رامتین شهبازی
1- یکی از حوزههای میانرشتهای که در مطالعات سینمایی، میتواند بسیار مورد توجه قرار گیرد، بحث جامعهشناسی هنر و به طور خاص جامعهشناسی سینماست. سینمای هالیوود از همان روزهای نخست استفاده از سینما بر آن بود تا دریابد میزان تاثیرپذیری سینما از جامعه و یا میزان تاثیرگذاری سینما بر جامعه تا چه اندازه است و به همین دلیل مرکزی را تاسیس کرد تا این سنجش را انجام دهد.
اتفاقی که در سینمای ایران اگر نگوییم هیچگاه، میتوانیم بگوییم کمتر رخ داده است. سینمای هالیوود از همان اوان کار میدانست با یک کارخانه رویاسازی بسیار قوی روبهروست که میتواند ذهنیات افراد را به گونهای کنترل کند که در طول روایات مختلف روی پرده مسیر زندگی آدمهای جامعه را تغییر دهد.
البته این امکانپذیر نبود مگر اینکه سینما هم همسو با جامعه گرتهبرداریهای خود را داشته باشد. یکی از گونههایی که در طول این دوران بسیار وامدار تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه بوده سینمای وحشت در هالیوود است. حسن حسینی در کتاب «طعم ترس» به خوبی این مسئله را مورد واکاوی قرار داده که چگونه سینمای وحشت هالیوود توانسته نسبت به مسائل مختلفی همچون جنگ سرد، بحرانهای اقتصادی و حتی جنگهای بینالمللی واکنش نشان داده و از آن به عنوان دستمایهای برای داستانسازی در سینما استفاده کند.
تاثیرگذاری سینما بر جامعه و نگاه بلعکس آن از نخستین نظریات جامعهشناسی محسوب میشود که در حوزه سینما مورد استفاده قرار گرفت. البته این نگاه جامعهشناسی در هنر بسیار سریع جای خود را به نظریات دیگری داد که توضیح آنها در حوصله این نوشتار کوتاه نیست، اما همین نگاههای مبسوط به جامعه سینمای جهان یاری رساند تا بتوانند علاوه بر اینکه از سینما به عنوان یک ابزار مهم در رشد و تربیت اجتماعی بهره گیرند که بتوانند از منظر تمثیل سینما را به آینهای در برابر جامعه بدل کنند.
این اتفاق در سینمای ایران کمتر رخ داده است. یعنی سینمای اجتماعی ایران متکی به نظر تعدادی کارگردان بوده که بنابر مطالعات شخصی و انگارههای مفروض خود به ساختن فیلم ها روی آوردهاند. بنابراین سینمای اجتماعی در ایران دارای نوسانات بیشماری بوده است. برخی فیلم ها را شاهد بودهایم که همپای جامعه جلو آمدهاند و برخی دیگر نه تنها از جامعه عقب ماندهاند که تصویری کاملا نادرست از آن ارائه داده و راه را به خطا رفتهاند.
تکلیف فیلمهای گروه نخست که روشن است و از نمونههای بارز آن در این روزها میتوان به فیلم «مرهم» ساخته علیرضا داودنژاد اشاره کرد، اما فیلمهای گروه دوم را نیز میتوان به دو دسته تقسیم کرد. فیلمهایی که کارگردان شناخت درستی از جامعه ندارد و تجربیات او اجازه تجزیه و تحلیل جامعهشناختی را به او نمی دهد. بنابراین فیلمساز تنها به یک شکل شمایلی از جامعه دست مییابد که این شکل به قول فیلسوفان معماری روح مکان را با خود به همراه ندارد. شکل دیگری از فیلمهای دسته دوم نیز قربانی ممیزی میشوند. ممیزی که فیلم را به سمتی میبرد که گاه همان شکل شمایلی خود را نیز با جامعه از دست میرود.
کوتاه سخن اینکه برای دستیابی به انگارههای درست از جامعهشناسی سینما در این دوران و خلق سند قابل بررسی برای دوران دیگر نیاز به فیلمهایی است که با مطالعه و دقت بیشتر ساخته شده باشند. این نگاه کلی را میتوان به کلیت دوران تاریخ سینمای ایران تعمیم داد و تنها محدود به دورانی خاص نمی شود.
2- متاسفانه روز سهشنبه هفته گذشته خبرگزاری فارس یکی از یادداشتهای اینجانب را که در مورد مجموعه تلویزیونی «زمین انسانها» در خبرآنلاین منتشر کرده بودم، در پستی که ساعت 18 دقیقه بامداد روی سایت این خبرگزاری رفته در قالب گفتوگوی اختصاصی بنده با آن خبرگزاری درباره این مجموعه منتشر کرده است.
با دوستی و پیگیری که با دستاندرکاران بخش فرهنگ و هنر این خبرگزاری داشتم قرار شد این اشتباه اصلاح شود. تصمیم نیز بر آن شد که یا این پست حذف شود و یا اینکه نام منبع نخستین ذکر شود که چنین نشد و تا زمان نگارش این یادداشت یعنی روز دوشنبه 16 خرداد ماه 1390 ساعت 10 صبح این پست در آرشیو بخش فرهنگ و هنر این خبرگزاری موجود است. این نکته را محض یک گلایه حرفهای و اطلاع دوستان عرض کردم تا مشخص شود این مطلب متعلق به خبرآنلاین بوده است و اینجانب بعد از این چند سال کار حرفهای در مطبوعات به این نکته واقفم که یک مطلب را نمیتوان - حتی با اندکی تفاوت زمانی- در اختیار دو سایت یا نشریه قرار داد.