پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سهراب زند؛ سرویس سیاسی «انتخاب»؛ آقای محمود احمدینژاد در راستای سفرهای انتخاباتی خود برای سخنرانی در جمع مردم و زوار در شهر مقدس مشهد به آنجا سفر کرد و گفت: "در حال حاضر به خاطر مصلحت کشور سکوت میکنیم و بنده خود را فدای انقلاب میکنم" و سپس در ادامه همان سخنرانی گفت که: "تمامی ثروت این افراد( افراد دولتهای نهم و دهم) یک صدم یک نفر از افراد دولت جدید نمیشود! این موضوع مشخص میکند چه کسی برای خود تلاش میکند و چه کسی تمامی تلاش خود را برای مردم دارد".
اصلا احتیاجی به تیزهوشی سیاسی خاصی نیست که متوجه شویم آقای احمدینژاد استاد بازی دادن و مغالطهگری و تصویرسازیهای غیرواقعی است، چراکه ایشان در یک جلسه فضاسازی ماهرانهای انجام میدهد و در همان جلسه دست خود را رو میکند. ایشان بقول خودشان، بخاطر اینکه فدایی انقلاب است و میخواهد مصلحت کشور حفظ شود، سکوت میکند، بعد ایشان در همان جلسه حمله بیسابقهای به دولت جدید میکند و می گوید که تمام ثروت تمام افراد دولتهای نهم و دهم، منجمله آقای محصولی عزیز، یک صدم ثروت یکی از افراد دولت آقای روحانی نیست! الله اکبر!
یعنی اگر هر کدام از اعضای فقط کابینه (و نه کل دولت های نهم و دهم) دو دولت آقای احمدینژاد، که فرض میگیرم با توجه به تغییرات زیاد هفتاد نفر باشند و در کمترین حالت بصورت میانگین یک میلیارد ثروت داشتند(خانه، زمین، خودرو و...)، کل ثروتشان میشود هفتاد میلیارد، و بعد اگر ضرب در صد بشود، میشود هفت هزار میلیارد تومن! و طبق فرمایش آقای احمدی نژاد، هر یک نفر از دولت آقای روحانی بیش از این مبلغ ثروت دارد! آنهم با محاسبه فقط کابینه آقای احمدینژاد و نه کل افراد دولتهای نهم و دهم! بعد هم چون قرار است فعلا سکوت کند، میگوید دولت آقای روحانی برای خود تلاش میکند و دولت من برای مردم!
کسانی که آقای احمدینژاد را میشناسند از آمارهای بی پایه و اساس او کاملا اطلاع دقیق دارند، اما یا دلیل این آمارهای فوق تصور و کاذب، بیتقوایی سیاسی است یا بیاطلاعی و سادهلوحی که قسمت دوم را کسی باور نمیکند.
ایشان در همان سخنرانی بیان داشتهاند که: "متاسفانه عنوان انتخابات در کشو مجوزی برای تخریب و بیاخلاقی است. افراد در زمان انتخابات به معرفی خود نپرداخته و دیگران را تخریب میکنند. در زمان انتخاباتهای قبلی هجمههای زیادی به من وارد شد. حتی عدهای تلاش دارند رقیبان خود را رد صلاحیت کنند. «در فضای تخریبی چه کسانی برنده هستند؟» اگر بخواهید به سمت فضای مطلوب آمریکایی حرکت کنیم قطعا بازنده هستیم. کاندیدا میتواند برنامههای خود را ارائه کرده و زمان خود را صرف توهینهای انتخاباتی نکند".
اصلا آقای احمدینژاد با آن سخنرانی های تحریک امیزش در انتخابات دو دوره پیش و رسوایی روز استیضاح وزیر کار در مجلس چطور می تواند از قبح تخریب و عدم توهین انتخاباتی سخن بگوید؟! باز میشد بگوییم اینها مربوط به گذشته ایشان بود و الان ایشان راهش را عوض کرده است، اما در همین سخنرانی است که ایشان دوباره یک تهمت بزرگ را در جمع مردم بیان میکند و میگوید تمام ثروت افراد دولت های نهم و دهم یک صدم ثروت یکی از افراد دولت روحانی نیست!
آقای احمدینژاد در سخنرانی مشهد خود میگوید: "زمانی که در سال ۸۴ دولت را تحویل گرفتیم تهدید به حمله نظامی شده بودیم اما در سال ۹۲ اوباما برای همکاری با ایران نامه مینوشت".
ایشان که با زیرکی میخواهد در راستای فضاسازیهای خود موفقیت دیپلماسی خود را که یکی از فاجعهبارترین بخشهای کارنامه هشت ساله اوست در اذهان عمومی تصویرسازی دیگری کند، چرا نمیگوید که با این موفقیت به چه دلیل از مدت زیادی تا پایان دولت خود، به اعتراف خودش و آقای مصباحی مقدم، از مساله هستهای(مهمترین مساله سیاست خارجی کشور و مساله مورد اشاره آقای احمدینژاد در نامهنگاری اوباما) کنار رفته و کنار گذاشته شده است؟(رک: آخرین گفتگوی زنده تلوزیونی آقای احمدینژاد با مردم: "مدتهاست دخالتی در پرونده هستهای ندارم".)
تمام ادعاهای مطرح شده توسط آقای احمدینژاد در این سخنرانی مانند اینکه معتقد است تهمتهای زیادی منجمله ضدولایت فقیه بودن را به او زده اند قابل نقد و ارزیابی است که از آنان میگذریم؛ اما ضربالمثل زیبای "رنگ رخسار خبر میدهد از سر درون"، به ما نشان میدهد که چرا وضع کشور با بالاترین درآمدهای نفتی تاریخ ایران و این همه شعار و حمایتهای گسترده، به اینجا رسید...