arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۸۸۹۴
تاریخ انتشار: ۳۲ : ۰۱ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۰

پرستویی: اگر از گرسنگي هم بميرم، در فيلم هاي سخيف بازي نمي کنم

پرويز پرستويي در دو سال اخير کمتر بازي کرده و کم حرف زده و نقش آفريني اش در دو فيلم «سيزده 59 » و «خرس» تنها فعاليت اين بازيگر گزيده کار در سال هاي اخير بوده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پرويز پرستويي در دو سال اخير کمتر بازي کرده و کم حرف زده و نقش آفريني اش در دو فيلم «سيزده 59 » و «خرس» تنها فعاليت اين بازيگر گزيده کار در سال هاي اخير بوده است.


او در گفتگويي با ايسنا، درباره وضعيت امروز سينماي ايران سخن گفت که بنا به اهميت صحبت هاي او، بخش هايي از آن را مي خوانيد.
* مردم ما بسيار شريف هستند و با مشکلات زيادي زندگي مي کنند. آنها اشتباهات را خيلي راحت ناديده مي گيرند و گذشت در وجود تک تک ايراني ها وجود دارد. من هميشه از اين آدمها براي درآوردن نقش هايم استفاده کرده ام و در قالب آنها قرار گرفته ام و براي همين هم مردم، شخصيت هايي مانند حاج کاظم «آژانس شيشه اي» را دوست دارند.
مهم اين است که شما اينجور آدم ها را به چه شکل نگاه کنيد و دنبال چه چيزشان بگرديد، از آنها سؤ استفاده کنيد يا آنها را بهانه قرار بدهيد و چيزي را به رخ بکشيد يا اينکه با خود اين جماعت کار داشته باشيد. ما بيننده هاي خيلي خوبي داريم که نياز نداريم خيلي چيزها را براي آنها توضيح بدهيم، فقط کافي است اين آدمها را آنجوري که بودند و هستند نشان دهيم.
* واقعاً اي کاش بشود رمان «بابانظر» را به تصوير کشيد. اين کار بسيار تاثيرگذار است و خود من به عشق بابانظر بود که در «سيزده 59 » بازي کردم. اين رمان را به من دادند بخوانم تا براي رونمايي ا ش حضور داشته باشم و تا تمام نشد نتوانستم آنرا زمين بگذارم. پرداختن به شخصيت بابانظر به نظر من خيلي اتفاق بزرگي است. قصه آدمي که بدنش با ترکش ستون بندي شده و کارهايي کرده که دور از ذهن است.
الان مدام مي گوييم که «معضل فيلم نامه» داريم. چرا واقعا؟ حالا اينقدر هم توپ را به زمين ارشاد نيندازيم. خودمان واقعا چه کار کرديم؟ مگر قرار است همه چيز بر وفق مرادمان باشد؟ مگر همه شرايط قرار است برايمان کاملا مهيا باشد؟ هنرمند بايد کار خودش را بکند و ما اگر توانايي داشته باشيم، بايد بتوانيم در همين شرايط محدود هم کارمان را بکنيم. الان که معضل فيلمنامه داريم، همين رمان هايي مثل «بابانظر» مدت زمان زيادي ما را تامين مي کند و مطمئنا براي تماشاگر هم جذاب خواهد بود.
* من نه با کسي دعوا دارم، نه جنگي و نه طلبي و نه کسي حق من را خورده است، ولي به هر حال خودم را نمي توانم از خانواده سينما جدا ببينم. از طرفي بحث معاونت سينمايي وزارت ارشاد با خانه سينما است که اميدوارم هر چه زودتر اين مساله حل شود، والا اين سينما است که آسيب مي بيند.
* امروز ما آدم هاي خيلي خوبي در سينما داريم و اگر 5 درصد امکانات هاليوود و باليوود را در ايران مي داشتيم، آن وقت مي ديديد که فيلم سازي يعني چه؟ اين همه هنرمند در ايران وجود دارند، ولي وضع به ساماني ندارند. پروسه توليد ما وضعيت خوبي ندارد. موضوعات دم دستي تلويزيوني، با همان جنس آدم ها و با همان پوشش و تيپ سازي با چهار بازيگر سينما ادغام شده و معجوني را به عنوان فيلم سينمايي تشکيل داده اند که بايد شما در سالن تاريک سينما بنشيني و آنرا ببيني. موضوعاتي تلويزيوني که آدم ها در خانه، با شلوار راحتي مي توانند غلت هم بزنند، تخمه بشکنند و مهماني هم راه بيندازند و آنرا ببينند! منِ پرويز پرستويي، اگر از گرسنگي هم بميرم، در اين فيلم هاي سخيف بازي نمي کنم! شان ما اين نيست. واقعا شان سينماي ما و ملت ما اين نيست.
* مي گويند اگر در بين 60 تا 70 فيلم سينمايي هر سال، چهار فيلم خوب داشته باشيم، بايد آن را به فال نيک بگيريم. چرا؟ چرا نبايد مجموع فيلمهايمان خوب باشد؟ چرا بايد خودمان را به هر قيمتي براي چرخيدن اين چرخه آلوده کنيم؟!
* تغيير و تحولات و جا به جايي مسؤولان در اين سينما از قبل بوده، الان هم هست و بعدا هم خواهد بود. بعضي ها همان مسير را ادامه مي دهند و بعضي ها اعتقادات ديگري دارند و تا بوده، همين بوده. يعني اتفاقات اين سينما، خيلي نبايد ما را آزار بدهد. ما بايد راه رسيدن به آن هدف بزرگي که در پيش داريم را پيدا کنيم.
* نمي دانم چه الزامي است که برنامه «هفت» وجود داشته باشد و اصلاً اين برنامه با چه انگيزه اي ساخته مي شود؟ اگر فردوسي پور 90 را مي سازد، بايد توجه داشت که بحث فوتبال چيز ديگري است و سينما با ورزش تفاوت دارد. بعضي از مسائلي که در برنامه «هفت» به آن پرداخته مي شود، در شأن سينماي ايران نيست. من قصد بي احترامي به کسي را ندارم و بحثم سينماي ماست، اما گاهي کار به جايي مي رسد که آقاي جيراني هم مي خواهد برنامه اش را به هر شکلي پر کند که اين مشکل ساز مي شود.
ما گوشت هم را بخوريم، استخوان هم را نبايد دور بريزيم. ما نبايد اين رو در رويي ها را در تلويزيون داشته باشيم. بايد مسائل خودمان را خودمان حل کنيم. ما نبايد به جان يکديگر بيفتيم. هنرمند جماعت، شان و منزلتش بالاتر از اين حرفهاست. هنرمند با سيلي صورت خودش را سرخ نگاه مي دارد. هنرمند ان ما در واقع يک نوع جانبازند، يعني تمام زندگي و وقتشان را روي کارشان گذاشته اند، ولي خوب زندگي نمي کنند.
اگر يک نفر در اين دنياي گله گشاد يک آپارتمان و ماشين دارد، اين چيز زيادي نيست. خانم «فريماه فرجامي» را با آن وضعيت به برنامه مي آوريم و در جامعه، من بايد جواب بدهم که چرا خانم فرجامي اينطوري شده است يا آقاي «ابوالفضل پورعرب» آنطور؟! آقاي جيراني، چرا در طول اين سالها دنبال فريماه فرجامي و ابوالفضل پورعرب نرفتيد؟ چرا اينها به اين وضعيت در آمدند؟ اينها مشکلات سينماي ما نيست، اين مسائل را بايد در خودمان حل کنيم.
اين عزيزان جزء خانواده ما هستند. ما بايد از همديگر حمايت کنيم. بايد حداقل به درد دل يکديگر گوش بدهيم. بايد بغض و کينه و خود بزرگ بيني و اين نگاه ها را از خودمان دور کنيم. ما بايد سعي کنيم همديگر را به جاي تخريب، تحمل کنيم و مسائل شخصي مان را اينقدر به رخ نکشيم. بيايم تکليفمان را با خودمان روشن کنيم که چرا بايد در کارهاي سخيف کار کنيم؟ چرا بايد کارگردان هاي ما تن به ساخت هر موضوعي بدهند؟ وظيفه ما خيلي مهم تر از اين حرفهاست. اگر سينما خوب نيست، برويم کار ديگري پيشه کنيم يا حداقل در فکر چاره اي باشيم که از اين وضعيت نجات پيدا کنيم.
مي دانم من را به سيخ خواهند کشيد و خواهند گفت که تو غم نان نداري که اين حرف ها را مي زني! مي گويم دوست عزيز بزرگوار، روز اول حتما به تو گفته اند که توقعي نداشته باش که با پول هنر بتواني برج بسازي! هنر گرسنگي هم دارد، اجاره خانه هم دارد، بچه دانشجو هم دارد و آدم ها براي هنر، خون ريختند و براي هنر پشت ميله هاي زندان پوسيدند. چرا شرح وظايفمان يادمان رفته است؟ اين زياده خواهي ها، سينماي ما را آسيب پذير کرده است.
* هنرمند با کارش زنده است. من هنوز حرف «ناصر تقوايي» در جشن کارگردانان يادم نرفته که گفت: «کاش به خاطر کارهايي که کردم تقدير بشوم، نه به خاطر چيزي ديگر». اين آدمها وقتي کار مي کنند، براي ما فرهنگ سازي مي کنند و و چهره سينمايمان عوض مي شود. آنوقت هر فيلمسازي به خودش اجازه نمي دهد از هر کسي در فيلمش استفاده کند.
من به حرفه خودم احترام مي گذارم. آقا و خانم مسني که به لحاظ گويش و لهجه شان اين روزها در بورس بازيگري هستند بايد جاي خودشان کار کنند و تماشاگر خاص خودشان را هم دارند، ما چرا گول اين قضايا رو مي خوريم؟ وقتي اين آقا را «بازيگر» مي ناميم، آنوقت بايد آقاي «جمشيد مشايخي» را چه بناميم و يا آقاي «عزت ا...انتظامي» را که تشنه کار خوب است و روحش هنوز روح جوان 14 ساله اي است که مي خواهد در کار خوب حضور داشته باشد، ولي روزها سپري مي شود و فيلمي قابل ارزش ساخته نمي شود.
* وقتي فيلمنامه اي با من بازيگر ارتباط برقرار نمي کند، چگونه قرار است با مخاطب ارتباط برقرار کند؟ من هم اگر کاسب بودم، مرتب کار مي کردم، از اين فيلم به آن فيلم. بالاخره در شرايطي که زندگي مي کنم (که شرايط سختي هم هست) بدم نمي آيد که تا تنور داغ است بزنيم و بچسبانيم و به قول معروف پس اندازي براي خودمان داشته باشيم، ولي جاهايي آدم با خودش مي گويد، به چه قيمتي؟ تماشاگر هميشه براي من قابل احترام است و هميشه به خود لرزيده ام که شرمنده اين تماشاگر نشوم. گزيده کار کردن، فقط احترام به مخاطب است و بس.
نظرات بینندگان