پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، گمانه زنیها بر سر روابط کرملین و کاخ سفید بعد از دوره اوباما به اوج خود میرسد و طبعا شاهد اظهارات متفاوتی در این زمینه خواهیم بود
به گزارش انتخاب، عدهای وضعیت اقتصادی روسیه را دلیلی بر گرایش پوتین به سوی احیای روابط با ساکن بعدی کاخ سفید میدانند و عدهای دیگر روسیه را در حال نیل به احیای جایگاه گذشته خود دانسته و آیندهای سرد را برای روابط کاخ سفید و کرملین متصورند.
اما تاثیر این تغییر رویه احتمالی در روابط این دو کشور، بیشترین نمود را در مسئله خاورمیانه و مشخصا سوریه خواهد داشت. مسئلهای که ایالات متحده و روسیه را با معیارهای جنگ سرد و با ابزار جنگ گرم رو در روی یکدیگر قرار داده است.
آیا روسیه و ایالات متحده بر سر بشار اسد مصالحه خواهند کرد؟ و از آن مهمتر، آیا اساسا چنین توافقی قابل وقوع است؟
اشتباهی که اکثر تحلیلگران منطقه در بعد آینده اسد با آن مواجه هستند، این پیش فرض است که هرگونه مصالحه میان کاخ سفید و کرملین در مسئله سوریه، بر پایه معزول شدن اسد میباشد. این پیش فرض در اساس اشتباه است و تا این لحظه هیچ استدلال منطقیای نمیتواند صحت آن را اثبات نماید.
نگاهی بیندازیم به اولویتهای روسیه در مسئله سوریه :
اولویت سوم روسیه حفظ بندر طرطوس و با درجه اولویت کمتر، بندر لاذقیه است. بنادری که عملا تنها پایگاههای قابل اتکای روسیه در مدیترانه محسوب شده و عدم وجودشان برای مسکو به معنای عدم حضور کامل روسیه در یکی از مهمترین نقاط استراتژیک جهان میباشد.
اولویت دوم، حفظ ساختار قدرت در سوریه است. اشخاص و اسامی در این تئوری جایگاه ویژهای ندارند و اولویت بر حفظ ساختار میباشد. ساختاری که سالهاست سوریه را به کشوری نه کاملا متحد، بلکه کاملا همسو با روسیه تبدیل کرده است.
و اما اولویت اول. در دوره اخیر، سیاست ایالات متحده در خاورمیانه از نوواقعگرایی تهاجمی به نوواقعگرایی تدافعی گرایش داشته و درست در نقطه مقابل آن، سیاست روسیه به شکل جدید و منحصر بفردی از تئوری روابط بینالملل یعنی حد میان واقعگرایی و آرمانگرایی گرایش داشته که میتوان نام پوتینیزم را بر آن نهاد. سیاستی که تصمیمات را بر اساس نیل به اهداف آرمان گرایانه ناسیونالیستی طرح ریزی میکند. بر اساس این تئوری، اولویت اول، زنده نگاه داشتن اعتبار روسیه به مثابه یک قدرت تصمیم گیرنده و مستقل جهانی ست. اعتباری که در مسئله لیبی تا حدودی خدشه دار شد. پوتین برای ایفای نقش یک کنشگر در سوریه از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد و هرگز دوست ندارد نقش یک واکنش گر را ایفا کند. روسیه میخواهد تصمیم گیرندهای باشد که دیگران را به واکنش وا میدارد، نه یک بازیگر نقش مقابل که تنها به عکس العمل میپردازد.
از این روی، قطعا شخص بشار اسد برای کرملین از درجه اهمیت بسیار پایین تری نسبت به اعتبار روسیه برخوردار است و در صورت لزوم انتخاب بین این دو، انتخاب روسیه نه شخص اسد و نه منافع ملی روسیه، بلکه اعتبار روسیه است.
اما ایالات متحده در قبال سوریه تنها یک مسئله را مد نظر قرار خواهد داد و آن منافع ملی ست که طبیعتا مبتنی ست بر شرایط زمانی. به واقع نه برکناری بشار اسد، نه استیلای همپیمانان منطقهای کاخ سفید بر سوریه و نه اضمحلال روسیه و ایران در سوریه از اولویتهای غیر قابل تغییر ایالات متحده محسوب نمیشوند و گزینه انتخابی آینده کاخ سفید و تصمیم گیری در قبال مسئله سوریه، بسیار تحت تاثیر شرایط خاص زمانی خواهد بود.
با ملحوظ کردن این تفاسیر، ایالات متحده نسبت به روسیه در قبال مسئله سوریه دارای انعطاف بالقوه بیشتری است و با وجود عدم اهمیت بالای مسئله حفظ یا برکناری شخص اسد در سیاست گذاری هر دو طرف ماجرا، بقای بشار اسد در قدرت ولو به شکل قدرت در سایه، محتملتر از برکناری وی است زیرا در بحث کلان، بقای ساختار فعلی حاکم بر سوریه، محتمل ترین اتفاق ممکن میباشد.
لهاذا در نهایت باید این مسئله را در نظر داشت که نه روسیه در حمایت از اسد تنها تصمیم گیرنده است و نه ایالات متحده در نبرد با اسد و خارج از رقابت این دو قدرت فرامنطقهای، سوریه صحنه نبرد قدرتهای منطقهای یعنی ایران و عربستان نیز میباشد که تصمیمات این دو کشور قطعا تاثیر بسزایی در آینده اسد خواهد داشت.