پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» با زیر سئوال بردن برخی ادعاها و اتهامات مقامات آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران به بخشی از سیاستهای ضد ایرانی واشنگتن اذعان کرد و نوشت آمریکا در کودتای سال 1953 سیا و انگلیس در ایران و روی کار آمدن شاه و در حمله صدام به ایران تا حمایت همهجانبه از اقدامات سعودیهای مستبد علیه ایران دست دارد.
به گزارش انتخاب به نقل از ایسنا، هافینگتون پست همچنین ضمن «دمکراتیک» توصیف کردن انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران به رفتارهای دوگانه واشنگتن در برخورد با عربستان و مصر و نیز به اقدامات عربستان در حمایت از تروریسم و تروریستها اشاره و تصریح کرد که ایرانیها موجب کشته شدن هیچ فردی در حملات در خاک آمریکا نشدهاند اما در مقابل، شهروندان متحدان مهم آمریکا مانند سعودی ها هزاران نفر را در حوادث یازده سپتامبر کشتند.
این روزنامه در پایگاه اینترنتی خود در مطلبی به قلم دنی اِسجورسِن استراتژیست ارتش آمریکا و استاد سابق تاریخ در وست پوینت نوشت: جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا در زمان دیدار اواسط ماه آوریل از عربستان در جمع خبرنگاران گفت که «هر جایی را که نگاه می کنید، اگر در منطقه مشکل وجود دارد، ایران را می بینید.».
تا زمانی که سیاستگذاران در واشنگتن این مدل ذهنی را تغییر ندهند که همه چیز و همه وقت پای ایران در میان است، محکوم به شکست هستند. در آمریکا که مملو از افراد ایران هراس است، هیولا ساختن از این کشور، به گفتار سیاسی شایع روزمره تبدیل شده است.
- اغراق در مورد ایران
یک لحظه چشمان خود را ببندید و خاورمیانه را بدون وجود یک کشور تصور کنید ولی - نه اسرائیل- بلکه منظور یک جامعه کوچک و محافظت شده یهودی و مکانی که اسلام مذهب رسمی است ولی رئیس جمهورش به طور منظم با ارسال توئیت هایی جشن یهودئیان را تبریک میگوید.
این مانند یک رویا به نظر میرسد ولی این واقعا ایران است. در حقیقت، جمهوری اسلامی یک کرسی اجباری را در پارلمان برای یک یهودی، سه کرسی برای مسیحیان و یک کرسی برای زرتشتیان در نظر گرفته است.
دوباره به سخنان اخیر ماتیس فکر کنید. او به ما اطمینان خاطر میدهد که سایه ایران بر سر هر بحران منطقهای در خاورمیانه وجود دارد. صحبتی که از لحاظ تجربی درست نیست. مثلا در اینجا به چند مناقشه اخیر اشاره میکنیم که ایران در آن دست ندارد و در مورد نقش تهران اغراق شده است:
- بهار عربی و هرج مرج متعاقب آن در تونس، لیبی و مصر. ایران آغازگر این قیام ها در این کشورها نبود یا بر آنها نفوذی مهم نداشت.
- چند دهه جنگ ترکیه با کردهای جدایی طلب در استان های جنوب شرقی این کشور. دوباره ایران نقشی ندارد.
- گسترش فعلی وابستگان به القاعده در سوریه و در شبه جزیره عرب. ایران واقعا از این گروهها متنفر است و به طور قطع در افزایش قدرت آنها نقش ندارد.
یا اگر میخواهید یمن را در نظر بگیرید چون مداخله ایران در یمن که فقیرترین کشور خاورمیانه است، یکی از محبوبترین طبلهایی است که تندروهای ایرانهراس در واشنگتن مایلند بر آن بکوبند. با وجود این، مجموعهای از گزارشهای معتبر از آن حکایت دارند که در مورد همدستی ایران و شورشیان یمنی که در کانون جنگ عربستان در آن کشور قرار دارند، به میزان زیادی اغراق شده است.
ایران از حزبالله در لبنان و حماس در سرزمینهای فلسطینی حمایت میکند. با وجود این، اینکه سازمانهای ملی مانند حزبالله را در کنار گروههای جهادی واقعی جهان مانند داعش و القاعده در نظر بگیریم، فریبکارانه و اغلب مغرضانه است. مثلا حزبالله لبنان عمدتا بر اسرائیل متمرکز است بلکه برخی اوقات حتی در سوریه و لبنان با داعش جنگیده است.
اگر بخواهیم به شکلی دیگر موضوع را ببینیم، تعداد داوطلبان داعش که از بلژیک یا جزایر مالدیو میآیند بیشتر از افرادی هستند که از ایران میآیند. در حقیقت، تونس، عربستان، ترکیه و اردن که شرکای «دوست» آمریکا هستند. تروریست های خارجی بیشتری را برای داعش تأمین میکنند. متولدین ایران در فاصله سال های 1975 تا 2015 موجب کشته شدن هیچ فردی در حملات در خاک آمریکا نشدند. در مقابل، شهروندان متحدان مهم آمریکا یعنی سعودیها، مصری ها و لبنانیها، هزاران نفر را در حوادث یازده سپتامبر کشتند. در حقیقت، از آن زمان، هشتاد و پنج درصد تروریستهای داخلی مشخص شد شهروندان آمریکا یا افراد با اقامت دائم در این کشور بودند. بیشتر این افراد متولد آمریکا بودند. از سیزده شهروند آمریکا که در چنین حملات مرگباری دست داشتند، هیچکدام از آنها ایرانی های متولد آمریکا نبودند.
در خصوص این اتهام که ایران بر اساس طبیعت خود یک قدرت مهاجم است، تردید چندانی وجود ندارد که جمهوری اسلامی به شکلی تهاجمی منافع خود را در منطقه پیگیری میکند. با وجود این، این حرف به هیچ وجه به معنای آن نیست که ایران به شکلی خودکار در جهت مخالفت با منافع واشنگتن در منطقه اقدام میکند. همانطور که وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) سال 2014 در ارزیابی اعلام کرد، راهبرد نظامی ایران در نهایت، ماهیت دفاعی دارد و احساس میکند که تهدید می شود که وقتی در اینباره فکر میکنیم، منطقی است.
وقتی پای آمریکا به میان میآید، از کودتای سال 1953 سیا و انگلیس که موجب سرنگونی نخست وزیر منتخب ایران و روی کار آمدن شاه خودکامه شد و حمایت واشنگتن از صدام خودکامه در عراق در جنگ تجاوز کارانه اش با ایران (1980-1988) گرفته تا حمایت همه جانبه دولت آمریکا از سعودی های مستبد در مشارکت ضدایرانی، همه اینها دلایلی منطقی برای این هستند که ایران احساس تهدید کند.
علاوه بر این، هر چند ممکن است برای بیشتر آمریکاییها بعید به نظر برسد ولی ایران و آمریکا در خصوص برخی موضوعات مانند افغانستان عاری از طالبان در واقع تلاقی منافع دارند هر چند این موضوعی پیچیده است. موضوعی که همواره به نظر من عجیب بوده این است که چه چیزی موجب شد جرج بوش، ایران را در «محور شرارت» قرار دهد. موضوع مهمتر اینکه، بر خلاف پانزده هواپیما ربای عربستانی و شاید حتی دولت عربستان، ایران با حملات یازده سپتامبر سال 2001 ارتباطی نداشت و در مقابله اولیه با طالبان و دستگیری جنگجویان فراری القاعده، «نسبتا مفید» بود.
افراد تندرو درباره ایران، در هر دو حزب سیاسی جمهوریخواه و دموکرات آمریکا وجود دارند. مثلا هیلاری کلینتون سال 2015 در جمع حضار در دانشگاه «دارت ماوث کالج» گفت: «ایران تهدیدی موجودیتی برای اسرائیل است.» کلینتون با وجود اینکه حمایت ضمنی خود را از توافق هستهای که در زمان اوباما قرار بود امضاء شود، یعنی برجام اعلام کرد و افزود:«حتی اگر ما به چنین توافقی دست یابیم، باز هم مشکلات عمدهای خواهیم داشت. ایران مهمترین حامی تروریسم در جهان است.»
با وجود این، زمانی که پای خصومت واقعی با ایران در میان است، باید به سراغ راستگرایان برویم. مثلا سناتور جان مک کین بلافاصله با انتقاد از برجام آن را «توافقی بد» خواند که احتمالا موجب «هسته ای شدن» خاورمیانه میشود. ترامپ نیز زمانی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود و نیز در سمت نامزد منتخب، مکرر خواستار «پاره کردن» برجام شد.
با وجود جنگ لفظی که در خصوص برجام وجود دارد، نشستهای اطلاعاتی و استماع ها در کنگره از آن حکایت دارند که ایران از برجام تبعیت میکند. ژنرال مارتین دمپسی رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش آمریکا که دقیقا فردی صلحطلب نیست اعتقاد دارد این توافق خطر تسلیحاتی شدن قدرت هستهای ایران را کاهش داد. تمام سخنان رئیسجمهور، کارشناسان مختلف، نو محافظه کاران از هر نوعی و تندروهای کنگره مبنی بر خروج از برجام نیز به یک واقعیت آشکار توجه ندارند؛ برجام توافقی چند جانبه است و هیچکدام از شرکای ما (روسیه، آلمان، فرانسه، چین ، انگلیس و آلمان ) از «پاره کردن» این توافق حمایت نمیکنند. تصور کنید آمریکا در آینده به طور یکجانبه توافقی را که ایران از آن تبعیت میکند لغو کند: در اینجا مسئولیت صرفا با واشنگتن خواهد بود. متحدان آمریکا همچنان از این توافق تبعیت می کنند. توجیه واقعی مقامات ایران این خواهد بود که آمریکایی ها «کابویهای» ایجاد کننده بیثباتی هستند.
واقعیت وضعیت فعلی این است: آمریکا با وجود چند دهه تحریم و مهار نظامی ایران، نتوانسته است به شکلی چشمگیر بر سیاستها و موضع ایران در منطقه تأثیر بگذارد. افراد معدودی در آمریکا این جسارت را نشان میدهند که این پرسش مهم را بپرسند؛ چرا باید ادامه بدهیم؟ چرا رویکردی مبتکرانه و جدید در پیش گرفته نمیشود؟چرا روابط به تدریج عادی نمیشود؟
- چهل سال اشتباه، یک حقیقت ناخوشایند وجود دارد که آمریکا باید با آن روبرو شود؛ سیاست آمریکا در قبال ایران با وجود حدود تقریبا چهار دهه تلاش از زمانی که یک فرد مستبد منصوب آمریکا در ایران سال 1979 در آنجا سرنگون شد نتوانسته است به اهداف خود دست یابد. سیاست خارجی دموکراتها و جمهوریخواهان تندرو، بدون شک با چنگ و دندان با این واقعیت مبارزه خواهد کرد ولی انزوای ایران هم مانند تحریم کوبا، مدتی مدید موجب از بین رفتن هرگونه فایدهای شده است که میتوان تصور کرد.
اینکه طرد کردن ایران همچنان مد نظر ماست، نشان دهنده محاسبات سیاسی داخلی یا نگرشی مبتنی بر هراس است و راهبردی منسجم را نشان نمیدهد. با وجود این، رئیسجمهور جدید ما اخیرا به عربستان سفر کرد که کشوری واقعا خودکامه است. این سفر پس از انتخاباتی در ایران صورت گرفت که از همه جهات دموکراتیک بود. ترامپ، ایران را مستبد خواند و تقریبا خواستار تغییر رژیم شد؛ بنابراین، پرسشی که باور کنید یا باور نکنید خوب است پرسیده شود و واقعا در حکم خیانت نیست این است؛ ایران واقعا چه می خواهد؟ ایران خواستار مشروعیت بین المللی، امنیت و میزان منطقی از قدرت ( نه سلطه جهانی) است. به طور خلاصه باید گفت سیاست آمریکا در خاورمیانه، سردرگم، ضد و نقیض، غیر سازنده و خطرناک است.