر شدند. مثلا آقاي لاريجاني. حتي کلان تر از انتخابات مجلس که نگاه کنيد هم همينطور است. مگر آقاي ناطق نوري اصولگرا نيست؟ کسي در اصولگرا بودن ايشان شک دارد؟ اما انقدر تعارض ميان اصولگراها زياد شده و انقدر در تعريف اصولگرايي افراط و تفريط شده که اين روزها آقاي ناطق بيشتر مورد حمايت اصلاح طلبان است تا اصولگراها.
ولي عکسش صادق نيست. کدام اصلاح طلبي است که مورد حمايت اصولگراهاست؟
چرا براي اين هم نمونههايي هست. مثل آقاي حسين مظفر. مگر او وزير دولت اصلاحات نبود؟ اما حالا در انتخابات مجلس در ليست اصولگراهاست! اين يعني در زمين هم، بازي کردن که وقتي با تخريب کردن هم همراه ميشود ديگر نمي توان به هدف و استراتژي مشترک رسيد.
علتش چيست؟ جاي خالي ليدرهاي اصولگرايان؟
بله دقيقا. وقتي ديگر ليدرهاي اثرگذار اصولگرا همچون آيت الله مهدوي کني و مرحوم عسگراولادي حضور ندارند، فضا به اين سمت پيش رفت. وقتي چهره هايي مثل اين آقايان حضور داشتند، اختلافات را حل مي کردند و مرجع حل اختلاف بودند. اما با رفتن آنها شيخوخيت هم از ميان اصولگرايان رفت.
البته مدتها پيش مرجعيت شيخوخيت از ميان اصولگرايان رخت بربست. همان زماني که شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب به رياست آقاي ناطق نوري نتوانست در انتخابات رياست جمهوري 84، ميان اصولگراها اجماع ايجاد کند.
آن مساله به خاطر آن بود که برخي آقاي ناطق را به عنوان اصولگرا قبول نداشتند. احمدينژاد آقاي ناطق نوري، را اصولگرا نمي دانست و حاضر به پذيرش نظر آن شورا نبود و بازي را به هم زد.
اتفاقا همين نو اصولگرايان هستند که در انتخاباتهاي بعدي هم به قول شما بازي را به هم زدند. چه رايحه خوش خدمت و چه جبهه پايداري که در دو انتخابات مجالس هشتم و نهم، مانع از آن شدند که ليست واحدي از سوي اصولگرايان ارائه شود.
اما چهرههايي مثل دو مرحوم مهديکني و عسگراولادي، ميتوانستند به ليستي برسند که در آن هم از موتلفه حضور داشته باشد و هم از جمعيت رهپويان. اتفاقي که پس از درگذشت آنها تکرار نشد.
بله ليست اين دروه ائتلاف اصولگرايان براي انتخابات مجلس به سمت همين نيروهاي جديد در اين طيف سياسي، نزديکي بيشتري داشت. اين ميتواند نشان از آن باشد که نو اصولگرايان در غياب چهره هاي وزين اصولگرا، سکاندار جريان اصولگرايي شدهاند؟
نه اصلا. اينها که شما به آنها نو اصولگرايان مي گوييد ظرفيت سکانداري جريان اصولگرا را ندارند. ما نيازمند مرجعيت و شيخوخيتي همسان کننده در جريان اصولگرايي هستيم.
مثلا چه کساني؟
مثلا چهره هاي کليدي در جامعتين مثل آيات الله يزدي، موحدي کرماني و مصباح يزدي.
ولي اينها در اين دور از انتخابات نتوانستند اجماع ايجاد کنند.
همانطور که گفتم، در اين دوره برآورد درستي از فضا وجود نداشت.
الان که در آخرين روزههاي مجلس نهم هستيم، عملکرد مجلس نهم را در چهار سال گذشته چطور ارزيابي مي کنيد؟
به نظرم اين مجلس کارنامه قابل قبولي دارد. چون هم بحث سياست خارجي را به خوبي پيگيري کرد که مورد تشويق رهبري قرار گرفت و هم مناسبات و نيازهاي کشور را خوب شناخت. معتقدم ما کمبود قانون نداريم که بگوييم دولت به دليل نبود قانون، لنگ مانده است. اما اين مجلس در بحث نظارت، خيلي قوي نبود.
کجاها ميتوانست در امر نظارت قويتر باشد؟
در بحث جدي گرفتن واگذاريها به بخش خصوصي براساس اصل 44 بايد نظارت قويتري اعمال ميشد. چون نوعا واگذاريها خصولتي شده و به جاي واگذاري به بخش خصوصي، به دستگاههاي نيمه دولتي داده شدهاند. مثلا سازمان تامين اجتماعي، سهم اداره مخابرات را خريده و يا بانکهاي دولتي، کارخانهها را خريدهاند. واگذاري به بخش خصوصي، يعني اينکه کار بيفتد دست مردم و سرمايه گذاران بخش خصوصي، نه بخشهاي ديگري از بدنه دولت!
همين الان هم بخش خصوصي به دولت اعتراض دارد که هياتهاي بزرگ اقتصادي تجاري خارجي که به ايران ميآيند بايد با بخش خصوصي قرارداد ببندند نه بخش دولتي.
مهمترين اولويت مجلس دهم از نظر شما چيست؟
تحقق اقتصاد مقاومتي، افزايش زمينه توليد داخلي و اهتمام به بخش صنعت و کشاورزي و تاکيد جديتر بر نظارت.
پيش بينيتان از ترکيب هيات رئيسه مجلس مجلس دهم چيست؟
قطعا آقاي لاريجاني رئيس است و حتي اگر با آقاي عارف رقابت کند هم 150 تا 160 راي براي رياست دارد. اگر هم عارف با او رقابت نکند، راي 90 درصدي در مجلس بعد ميآورد.
گزينههاي نواب رئيس در مجلس بعد چه کساني خواهند بود؟
کساني همچون آقايان بروجردي، جلالي، تاج گردون، مطهري و حاجي بابايي مطرح هستند.
به عنوان آخرين سوال، يک خاطره ماندگار در ذهنتان از دوره نمايندگي تعريف ميکنيد.
در پايان دوره رياست آقاي ضرغامي بر صداوسيما، موضوع جانشينان احتمالي وي مطرح بود. خبرنگاري در اين باره از من سوال کرد و من گفتم که آقاي حدادعادل يکي از گزينهها هستند. چند روز بعد ايشان مرا صدا کردند. روي ميزشان هم مشتي گل ياس بود. به من گفتند امروز چه روزي است؟ گفتم 17 شهريور. گفت پس بيا اين گل مال تو. گفتم منظورتان را نفهميدم؟! با خنده گفت «در اين روز مردم به نيروهاي نظامي گل هديه دادند که معروف شد به روز پيروز گل بر گلوله. من هم به توپخانه تو گل هديه ميکنم! من ميخواهم در اين کشور رئيس جمهور شوم، بعد تو ميگويي من ميخواهم رئيس صداوسيما شوم؟ درست است که اينطوري مرا از عرش به فرش بياوري؟»
بعد هم اضافه کرد در اين مملکت هر وقت که قرار بوده رئيس صداوسيما عوض شود، گفته شده که من يکي از گزينهها هستم و هيچ وقت هم اين پيش بيني محقق نشده.