القدس العربی چاپ لندن نوشت: حوادث اخیر در شمال سوریه برای همگان روشن کرد که روسیه در صحنه سوریه بازیگری بی بدیل و در نفوذ خود در خاورمیانه به ایالات متحده نزدیک است. مسکو امروز می تواند چراغ سبز بسیاری از اقدامات مهم در سوریه را نشان دهد، مانند شلیک موشکهای سوریه ، پرواز پهباد و دادن اجازه اسرائیل برای تشدید قدرت بازدارندگی اش در مقابله با این حادثه. شاید مهمتر از هر چیزی آن است که مسکو چراغی نارنجی را به همه بازیگران در میدان سوریه نشان دهد تا در شرایطی قرار بگیرند که نسبت به انگیزه های استراتژیک آن و اشکال عملی تحقق این انگیزه ها، یقین نداشته باشند.
به گزارش «انتخاب»، این روزنامه عرب زبان ادامه داد: اینگونه اشاره های هوشمندانه و متغیر را برای مانور جغرافیایی و سیاسی روسیه و تاثیر آن بر بازیگران منطقه، گسترش داده است. در حالی کارشناسان استراتژیک تلاش می کنند معمای رفتار روسیه را حل کنند، مسئولان اسرائیلی در حال بررسی نیتها و توانایی های روسیه و تاثیر آن بر کاهش یا افزایش آزادی عمل ارتش اسرائیل هستند.
برای یافتن پاسخ این سوال می توان به سه اصل کلی در رفتار استراتژیک روسیه و گامهای عملی آن در منطقه اشاره کرد:
حفظ تشنج کنترل شده؛ مسکو از ادامه تنشها در منطقه بهره می برد؛ از جمله تشنج بین اسرائیل و همسایگان آن، به گونه ای که این مساله اجازه تحقق دستاوردهای سیاسی و اهداف منطقه ای و جهانی از طریق اقدامات مربوط به میانجی گری را به روسیه می دهد.
برای روسیه شدت مقابله ها در میدان سوریه باید تا حدی باشد که منجر به آشفتگی منطقه ای و ایجاد هرج و مرج نشود، تا با وقوع جنگی بزرگ ذخایر منطقه ای آن در معرض خطر نابودی قرار نگیرد.
وساطتی که موجب تعمیق ارتباط می شود: مسکو مأموریت میانجی گری را بر عهده خود می داند؛ از این رو تلاش می کند خود را به بازیگران منطقه ای مختلف پیوند دهد و در این رقابت بر ایالات متحده برتری دارد و ترجیح می دهد که هیچ یک از این بازیگران را به دیگری ترجیح ندهد. در هر تحول سیاسی یا حادثه نظامی، روسیه ظاهر می شود تا به طرفها، قید و بند قدرتشان و ارتباط آنها با خود را گوشزد کند.
اکتفای معقول؛ روسیه بزرگترین خطر برای خود را سرمایه گذاری زیاده از حدی می داند که منجر به نتیجه ای سلبی یعنی غرق شدن استراتژیک آن در مناطقی مانند سوریه شود.
در ادامه، مسکو به صورت دائمی به دنبال رسیدن به دامنه ای طلایی بین بهره برداری از اوضاع و استفاده کمتر از انرژی اش است. برای مثال، در سوریه مسکو تمایل زیادی داشت که مشارکت مستقیم و استفاده از قدرت را کاهش دهد؛ به نحوی که اهدافش محقق شود، بدون آنکه در باتلاق جنگ گرفتار شود. «دامنه طلایی» برای مسکو به معنای حداقل سرمایه گذاری و اعمال حداکثر قدرت سیاسی، به گونه ای دینامیکی است، که براساس شرایط آن را تغییر می دهد.
تحلیلگران دو سوال مهم را درباره روسیه طرح می کنند: آیا روسیه قدرتی بزرگ است؟ و چه نظری نسبت به هم پیمانانش در خاورمیانه دارد؟ اقتباسی از آراء سیاستمداران اروپایی این پاسخ را به سوال اول می دهد:«روسیه نه آنطور که برخی گمان می کنند ضعیف است و نه آن اندازه که به نظر می آید قدرتمند». اقتباسی دیگر منسوب به الکساندر سوم است، برای پاسخ به سوال دوم؛ الکساندر شخصیتی است که پوتین را تحسین می کرد و می گفت: «روسیه فقط دو هم پیمان دارد؛ ارتش آن و ناوگانش».
این روزها برخی از بازگشت «خرس روسی» صحبت می کنند؛ اما شاید بهتر آن است که بگوییم روسیه هیچ گاه میدان را ترک نکرده بود که اکنون قصد بازگشت داشته باشد؛بلکه باید گفت روسیه بدنبال آن است که جایگاه خود در منطقه را به دوران طلایی اش بازگرداند.