arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۸۴۰۲۶
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۶ - ۱۰ مرداد ۱۳۹۵

نگاهی به لزوم احیای دیرهنگام جنبش پرسشگری

* دكتر مجید رضاییان
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تامل یکم: «مضمون»، «مفهوم»، «معلوم»؛ سه واژه‌ای هستند که از سه عرصه متفاوت اما مرتبط با یکدیگر می‌آیند. مضمون، ناظر به معانی نهفته در محیط، ولی «تعریف‌ناشده» است که در ذهن نخبگان تا شهروندان عادی، وجود دارد؛ البته یکسان نیست، چون برداشت‌ها متفاوت است، همین.
مفهوم، عرصه‌ای است که در حوزه نخبگی تعریف می‌شود و آنچه در محیط و برداشت‌ها وجود دارد، اینک به «تعریف» رسیده است. کار فیلسوفان نیز، پیوند زدن میان مضمون و مفهوم است یا میان چیستی‌ها و تعریف‌هاست و هرقدر این رابطه، عمیق‌تر باشد، معنای روشنِ آن، «کشف معانیِ بیشتر» از محیط و جهانِ اطراف است و این امر، میسر نمی‌شود؛ مگر با وجودِ «تقویت فضای نخبگی و روشنگری».

معلوم، عرصه‌ای است که بر سر مفاهیم، اجماع نسبی وجود دارد؛ زوایای آن، به درستی شکافته شده و اینک آماده اجراست. به دیگر سخن، مضمون، در یک سر طیف و معلوم، در سر دیگر طیف است و آنچه این چرخه را می‌سازد، «اصالت قائل شدن به پرسش است، نه پاسخ».

پرسش، وقتی اصالت پیدا می‌کند، مضمون‌ها نیز، به چالش کشیده می‌شود، زیرا برای رسیدن به مفهوم و سپس معلوم، باید راهی دراز از پرسشگری را طی کرد، تا به گوهرهایی به نام «پاسخ» و پاسخ‌هایی تعریف‌شده به نام «مفهوم» و مفهوم‌هایی به اجماع رسیده به نام «معلوم» دست یابیم.

تامل دوم: جوامعی اجازه دارند سخن از نقد و آزادی بیان بگویند که این «نگاهِ زیرساختی» را قبول داشته باشند. پذیرفتنِ پرسش و پرسشگری در جامعه امروز ایران، گرچه یک نیاز است؛ اما حتی اگر این نیاز را -همین امروز- بپذیریم، آنقدر دیر شده که چندان کارساز نخواهد بود، زیرا فرصت‌هایی را از دست داده‌ایم که جبرانِ آن، غیرممکن است. اما با وجود این، تنها می‌توان گفت که؛ «ورود به بیانِ آزاد، وابسته به اندیشه و نگاه پرسشگرانه است».

«بیان»، چه زمانی ارزشِ «آزادی» پیدا می‌کند؟ بی‌تردید، آن هنگام که حرفی برای گفتن وجود داشته باشد. ما هنوز وارد نقد بسیاری از مسائل و موضوعات روز نشده‌ایم - با آنکه هیچ تعارضی با قانون ندارد- تا به طور مصداقی، درباره موارد نقدشده، به یک اجماع شفاف‌سازی‌شده یا همان معلوم برسیم. بسیاری از پرسش‌ها وجود دارد که وقتی از دایره مفهوم به معلوم می‌رسد، مشارکت اجتماعی را ده‌ها برابر خواهد کرد و مشروعیت اجتماعی را افزون می‌کند.
نتیجه فقدان این نگاه، لااقل در رسانه‌ها دو لطمه کتمان‌ناپذیر بوده است:

 - فاصله گرفتن نخبگان و صاحبان اندیشه از رسانه‌ها
 - فاصله گرفتن مخاطبان از رسانه‌ها و کاهش اعتماد

تامل سوم: «نگاه سیاست‌زده» با هرگونه اندیشه‌ورزی، چه بلایی را بر سر جامعه امروز ایران و رسانه‌ها آورده است؟ وقتی پرسشگری در جامعه‌ای اصالت ندارد، وقتی نقد به حاشیه رانده می‌شود، نتیجه این خواهد شد که پرسش‌ها باقی می‌مانند و پاسخی هم در دسترس نیست. در چنین فضایی اگر اندیشوری -بدون توجه به فضای سیاسی و کنشگران آن- «نظر و رای» و بالاتر از آن «نظریه‌ای» ارائه کند، به جای آنکه با اقبال مواجه شود، با نگاه‌های سیاست‌زده و بسته -از ناحیه هر گرایش سیاسی- به حاشیه رانده می‌شود. جز این است؟

چه توقعی می‌توان داشت که اندیشوران، «امنیت کلام و قلم» داشته باشند؟ در شرایطی که هر نظری با یک انگ مواجه می‌شود، جایی از «آزادی»، برای «بیان اندیشوران» باقی نمی‌ماند. در بسیاری از نوشته‌ها و مصاحبه‌های پیشین یادآور شده‌ام که «آزادی بیان، بدون آزادی اندیشه -در هیچ کجای جهان- جایگاهی نداشته و نخواهد داشت»، مگر ما نیز، از این قانون مستثنی هستیم؟

آنچه سبب حل وضع موجود می‌شود، غنا بخشیدن به نظرها و دیدگاه‌ها و «احیای یک جنبش نظری اندیشورزانه و فلسفی» در کشور است. در آن شرایط، تصدیق خواهید کرد که برخی از نظرها که ممکن است الان به چشم آید، در مقابل نظرهای به مراتب محکم‌تر و غنی‌تر، اساساً رنگی نخواهند داشت، اما جامعه ما در شرایط امروز، از چنین نگاه و قضاوتی برخوردار نیست، چون نشنیده و نمی‌داند.

تامل چهارم: آزادی مطبوعات و آزادی رسانه‌ها، در کشور ما، همچنان در عمل به رسمیت شناخته نمی‌شود، اما طنز ماجرا بالاتر از آن است. ما امروزه در سال 2016 میلادی -چهار سال مانده به ظهور وب3 یا وب هوشمند در 2020 میلادی- به امری گردن نمی‌گذاریم که اساساً تکنولوژی ارتباطی صورت مساله را از بین برده است.

جابه‌جایی مولفه‌های قدرت در سطح جهانی -با ظهور شبکه‌های اجتماعی و وب2- کار را به جایی کشانده که در مراکز پژوهشیِ روابط بین‌الملل و علوم سیاسی، سخن از «بازتعریفِ حکومت و اعمال حاکمیت» از یک سو و «شهروند با نگاه شبکه‌وند» از دیگر سوی است. این مفاهیم در حال بازخوانیِ جدی و دگردیسی است.

کدام مفاهیم؟ مفاهیم حکومت کردن و شهروند بودن. ما کجای کار هستیم؟ هنوز اصل آزادی بیان و به تبع آن آزادی مطبوعات، رسانه‌ها و آزادی اطلاعات را با بی‌اعتنایی‌ها و گاه فیلتر کردن‌ها، به رسمیت نمی‌شناسیم. طنز بالاتر این است که؛ رسانه‌های صد درصد وابسته و دولتی درست می‌شود تا این فضای اندکی باز را -از طریق رسانه‌های مورد اشاره- در اختیار خود بگیرند.

تصور نمی‌کنم بیش از این نیازی به تحلیل و توضیح داشته باشد که تا چه اندازه نگاه زیرساختی ما اشتباه و ویرانگر است. این نگاه چهار ویژگی دارد:

1-‌ باور نداشتن نگاه پرسشگری
2- باور نداشتن نگاه نقد و شفاف‌سازی
3- باور نداشتن توامان آزادی اندیشه و آزادی بیان
4- باور نداشتن راه‌حل‌های اصولی و متوسل‌‌ شدن به رسانه‌سازی‌های دولتی.

تامل آخر: مقدس ساختن به معنای عبور نکردن از دالان اندیشه نیست. بسیاری از احکام و فرامین دینی، از دالان استدلال و منطق فلسفی عبور کرده‌اند و تحت عنوان حکمت‌های آن حکم، به بیان استدلالی روی آورده‌اند. بی‌تردید، همان احکام با بیان‌های استدلالی دیگر نقد شده‌اند. این دو بیان استدلالی در معرض قضاوت مخاطبان یا پیروان قرار گرفته است و سرانجام آنان نیز، در انتخاب، آزاد بوده‌اند.

این نگاه، در کشور ما آن هم با ظهور نسل چهارم -به عنوان یک نسل تمام‌عیار شبکه‌ای و اینترنتی- باید احیا شود؛ زیرا با این نسل، باید «استدلالی، کوتاه، پرسشگرانه، جذاب و متفاوت» سخن گفت. چه باید کرد؟ سخن گفت. از قضا، حلقه مفقوده امروزِ ما، همین «سخن گفتن» است. سخن گفتن، نیاز به نقد و استدلال دارد، وگرنه حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.

پس مشاهده می‌کنیم که رسانه‌ها برای به دست آوردن هر نوع آزادی، به تحلیل‌ها، تفسیرها و اندیشه‌های نقد‌شده، نیاز دارند. برای مواجه ‌شدن با مخاطبان امروز به نگاه پرسشگرانه و منتقدانه نیاز دارند. ما هنوز بر سر آزادی مطبوعات که امر بدیهی است چالش داریم، در حالی که این مساله به پایه محکم دیگری اتکا دارد. مادام که جنبش پرسشگری و نقد احیا نشود و امنیت کلامِ اندیشوران – بدون سیاست‌زدگی- تامین نشود، سخن از آزادی مطبوعات و رسانه‌ها بی‌معناست.  



* استادیار دانشگاه و پژوهشگر ژورناليسم
نظرات بینندگان