«انتخاب»؛ سعید جعفری؛ احتمالا تکراری خواهد بود اگر از سوابق جان بولتون و میزان رادیکال بودنش بگوییم. این روزها آنقدر تحلیل در خصوص جان آر بولتون و سوابق و نظراتش در خصوص موضوعات مختلف سیاست خارجی نوشته شده که به راحتی می توان انگاره های ذهنی او را تجزیه و تحلیل کرد. اما ذکر چندین نکته در خصوص ابعاد و تاثیرات این انتصاب قابل توجه است.
هرچند رسانه های به قول ترامپ فیک نیوز چند هفته ای بود که از احتمال آمدن بولتون به جای مک مستر خبر داده بودند، اما سخنگوی کاخ سفید این خبر را به نقل از شخص رئيس جمهور تکذیب کرده بود، اما مسیری که ترامپ در سیاست خارجی در پیش گرفته، تقریبا قابل پیش بینی بود.
۱ - چرا سیاست خارجی ترامپ رادیکال تر می شود؟ احتمالا حماقت، پیشبرد برنامه های داخلی و منافع مالی
رئيس جمهور آمریکا یک سال پس از به دست گرفتن سکان اداره این کشور، بنا به دلایلی متفاوت روز به روز سیاست خارجی رادیکال تری را در پیش می گیرد. ساده انگاری است اگر این رویه را تنها به یک مولفه محدود بدانیم. حتما عنصر حماقت یا کم دانشی او یکی از آنهاست. واقعیت ماجرا این است که رادیکالیسم تا اندازه زیادی از کم دانشی و اشراف نداشتن بر پیچیدگی های یک روند نشات می گیرد و کیست که نداند ترامپ در سیاست خارجی کم دانش است. دلیل دوم اما برداشتن تمرکز از موضوعات داخلی و انتقال آن به سطح بین المللی است. به عبارت دیگر با مرور پرونده یکساله رئيس جمهور آمریکا می توان موارد متفاوتی را یافت که ساکن اتاق لوزی کاخ سفید با جنجال سازی های بین المللی از میزان توجهات بر موضوعات داخلی کاسته و با انتقال توجهات به مسائل خارجی، توانسته برنامه های داخلی خود را پیش ببرد. از سوی دیگر این رادیکالیسم نوظهور بعد دیگری هم دارد و آنهم منافع اقتصادی است که می تواند برای رئيس جمهور آمریکا به همراه داشته باشد. به عبارت ساده تر، رئيس جمهور آمریکا ایرانی در مقابل دارد که هیچ منفعت مالی برایش ندارد. ایران نه حضور و لابی موثری در آمریکا دارد و نه حامی قوی در این کشور حضور دارد که راهبردهای رادیکالش در قبال تهران را به نقد بکشد، این در حالیست که در جبهه مقابل، عربستان و اسرائیل نه تنها رئیس جمهور آمریکا را دوره کرده اند، نه تنها لابی و گروه های پرقدرت و پرنفوذی در ساختار سیاسی آمریکا دارند و نه تنها که تاثیر فراوانی بر کنگره و اندیشکده های آمریکایی دارند، که از منظر اقتصادی هم منافع فراوانی برای رئيس جمهور پول پرست ایالات متحده به همراه دارند. امضای قراردادهای متعدد و پیاپی عربستان با آمریکا برای فروش های میلیاردی تسلیحات آمریکایی به ریاض بخشی از این سودآوری مالی است.
۲ - آیا آمدن جان بولتون نگران کننده است؟ حتما چنین است
وقتی شما کسی را به عنوان مشاور امنیت ملی منصوب می کنید که در ۲۵ مارچ ۲۰۱۵ در بحبوحه مذاکرات هسته ای در مقاله خود در نیویورک تایمز می نویسد تنها راه متوقف کردن ایران بمباران کردن آن است، طبیعتا از چشم انداز آتی سیاست های ایالات متحده نسبت به ایران نگران می شوید. به ویژه که دلیل این رفتن و آمدن های اخیر موافقت و مخالفت با ماندن یا خروج از برجام عنوان شده است. حالا جیمز متیس را می توان تنها عضو عقلای قوم باقیمانده در تیم دونالد ترامپ خواند. وزیر دفاعی که با همراهی مک مستر و تیلرسون تلاش ویژه ای کردند در مقابل اصرار ترامپ برای خروج از برجام ایستادگی و او را از این تصمیم منصرف کنند. جان بولتون را بعد از دیک چنی یکی از رادیکال ترین شخصیت های سیاسی آمریکا می خوانند. کسی که مدت هاست آرزوی حمله نظامی به ایران را در سر می پروراند. همراهی بولتون، پمپئو و نیکی هیلی می تواند مثلثی خطرناک تر از دیک چنی، کاندولیزا رایس و بولتون در دولت جرج بوش پسر ایجاد کند. هرچند استیفن والت در مقاله خود در فارن پالسی انتصاب بولتون را بازگشت “دیک چنیسم” به سیاست خارجی آمریکا می خواند اما واقعیت این است که مثلث جدید از مورد قبلی هم خطرناک تر و رادیکال تر است، مثلثی که البته یک تفاوت مهم هم دارد و آن سطح پایینتر خرد و تدبیر نسبت به تیم پیشین است.
۳ - جان بولتون درباره سیاست بین الملل چه می اندیشد؟ سوپر رادیکال و ضد نظام لیبرال جهانی
جان بولتون را می توان یک تجدیدنظر طلب معرفی کرد. سیاستمداری که چندان به سازمان های بین المللی و کارایی آن باور ندارد. سازمان ملل و امثالهم را بی فایده می داند، مگر اینکه بتواند عاملی برای فشار به دشمنان آمریکا باشد. به این معنا که اگر بتوان از چارچوب سازمان ملل و شورای امنیت اهداف و منافع آمریکا حاصل شود، می توان نگاهی ابزاری به آن داشت، اما اگر قرار است خروجی اش حمایت از ایران و برجام باشد، همان بهتر که یکجانبه گرایی آمریکایی در دستور کار قرار بگیرد. رصد اظهارنظرهایش در ماه ها و سالهای اخیر نشان داده که از انجام اقدام یکطرفه علیه ایران بدون در نظر گرفتن متحدین ایالات متحده ابایی می کند. بولتون را می توان در گروه طرفداران استثناگرایی آمریکا قلمداد کرد. گروهی که معتقد است آمریکا نیازی ندارد برای پیگیری اهداف و برنامه هایش در سطح جهان، به نظرات دیگر کشورها توجهی کند و خود باید راسا بنا به منافع ملی اش گام بردارد. واضح است که بولتون چه روابط نزدیکی با گروهک تروریستی مجاهدین و رهبری این جریان دارد. او در سالهای اخیر در همایش های این گروهک شرکت، سخنرانی و وعده برپایی جشن فروپاشی جمهوری اسلامی پیش از سال ۲۰۱۹ را داده است. بولتون همچنین به صورت سنتی مناسبات نزدیکی با مقامات اسرائيلی داشته است. با اینهمه به سادگی می توان تصویری از ذهن این معجون خطرناک و رادیکال در قبال ایران به دست آورد.
۴ - آیا حمله نظامی به ایران قطعی شده است؟ حتما خیر
درست است که جان بولتون همواره از حمله نظامی به ایران گفته و حالا تیمی یکدست برای تحت فشار قرار دادن ایران دور هم جمع شده اند، اما علوم سیاسی به ما آموخته که نباید از تاثیر ساختار بر کارگزار به سادگی گذر کنیم. بولتون هرچند همواره از لزوم اقدام نظامی چه در قبال ایران و کره شمالی و چه پیشتر عراق گفته است، اما فراموش نکنیم معادلات به سادگی ذهن جان بولتون نیستند و هرآنچه او در سر دارد به سادگی قابلیت اجرا ندارد. در درجه نخست به یاد داشته باشیم که در همین زمان اندک از معرفی بولتون به عنوان جانشین مک مستر مخالفت های جدی در سپهر سیاسی آمریکا با این تصمیم ترامپ مشاهده شده است. این موضوع البته تنها به آمریکا محدود نشده است، هرچند مقامات اروپایی علنا واکنشی نشان نداده اند، اما رصد رسانه های اروپایی حکایت از نارضایتی و نگرانی اروپا از این انتصاب جدید ترامپ حکایت دارد. از سوی دیگر در ساعات گذشته و پس از قطعی شدن حضور بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی چندین گزارش منتشر شده که مدعی است بولتون هم از عقاید رادیکال گذشته اش کمی فاصله گرفته و هم به ترامپ قول داده به دنبال ایجاد جنگی جدید نخواهد بود. اما از سوی دیگر به نظر می رسد روز به روز زنگ های خروج آمریکا از برجام با قدرت بیشتری به صدا در می آیند و کم کم باید خود را برای برجام بی آمریکا آماده کنیم. حال اینکه در چنان شرایطی اروپا چه خواهد کرد و ما باید چه کنیم بحثی مجزا است. اما ناگفته پیداست انتصابات جدید ترامپ نشان از کم اهمیتی هرچه بیشتر دیپلماسی در ساختار دولت آمریکا دارد. روندی که حتما خبری خوش برای ما به شمار نمی آید و ساده انگاری در برابرش جایز نخواهد بود.
با تمام آنچه گفته شد، اصل اجتناب ناپذیر دشواری روزهای پیش رو است. آینده ای سخت و سرد پر پیچ و خم پیش روی ما است. گردنه هایی که بیش از همیشه تدبیر می خواهد و آرامش و هوشمندی.
مشاور امنيت ملي جدید آمريكا درحالي پا به کاخ سفید گذاشته است که احتمال می رود برنامه هایی برای حذف ده ها تن از مقامات کاخ سفید داشته باشد که به نوعی به شورای امنیت ملی مک مستر وابستگی داشتند .