arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۲۷۴
تاریخ انتشار: ۰۵ : ۰۱ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۰

دوئل عشقی پسران همسایه به بهانه دعوای 2 خروس!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دعوای 2 خروس پرده از رقابت عشقی پسران همسایه برداشت.

این 2 پسر جوان که هردو به یک دختر علاقه‌مند بودند، دعوای خونین خروس‌هایشان را بهانه کرده به جان هم افتادند.

اواخر تیرماه سال جاری پسر جوانی در حالی که سروصورتش باندپیچی بود به همراه پدرش در دادسرای شهید محلاتی حاضر شد و به شکایت عجیبی دست زد. این پسر 19 ساله به نام «حامد» با ادعای اینکه چند ساعت پیش از بیمارستان ترخیص شده‌است به دادیار پرونده گفت: «ما در افسریه زندگی می‌کنیم و تاکنون با کسي اختلاف نداشتیم حتی می‌توانید در محله‌مان تحقیق کنید. چون خانه‌هایمان حیاط بزرگ دارد از قدیم مرغ و خروس نگهداری می‌کردیم و به نوعی با این حیوانات انس گرفته‌ایم و طاقت بیماری و مرگشان را نداریم. از وقتی کودکی 8 ساله بودم، جوجه‌ای را برای خودم انتخاب کردم که بعدها خروس بزرگی شد، خیلی این حیوانات را دوست داشتم تا اینکه عصر دیروز وقتی در خانه مشغول تعمیر لوله آب حمام بودم، سروصدای خروسمان را از کوچه شنیدم ابتدا به تصور اینکه خروسم دچار حادثه‌ای شده سریع خودم را به کوچه رساندم و دیدم خروسم با خروس همسایه دعوا می‌کند و زد و خوردشان طوری بود که هر دو خون‌آلود شده بودند.

سریع به سمت‌شان رفتم، خروس همسایه قوی‌تر بود و وقتی دیدم چشم خروسم کور شده با عصبانیت به در خانه همسایه رفتم، پسر هم‌سن و سال من که منصور نام دارد به جلوی در آمد و به جای اینکه من را دلداری بدهد به ناراحتی‌ام خندید و مسخره‌ام کرد، کنترل خودم را از دست داده و به وی حمله کردم. می‌دانستم او قوی‌هیکل است و من در دعوا کم می‌آورم همین‌طور هم شد آنقدر کتک خوردم که بی‌هوش شدم و همسایه‌ها من را به بیمارستان رساندند».

پدر حامد نیز گفت: «همسایه‌مان همیشه دردسرساز بوده و هر 4 برادر مزاحمان اصلی محله‌مان هستند به‌طوری که وقتی دیدم بچه‌ام بی‌هوش است، جرأت نکردم با آنها درگیر شوم و تصمیم گرفتم با ترخیص حامد از بیمارستان علیه آنها شکایت کنم». دادیار پرونده پس از شنیدن ادعاهای این پدر و پسر همزمان با ارسال پرونده آنان به پزشکی‌قانونی برای تشخیص میزان جراحت و طول درمان، دستور داد تا تیمی از پلیس منصور را ردیابی و دستگیر کنند. فردای آن روز بود که منصور با دستانی در دستبند پیش روی دادیار پرونده ایستاد و پرده از راز یک رقابت عشقی برداشت.

دوئل 2 رقیب

منصور به دادیار پرونده گفت: «دعوای 2 خروس بهانه حامد بود. وقتی آمد جلوی خانه‌مان و به خاطر خروس‌ها به من اعتراض کرد، خنده‌ام گرفت و او تصور کرد مسخره‌اش می‌کنم و به صورتم سیلی زد. جواب‌ «های» «هوی» است و من هم به او حمله کردم. دعوا را او شروع کرد و باید می‌دانست قدرت بدنی من بیشتر است».

وی افزود: «من در کوچه‌مان به دختری به نام مژده علاقه‌مند هستم، دختری نجیب و سربه‌زیر است. چون مغازه‌ای‌ دارم و کار و کاسبی‌ام خوب است از مادرم خواستم به خواستگاری‌اش برود. هفته پیش ما به خواستگاری مژده رفتیم آنها ابتدا درس خواندن این دختر را بهانه کردند و من پذیرفتم بعد از گرفتن دیپلم با هم ازدواج کنیم و حاضر شدم او را به دانشگاه هم بفرستم چون لیاقتش را دارد. کلاً هرچه گفتند پذیرفتم چرا که دستم در جیب خودم بود. از وقتی مدرسه را ترک کردم وارد بازار مبل‌سازی شدم و روی پاهای خودم هستم». منصور گفت: از وقتی در محله پیچید که من و مژده قرار است با هم ازدواج کنیم رفتارهای حامد عجیب شد، او که تازه دیپلم گرفته بود پیغام فرستاد که با مژده دوست بوده‌اند و این دختر هنوز به وی علاقه‌مند است و ‌از من خواست بی‌خیال شوم و دست از سر مژده بردارم.

تا آن لحظه اصلا تصور نمی‌کردم مژده با پسری دوست باشد وقتی این پیغام را شنیدم ناراحت شدم و این تصور که مژده برخلاف میل باطنی‌اش می‌خواهد با من نامزد شود اذیتم مي‌کرد. اصلا نمی‌خواستم مانع علاقه کسی بشوم. به خاطر همین با واسطه‌گری خواهر مژده با او حرف زدم و فهمیدم حامد را می‌شناسد و چندباری از وی پیشنهاد دوستی گرفته اما علاقه‌ای به پسر همسایه‌مان ندارد و حتی او را مزاحم می‌داند». پسرجوان گفت: «پیغام دادم که دیگر دور و بر مژده پیدایش نشود. از آن به بعد همیشه نگاه‌های عجیبی به من داشت و پشت سرم کلی حرف زده بود. حتی به مژده پیغام داده بود من به شیشه اعتیاد دارم‌، برادرانم همیشه من را آرام می‌کردند تا اینکه به خاطر دعواي 2 خروس اين رفتار از وی سر زد و من هم عقده این مدت را سرش تلافی کردم البته نمی‌خواستم به این اندازه اذیت شود. وقتی هم بی‌هوش شد خیلی ترسیدم».

با ادعاهای منصور،‌دادیار پرونده از حامد تحقیق کرد و این پسر پذیرفت که دعوای اصلی آنها به خاطر دختر همسایه بود و حاضر است با گرفتن دیه و هزينه بیمارستان رضایت بدهد.
نظرات بینندگان