arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۰۲۰۹۶
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۵ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۷

ایران و عربستان سعودی: از موازنه جویى در پسابرجام تا بحران زایی محمد بن سلمان

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

دكتر مهدى عليخانى: عربستان سعودي به عنوان يكي از بازيگران منطقه اي در جريان چالش بر سر برنامه هسته اي ايران علاوه بر همسويي با غرب، به زمينه سازي براي افزايش فشارهاي ديپلماتيك و اقتصادي بر عليه ايران به ويژه در جريان تحريم ها پرداخته بود. ريشه اين موضوع، به رقابت ها و تنش هاي تاريخي ميان دو كشور باز مي گشت. رقابت ها و تنش هايي كه پس از دو دوره دولتهاي سازندگي و اصلاحات و متاثر از تحولات نوين ايدئولوژيك، ژئوپلتيكي و ساختاري نظام بين الملل در دوره بعد از سقوط صدام حسين مجددا فزوني گرفت. علاوه بر تغيير دولت در ايران و طرح مواضع جديد از سوى آن، پر رنگ شدن نقش چهره هاي افراطي در عربستان در تلاقي با دگرگوني هاي جديد منطقه اي و بين المللي، از جمله عوامل شكل دهنده به هويت و رويكرد جديد بازيگران در آن مقطع بود. در بعد ژئوپلتيكي موقعيت شيعيان در منطقه با سقوط صدام در عراق و قدرت يابي متحدان ايران ارتقا يافت و پيروزي حزب الله در برابر رژيم اسراييل اين روند را تكميل كرد. ارتقا نقش و جايگاه ايران در معادلات منطقه اي و قدرت يابي متحدان دولتي و غير دولتي ايران در مقابل تنزل جايگاه متحدان غرب و عربستان سعودي نيز به دنبال تحولات سال 2011 جهان عرب در منطقه، به عاملي ديگر براي تغيير موازنه قدرت در ابعاد مادي و معنوي به سود ايران بدل شد.

در اين دوران، تشديد چالش بر سر موضوع هسته اي ايران و موفقيت اوباما در همراه ساختن قدرت هاي نظام بين الملل از غرب تا بلوك شرق براي تحت فشار قرار دادن تهران، اين فرصت را براي عربستان و برخي بازيگران منطقه اي فراهم كرد تا از اين موضوع به عنوان ابزاري براي بر هم زدن نظم جديدي كه به سود ايران و متحدان منطقه اي اش ايجاد شده بود، استفاده كنند. بنا براين ضمن تمركز بر موضوع هسته اي ايران و در جهت فشار بر تهران، تلاش براي ايران هراسي، شيعه هراسي و تضعيف موقعيت متحدان دولتي و غير دولتي ايران چون عراق، سوريه، حزب الله و... در دستور كار عربستان و غرب قرار گرفت.

زمينه هاي تاريخي رقابت ها و تنش هاي ايدئولوژيكي و منطقه اي تهران و رياض موجب شد تا موضوع هسته اي ايران صرفا در قالب يك سطح خاص مد نظر نباشد. به عبارت ديگر اين موضوع همزمان داراي ابعاد داخلي، منطقه اي و بين المللي بوده است.

در نگاه عربستان و برخي از اعراب برخورداري ايران از دانش هسته اي ولو صلح آميز، موازنه قدرت در منطقه را بطور كامل بر هم مي زد و موقعيت ايران و متحدانش را تقويت مي كرد. به همين دليل عربستان و متحدان آن بطور فردي يا جمعي در قالب شوراي همكاري خليج فارس به ابراز نگراني از موضوع هسته اي ايران پرداختند. اين ابراز نگراني ها از دغدغه هاي محيط زيستي ناشي از برنامه هسته اي در اجلاس وزراي شورا در سال 1385 آغاز و تا مواضعي جدي تر از جمله بدنبال افشاي اسناد محرمانه توسط ويكي ليكس مبني بر تحريك پنهاني آمريكا توسط عربستان براي اقدام عملي و نظامي عليه برنامه هسته اي ايران در سال 2008 تداوم يافت.

اين اقدامات با شايعه هايي از جمله در روزنامه ديلي اكسپرس انگليس كه مدعي توافق عربستان و اسراييل براي بهره گيري از خاك سعودي براي حمله به مراكز اتمي ايران شده بود، همراه شد. عربستان كه در ابتدا و در ظاهر بر حل و فصل ديپلماتيك موضوع تاكيد داشت، با سياست هاي اوباما براي اجماع سازي عليه ايران همراه شد به گونه اي كه در اوايل سال 2010 وزراي دفاع و خارجه آمريكا خواهان بكار گيري نفوذ عربستان براي همراهي كشورهاي شرق آسيا در اجراي تحريم هاي اقتصادي عليه ايران شدند. در اين راه اين كشور به چين(2010) و هند(2011) پيشنهاد داد مي تواند نفت خود را جايگزين ايران كند. تركي الفيصل نيز در آمريكا در ژوئن 2011 پيشنهاد داد با فشار و آسيب پذير تر كردن بخش نفت ايران مي توان برنامه هسته اي ايران را محدود تر كرد و رياض آمادگي جايگزيني نفت خود را به جاي نفت ايران دارد. پيشنهادي كه علي النعيمي وزير نفت وقت عربستان در زمان طرح تحريم هاي نفتي اروپا عليه ايران تكرار و برخي شركت ها و كشورهاي غربي به سمت جايگزيني نفت سعودي به جاي ايران رفتند.

تحولات شكل گرفته از سال 2003 در نگاه و برداشت عربستان با عنايت به ذهنيت گذشته، صرفا به ديده تهديد نگريسته مي شد. اين دو تحول در دو دسته تقويت موقعيت شيعيان و تغيير موازنه قدرت منطقه اي خود را نشان مي داد. ضمن آن كه تحولات عراق، لبنان، فلسطين، يمن، سوريه و نيز ناآرامي هاي جهان عرب نتيجه اى جز سقوط زنجيره وار يا تضعيف موقعيت متحدان عربستان را به همراه نداشت. طبيعي بود كه واكنش عربستان به همه اين تحولات تلاش براي ائتلاف سازي و موازنه جويي در دو سطح منطقه اي و فرقه گرایی مبتنی بر تقويت هويت سني و عربي منطقه و بين المللي (آمريكا و غرب) بود. عربستان با پيوند زدن موضوع هسته اي ايران به مسايل منطقه اي و بين المللي قصد داشت در دفاع از نيروهاي محافظه كار و طرفدار غرب در منطقه ايفاي نقش كند و از سوي ديگر ايران و متحدانش را تضعيف و نقش آنها را محدود كند.

روي كار آمدن دولت يازدهم و اعلام مواضعي متفاوت و طرح تعامل سازنده با جهان موجب تغيير نگرش ها به ايران شد. تمركز دولت دكتر حسن روحاني بر مذاكرات هسته اي و پايان دادن به بحراني ساختگي، به مذاكراتي طولاني، پيچيده و تاريخي انجاميد كه طيف گسترده اي از بازيگران منطقه اي و فرا منطقه اي را درگير نمود. در اين بين چشم انداز هر گونه توافق ميان ايران و غرب به منزله "گشوده شدن دريچه هاي جديد براي ايفاي نقش فعال، موثر و ارتقا قدرت منطقه اي و جايگاه بين المللي ايران" بود. امري كه مطلوب عربستان و ساير بازيگران و رقباي منطقه اي نبود. به اين دليل از همان آغاز مذاكرات، فشارها و تلاش ها براي ممانعت از شكل گيري يك توافق يا شكل گيرى توافقى شكننده و يكجانبه به زيان ايران، با ائتلافي نانوشته ميان عربستان و اسراييل و برخي لابي هاي تندرو در آمريكا شكل گرفت.

توافق هسته اي ميان ايران و 1+5 بخش قابل ملاحظه اي از طراحى دشمنان و رقباى تهران را بي اثر كرد. برجام هر چند به تنش زدايي ميان ايران و غرب انجاميد، اما عربستان محافظه كار را نسبت به ايران و موازنه موجود تهاجمي تر كرد. آنچه موجب شده تا عربستان در شرايط پسا برجام رويكرد تهاجمي خود نسبت به ايران و نظم منطقه را شدت ببخشد و حتي دشمنى ها را آشكارتر سازد، مي توان در چند نكته مرتبط با هم خلاصه كرد:

*اول، تغيير نگاه ها از موضوع هسته اي ايران از يك تهديد به موضوعي مشروع و صلح آميز از نظر حقوق بين الملل؛
*دوم، لغو قطعنامه هاي فصل هفتمي شوراي امنيت عليه ايران و امنيتى زدايى از چهره ايران و بر طرف شدن بخش قابل توجهي از محدوديت ها و تحريم هاي يكجانبه، چندجانبه و بين المللي؛
*سوم، بي اثر شدن ايران هراسي ناشي از دستگاه هاي تبليغاتي عربستان و اسراييل به دنبال ديپلماسي فعال و سازنده ايران؛
*چهارم، تاثير برجام بر شكل گيري شرايط جديد منطقه اي در بحبوحه بحران هاي سوريه، يمن و... و در نتيجه تعامل بازيگران منطقه اي و بين المللي با ايران به عنوان بازيگري سازنده و موثر در ايجاد نظم و تثبيت امنيت منطقه اي؛
* پنجم، همزمانى تحولات فوق با ناكامى سعودى در چالش به دولت شيعى عراق، سقوط بشار اسد و سلطه كامل بر يمن.

بحران زایی های محمد بن سلمان
برجام و شکست های منطقه ای عربستان مانند ناکامی در سوریه، یمن، قطر و... نه تنها موقعيت و منزلت ايران در منطقه را ارتقا داد بلكه سياست ها و نقش ریاض را خنثي و موازنه را به سود تهران در منطقه تقويت نمود. بر این اساس محمد بن سلمان از یکسو برای تثبیت جایگاه خود در ساختار قدرت سعودی و حذف رقبا و مخالفان داخلی و از سوی دیگر در ادامه تلاش برای تغییر موازنه در منطقه، بحران زایی و چالش جویی با ایران و اتخاذ مواضع تند در این رابطه را دنبال می کند.

واقع گرایان در بحث از موازنه جویی از دو موازنه درونی و بیرونی و همچنین اتحاد ناگزیر حتی با رقبا و دشمنان بحث می کنند. در موزانه درونی، ارتقا توانمندی های نظامی، تکنولوژیکی، اقتصادی و... داخلی در دستورکار است و در موازنه بیرونی تقویت اتحاد میان خودی ها و تضعیف اتحاد میان رقبا. از سوی دیگر واقع گرایان می گویند برای ایجاد یک اتحاد، ضروری نیست طرفین دارای شباهت زیاد و یا اشتراک منافع گسترده باشند. بنابراين حتی اشتراک یا همسویی در موضوعی خاص مانند ترس از یک رقیب، می تواند مبنای اتحاد رقبا و دشمنان نیز باشد.

در بحث از موازنه درونی، سیاست ها و برنامه های جاه طلبانه محمد بن سلمان در حال پیگیری است. ضمن آن که قراردادهای تسلیحاتی گسترده و جدید و پروژه های اقتصادی بلندپروازانه در کنار حذف رقبای داخلی ولیعهد جوان سعودی دنبال می شود. در موازنه بیرونی، محمد بن سلمان موفق به ایجاد رابطه ای هماهنگ تر با ایالات متحده شده است به گونه ای که در پرتو این اتحاد نزدیک، در اجرای برنامه های داخلی و خارجی خود با محدودیتى مواجه نیست. ضمن آنکه عربستان ضمن تلاش برای تحكيم اتحاد میان کشورهای همسو، از سازمان هایی چون اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس برای تقویت جایگاه خود و مشروعیت بخشیدن به اقداماتش بهره می گیرد.

در نقطه مقابل، دعوت ریاض از مقتدی صدر و طرح کمک به دولت حیدرالعبادی، تحت فشار قرار دادن کشورهای مستقل منطقه برای دوری از ایران، فشار بر سعد حریری با هدف بحران سازی در لبنان و به انفعال کشیدن حزب الله و احتمالا بهره گیری آتی از ابزار بازسازی برای اثر گذاری بر آینده سیاسی سوریه نمونه هایی از تلاش عربستان برای تضعیف جایگاه ایران و روابطش با بازیگران همسو است.

هماهنگی ریاض و تل آویو در مواجهه با ایران اگر در گذشته بر اساس شنيده هاى رسانه ها درخصوص توافق برای عبور جنگنده های رژیم صهیونیستی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران قابل ملاحظه بود، امروز به شکل علنی دنبال می شود. منطق این هماهنگی و احتمالا روابط نزدیک تر و البته پنهانی آنان، ترس از موقعیت برتر ایران نه فقط در منطقه خلیج فارس که در حوزه مدیترانه است. به همین دلیل، دشمنی مشترک به نام ایران موجب نزدیکی و پیوند اسراییل و عربستان شده است. در این بین حضور ترامپ در ساختار قدرت امریکا فرصتی بی سابقه برای عربستان و دشمنان ایران فراهم کرده است. او در پی آن است که با مواضع و سیاست های مخرب در عرصه بین المللی دستاوردهای برجام را از بین ببرد و از سوی دیگر دست عربستان را برای بحران سازی در عرصه منطقه ای باز گذارد. نتیجه این سياست هاى مخرب و بحران سازی ها هم فروش بیشتر تسلیحات آمریکایی است و هم درگیر ساختن قدرت ها و بازیگران منطقه ای به منطقه و به هدر بردن منابع و انرژی آنان.

چالش های سعودی
با همه تلاش های عربستان و محمد بن سلمان در ضدیت با ایران، این کشور با چالش های عدیده ای برای پیشبرد برنامه هایش مواجه است. شکست داعش در سوریه و هماهنگی ایران، ترکیه و روسیه برای دوران پساداعش، ناکامی در به تسلیم کشاندن قطر و چالش درونی در شورای همکاری خلیج فارس، عدم تحقق تسلط بر یمن و تسلیم این کشور، عدم همراهی برخی کشورهای عرب در اجلاس اخیر اتحادیه عرب، چالش مشروعیت برای خادم حرمین شریفین و مدعی رهبری جهان اسلام در پرتو نزدیکی به رژیم اسراییل، تاثیرات منفی بحران سازی های داخلی و منطقه ای بر پیشبرد پروژه های اقتصادی در سعودی و... نمونه ای از چالش های موجود پیش روی وليعهد عربستان است. البته این چالش ها و ناکامی ها می توانند به جای ترغیب او به عقب نشینی یا حرکت به سمت میانه روی، موجب رویکردهای رادیکالی تر نیز بشوند.

در پایان می توان گفت عربستان که اندوخته هاي گذشته در تضعيف ايران و نقش منطقه اي اش را بر باد رفته مي بيند، سعي در تقویت پيوند با آمریکا و ایجاد هماهنگی با رژیم اسراييل براي به چالش كشيدن ايران در سطح منطقه اي و بين المللي دارد. هدف سعودى در مواجهه با ايران بهره گيرى از هر فرصت براى برهم زدن مناسبات ايران با بازيگران منطقه اى و بين المللى و تغییر چهره و جایگاه نوین این کشور است. شرایط جدید، هوشمندی بیش از پیش ایران را طلب می کند. خوشبختانه با توجه به تداوم سياست خارجى عقلانى و بهره گيري از ابزار ديپلماسي برای تخفیف درگیری ها در منطقه (بحران یمن و قطر) و هماهنگی با بازیگران موثر منطقه ای (چون ترکیه) و بین المللی (روسیه و حتی توسل به اروپا) به عنوان راهكاري براي مواجهه با بحران سازي هاي سعودي و ایالات متحده در مناطق حساس مورد اشاره، به نظر مي رسد در صورت ادامه وضعیت کنونی، رويكرد غير سازنده رياض در قبال ايران نتیجه ای جز به هدر رفتن منابع مادي و معنوي این کشور نداشته باشد. هر چند سياست هاى غيردوستانه يا تهاجمى عربستان در قبال ايران و منطقه تداوم بى ثباتى در مناطق حساس خليج فارس و مدیترانه را که به سود امنیت منطقه و جهان نیست، بهمراه خواهد داشت.

منبع: ماهنامه ديپلمات

نظرات بینندگان