arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۱۰۴۹
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۳ - ۱۹ مهر ۱۳۹۰
بازمانده گروه 53 نفر

انور خامه يي: اساسنامه حزب توده بر خلاف مرام كارگري بود

، او هرچند به گفته خود هيچ گاه كارگري نكرده اما به واسطه عضويت در گروه 53 نفر و حزب توده ايران با انديشه هاي كارگري آن زمان آشناست، چنانچه حتي با وجود گذشت سال ها از انشعابش از حزب توده و كناره گيري اجباري از عالم سياست همچنان قادر به تبيين شرايط آن روز هست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
براي آنها كه با تاريخ جنبش هاي كارگري ايران آشنايي دارند انور خامه يي چهره ناشناخته يي نيست.

به گزارش انتخاب به نقل از اعتماد، او هرچند به گفته خود هيچ گاه كارگري نكرده اما به واسطه عضويت در گروه 53 نفر و حزب توده ايران با انديشه هاي كارگري آن زمان آشناست، چنانچه حتي با وجود گذشت سال ها از انشعابش از حزب توده و كناره گيري اجباري از عالم سياست همچنان قادر به تبيين شرايط آن روز هست.

 او كه پنج سال با 100 سالگي فاصله دارد، از شرايط تشكلات كارگري در سه دهه نخست قرن 14 شمسي سخن مي گويد و تصريح مي كند كه دهه سوم اين قرن اوج شكل گيري تشكلات كارگري بوده است، دهه يي كه مي توان اوج داشتن قدرت سياسي كارگران نيز آن را تلقي كرد. متن كامل اين گفت وگو را مي خوانيد:
    
    
    
    آقاي انور خامه يي! مي خواهيم درباره وضع تشكل هاي كارگري قبل از انقلاب اسلامي توضيح بدهيد. از اينجا شروع كنيد كه تشكل هاي كارگري در دوره پهلوي چگونه بود؟
    جنبش هاي كارگري در ايران را مي توان به دو دوره تقسيم كرد: يك دوره، از سال هاي 1300 شروع و تا سال 1315 ادامه پيدا مي كند و بعد از تاريكي مطلق تا سال 1320 دوره دوم جنبش هاي كارگري شروع مي شود. در دوره اول از نظر سياست عمومي هم كه با توجه به وضع شدن قانوني در سال 1310 دولت يك نوعي جلوي شكل گيري تشكلات را مي گرفت. مردم هم در اين دوره متوجه سياست آلمان پرستي بودند و ديگر كسي به دنبال سياست ديگري نمي رفت، حتي شوروي هم اگر قبلاجرياني در ايران داشت اين جريان ديگر به كلي از بين رفته بود. پنج سال پاياني دوره رضاشاه از لحاظ همه جنبش ها و آزادي ها تاريكي مطلق بود اما بعد از شهريور سال 1320 مجددا جنبش ها شروع شد و تا پس از كودتاي سال 1332 ادامه داشت كه پس از آن، مجدد يك دوره ركود و خفقان از لحاظ كارهاي سياسي، اجتماعي، ديكتاتوري و خفقان بود.
    
    منظور شما از قانون 1310 همان قانون معروف منع فعاليت فرقه هاي اشتراكي و كمونيستي است؟
    بله. در واقع در دوران رضاشاه افراد زيادي از جمله آراداشس، يوسف افتخاري، نورالدين كيانوري، رحيم همداد و علي اميد به اتهام تبليغ مرام اشتراكي و ارتباط با شوروي دستگير شده بودند اما به دليل نبود قانون مشخص همچنان در زندان بلاتكليف بودند تا اينكه در سال 1310 اين قانون به تصويب رسيد و بر اساس آن نه تنها اين افراد محاكمه شدند كه حتي به موجب اين قانون هر گونه فعاليت كارگري در ايران با محدوديت شديد همراه شد.
    
    افرادي كه نام برديد آيا سابقه فعاليت صنفي كارگري نيز داشتند؟
    آشنايي من با اين افراد به زماني بازمي گردد كه محاكمه گروه 53 نفر تمام شده بود و با ابلاغ راي دادگاه من دوره محكوميت هفت ساله خود را در زندان قصر مي گذراندم. اين افراد كه به «قديمي ها» « معروف بودند كمونسيت هايي بودند كه از سال 1310 يا پيشتر در زندان بودند. برخي مانند يوسف افتخاري، رحيم همداد و علي اميد در اعتصاب هاي كارگري چون اعتصاب كارگران نفت آبادان نقش موثري داشتند، سايرين نيز مانند پيشه وري و آراداشس آواسيان همه از اعضا و رهبران حزب كمونيست ايران بودند.
    
    ماجراي اعتصاب كارگران نفت آبادان چه بود؟
    يوسف افتخاري از ايرانياني بود كه در شوروي دوره كتو (مدرسه زحمتكشان شرق) را ديده بودند و بدين طريق به صورت مقدماتي با تفكرات ماركسيستي و كمونيستي آشنايي داشت. آن موقع اتمام دوره آموزشي افتخاري مصادف مي شود با آشنايي او با گرايشات تروتسكيسم و آغاز تصفيه حساب هاي استالين با تروتسكي و ساير ياران لنين، بنابراين در چنين شرايطي افتخاري آمدن به ايران را به ماندن در شوروي ترجيح مي دهد. وي پس از آمدن به ايران به استخدام شركت نفت درمي آيد و به مناطق نفتي جنوب مي رود در آنجا به اتكاي آموزش هاي كوتو موفق مي شود با كارگران ايراني شركت نفت ارتباط بگيرد و چون در آن زمان وضع كارگران ايراني شركت نفت بسيار اسفبار بود، وي با همكاري دو نفر ديگر به نام هاي علي اميد و رحيم همداد موفق مي شود تا در سال 1308 ترتيب يك اعتصاب سراسري كارگري را در شركت ملي نفت بدهد كه به دنبال اين اعتصاب دولت مجبور مي شود براي راضي نگه داشتن شركت ملي نفت با معترضان برخورد كند كه در نهايت اين سه نفر به عنوان رهبران اعتصاب دستگير و به زندان قصر در تهران منتقل مي شوند.
    
    در آن سال ها به غير از اين اعتصاب آيا هيچ حركت صنفي ديگري از سوي كارگران ايران صورت نگرفت؟
    آن سال ها تازه انقلاب مشروطه وارد دومين دهه عمر خود شده بود و به تبع افزايش آگاهي هاي عمومي از آثار اين انقلاب محسوب مي شد اما هنوز در نظام حقوقي ايران مناسبات روابط كار و حقوق كارگران مسكوت بود، به همين دليل در آن موقع جامعه هر چند وقت يك بار شاهد حركت هاي خودجوش كارگري بود كه براي نمونه مي توان به اعتصاب كارگران چاپخانه در سال 1301 يا 1302 اشاره كرد كه تحت رهبري فردي به نام اسدالله نورايي صورت گرفت و گرچه برخي راه اندازي اين اعتصاب را به حزب كمونيست ايران ربط مي دادند اما آگاهي عمومي كارگران در شكل گيري آن نقش بسزايي داشت.
    
    برخورد دولت با اين حركت هاي اعتراضي چگونه بود؟
    خوب .تا قبل از آغاز ديكتاتوري رضا شاه هيچ مانع جدي بر سر راه فعاليت هاي كارگري وجود نداشت اما پس از تاج گذاري پهلوي اول در سال 1304 به تدريج فعاليت هاي كارگري با محدوديت هايي مواجه شد كه در پنج سال آخر سلطنت رضاشاه اين محدوديت ها جو خفقان آوري را بر جامعه حاكم كرده بود. شدت اين محدوديت ها طوري بود كه حكومت به صورت دستوري در مكاتبات رسمي و غيررسمي واژه «فعله» و «عمله» را جايگزين واژه كارگر كرده بود.
    
    واكنش جامعه در مقابل اين محدوديت ها چه بود؟
    طبيعتا در چنين جوي امكان انجام كار صنفي كارگري نبود. همانطور كه گفتم در آن سال ها هيچ قانون حمايتي براي كارگران نبود و در عمل كارفرمايان مانند خوانين و فئودال ها از اختيارات نامحدودي برخوردار بودند و گرچه حكومت در كنار ارعاب و تهديد از تبليغ منفي نيز براي جلوگيري از شكل گيري جريانات كارگري استفاده مي كرد، اما با اين حال نارضايتي در ميان كارگران ديده مي شد.
    
    اما در همين سال ها اقداماتي چون تاسيس صندوق بيمه هاي اجتماعي كارگران در جهت حمايت از كارگران بويژه كارگران راه سازي صورت مي گيرد؟
    بله. انقلاب مشروطه ايران باعث تحول در نظام اداري و اجتماعي ايران شد. به تبع پيروزي اين انقلاب در جهت تامين رفاه مردم الگوبرداري هايي از كشورهاي اروپايي صورت گرفته دانشجويان و سياحان ايراني به خارج رفته در آن نقش موثري داشتند اما با اين همه حكومت تحت تاثير همجواري با شوروي از ترويج انديشه هاي كارگري هراسان بود و براي همين فضاي فعاليت براي تشكل هاي صنفي بسته بود.
    
    شما در چنين شرايطي در گروه 53 نفر كه به ابتكار دكتر تقي اراني شكل گرفته بود با انديشه هاي ماركسيستي و كمونيستي آشنا مي شويد. اين گروه آيا هيچ برنامه مشخصي براي فعاليت در ميان كارگران داشت؟
    در ميان اعضاي گروه عده يي كشاورز، مكانيك، خياط و كفاش بودند اما در واقع هسته اوليه گروه را دانشجويان، دانش آموزان، معلمان، حتي پزشكان و مهندساني تشكيل مي دادند كه به نوعي با مرحوم دكتر اراني آشنايي داشتند و تحت تاثير انديشه هاي ماركسيستي ـ كمونيستي يا همان مرام اشتراكي قرار گرفته بودند. بنابراين در تركيب اصلي اين گروه به غير از فردي به نام رضا ابراهيم زاده كه راننده قطار بود و تنها عضو به معني كارگر تلقي مي شد ديگر كارگران جايي نداشتند اما با اين حال اين جريان روشنفكري براي نفوذ در ميان كارگران برنامه هايي داشت كه به دليل كشف و بازداشت اعضاي آن هيچ گاه به مرحله اجرا نرسيد.
    
    برنامه هاي گروه 53 نفر براي نفوذ در ميان كارگران چه بود؟
    در آن سال ها در ايران مناسبات توليد به شكل صنعتي و امروزي نبود، تنها در مجموعه شركت نفت ايران و انگليس گروه بزرگي از كارگران ايراني، هندي و آفريقايي مشغول به كار بودند. در اين ميان وضع كارگران ايراني از همه بدتر بود. برنامه گروه 53 نفر نفوذ در ميان كارگران ايراني شركت نفت و تبليغ آنها بود، بنابراين به توصيه دكتر اراني قرار شد تا من به براي تحقق اين امر در شركت نفت استخدام شوم، چون اداره شركت با انگليسي ها بود، فرآيند استخدام كار آساني نبود. آن موقع من تازه ديپلم گرفته بودم و در دانشگاه مشغول تحصيل شده بودم. بنابراين با توصيه شخصي به نام ميرزاابوالحسن خان كه در دوران مدرسه معلم رياضي من بود و گفته مي شد به دليل تبحر در تدريس آموزگار وليعهد نيز هست به مصطفي فاتح مسوول توزيع فرآورده هاي شركت نفت معرفي شدم اما چون به جاي انگليسي با زبان فرانسه آشنايي داشتم در نهايت استخدام من منوط به گذراندن يك دوره زبان انگليسي شد كه آن هم با بازداشت من منتفي شد.
    
    پس گروه 53 نفر را نبايد جنبشي كارگري دانست؟
    گرچه ايدئولوژي گروه 53 نفر كارگري بود اما گروه 53 نفر اصلاكارگري نبود و امكانش را هم نداشت. ما تازه كارگران را در زندان ديديم و در آنجا با كساني مانند يوسف و رحيم افتخاري كه سابقه حضور در جنبش هاي كارگري داشتند آشنا شديم. حتي خود دكتر تقي اراني هم سوابق جنبش كارگري را در ايران نداشت. ما براي نخستين بار در زندان از پيشه وري خواهش كرديم كه شب ها به صورت خصوصي براي ما از جريان هاي كارگري پيش از سلطنت رضاشاه بگويد. گروه 53 نفر يك جريان مطلقا روشنفكري بود.
    
    سرسپردگي حزب توده به سياست هاي شوروي و قوام السلطنه چگونه از شكل گيري جريان هاي اصيل كارگري جلوگيري كرد؟
    شوروي به دليل منافع مشتركي كه با انگلستان داشت به نام اتحاد در جنگ عليه فاشيسم و نازيسم حتي در تنظيم اساسنامه حزب توده دخالت كرد و باعث شد تا اساسنامه اين حزب بر خلاف مرام كارگري و ماركسيستي اش به صورت فراگير نوشته و تصويب شود. همچنين شوروي اعضاي حزب را از دخالت و نفوذ در مناطق نفتي جنوب كه زيرنظر انگلستان بود، منع كرد. در حالي كه كارگران اين مناطق به دليل شرايط وخيم شغلي خود نسبت به حزب بسيار خوشبين بودند، حتي در اعتصابي كارگري كه در سال 25 در اين مناطق و در اعتراض به وضع نامناسب روي داد، فرستادگان حزب توده رهبران اعتصاب را به خيانت و دشمني عليه شوروي متهم كردند و جالب است كه تنها چند سال بعد مسوولان همين حزب در دوران نخست وزيري دكتر مصدق به بهانه سركوب اين اعتصاب راهپيمايي را عليه دولت مردمي مصدق ترتيب مي دهند. درباره اطاعت كوركورانه از قوام السلطنه نيز بايد يادآور شد كه سرسپردگي هاي مقامات حزب باعث وارد آمدن لطمات جبران ناپذيري به حزب توده شد. به قول تقي فدار از معدود وكلاي واقعا مردمي مجلس وقت شوراي ملي كه به واسطه قبول كردن وكالت كارگران در محاكم دادگستري در ميان كارگران اصفهاني چهره يي شناخته شده بود و به همين دليل با حزب توده نيز مرتبط بود اعضاي حزب از مقامات عاليه گرفته تا اعضاي مياني همگي تابع منويات و فرمايشات قوام السلطنه شده بودند ودر جلسات خود با عنوان حضرت آقا از وي و نظرياتش سخن مي گفتند.
    
    با اين حال آيا مي توان سال هاي 1320 تا 1332 را دوره اوج شكل گيري تشكلات كارگري دانست؟
    بله. در اين سال ها تشكلات كارگري خيلي رشد كردند. گرچه جريان هاي كارگري تحت تاثير حزب توده و شوراي متحد كارگران و... بود اما باز هم جريان هاي كارگري مردمي و مستقل شكل گرفتند و به لطف فضاي باز سياسي كارگران توانستند نفس راحتي بكشند.
    
    در آن دوره كارگران قدرت سياسي هم كسب كرده بودند؟
    كارگران در دوران پيش از نخست وزيري قوام السلطنه و زماني كه كارها دست حزب توده و شوراي متحده بود، قدرت سياسي به دست آورده بودند. شوراي متحده كارگران به مناسبت پيروزي متفقين در جنگ دوم ميتينگ هاي ميليوني برپا كرده بود كه نشان از قدرت سياسي داشتن آنها بود. بايد يادآور شوم در آن زمان در همه جاي دنيا پيروزي متفقين را جشن گرفته بودند و در ايران نيز حزب توده كه اختيارش دست شوروي بود، خيلي سروصدا كرد و تمام قدرت خود را براي برگزاري ميتينگ صرف كرد. قبل از آن هم در سال 1325 زماني كه اختيار جريانات كارگري دست حزب توده بود، دو ميتينگ ميليوني به مناسبت اول مه و 14 مرداد ماه سال 1325 برگزار شد كه در نوع خود بي نظير بود، بنابراين همين سال 1325 اوج رشد واقعي جريان هاي كارگري بود.
    
    آيا اين سال ها، اوج قدرت سياسي كارگرها هم تلقي مي شود؟
    بله اين سال ها اوج قدرت سياسي هم بود. منتها اختيار حزب توده و شوراي عالي متحده كه شاخه كارگري حزب بود، آنقدر در دست شوروي بود كه اينها از خود هيچ اختياري نداشتند. در واقع آن زمان شوروي هم اختيار خود را دست قوام داده و تابع آن شده بود. يعني در ماجراي آذربايجان گول قوام را خورده بود و به همين دليل به حزب توده فشار مي آورد كه تمام قدرت خود را بايد به قوام بدهد و هرچه او مي گويد آن را اجرا كند. به عبارتي عنان اختيار حزب توده و شوراي عالي متحده كارگران به دست قوام افتاده بود.
    
    دليل وابستگي مقامات حزب توده به شوروي چه بود؟ آيا آنها واقعا به مباني ماركسيسم باور داشتند يا اينكه واقعا سرسپرده شوروي شده بودند؟
    به اعتقاد من، برخي اعضاي حزب توده مانند كامبخش با وجود تظاهري كه از خود نسبت به انديشه هاي ماركسيستي نشان مي دادند از اساس و پايه فدايي شوروي و حتي استالين بودند. برخي ديگر مانند عباس اسكندري كه اهل زدوبند بودند براي رسيدن به پست وكالت و وزارت وارد حزب شده و آماده تعامل به شوروي و حاكميت بودند. افرادي هم مانند سليمان ميرزا عضو حزب بودند كه شخصا آداب و مناسك مذهبي را به جاي مي آوردند. گروهي هم با تفكر مرحوم دكتر تقي اراني صرفا از روي باورهاي شخصي عضو حزب شده بودند و سعي مي كردند تا استقلال خود را حفظ كنند اما به اعتقاد من جو ضد شوروي و ضدماركسيستي كه از سوي هواداران آلمان نازي در سال هاي سلطنت رضا شاه بر جامعه حاكم شده بود، باعث شد تا از همان موقع ارتباط ميان اعضاي حزب با جامعه قطع شود. به واقع حتي تا مدتي پس از ورود متفقين به ايران و آزادي زندانيان سياسي جو اجتماعي به نفع هواداران نازيسم و برعليه هواداران انديشه هاي ماركسيستي بود كه اين در نهايت باعث تقويت حس بدبيني و ترس از مردم در ميان كادر رهبري حزب شده بود.
    
    با اين حال حزب توده اهداف كارگري هم كه داشت؟
    متاسفانه در تشكيلات حزب توده انديشه و اغراض سياسي بر تفكرات كارگري برتري داشت. بطوري كه از ايرج اسكندري، و دكتر رادمنش و دكتر يزدي گرفته تا كامبخش و كيانوري و همچنين منتقداني مانند مرحوم خليل ملكي، جلال آل احمد، من و كشاورز هيچ كدام تفكر و عرضه كمك كردن به كارگران را نداشتيم و تنها معدود افرادي چون آراداشس آوانسيان بودند كه مي توانستند با كارگران راحت ارتباط برقرار كنند. در واقع در حزب توده، موضعات سياسي و زد و بند و ارتباط گرفتن با شوروي و حاكميت وقت بر همه مسائل سيطره داشت كه اين مساله باعث شده بود به غير از شوراي عالي متحده كارگران، هيچ پل ديگري ميان كارگران و حزب وجود نداشته باشد.
    
    فكر نمي كنيد علاوه بر مسائل داخلي حزب، تعارض ميان باورهاي مذهبي مردم با انديشه هاي ماركسيستي حزب توده بوده كه مانع ارتباط موثر تر كارگران با حزب شده بود؟
    بله، كارگر ايراني به عنوان يك فرد مسلمان و خداپرست رابطه خوبي با انديشه هاي ماركسيستي نداشت. چون وقتي اسم شوروي مي آمد، خودبه خود تبليغات منفي اي كه از زمان رضا شاه برعليه سوسياليسم و ماركسيسم و كمونيسم شده بود، در اذهان تداعي مي شد. اينكه بعد از انقلاب كمونيستي در شوروي كليساها و مساجد را تعطيل و تخريب كرده بودند جو مذهبي مردم و بويژه كارگران را عليه حزب توده تحريك مي كرد. يادمان باشد رضاشاه با افتخار از سركوب نهضت جنگل دفاع مي كرد و مردم نيز به دليل ادعاهايي مبني بر روابط ميرزا كوچك خان با شوروي ها از اين اقدام رضاخان پشتيباني مي كردند و ديگر كاري نداشتند كه ميرزا كوچك خان قبلايك طلبه مسلمان بوده است. با اين حال رهبران حزب توده به استناد اساسنامه حزب هميشه به باورهاي مذهبي مردم احترام مي گذاشتند، چون مي دانستند براي نفوذ و ادامه فعاليت نبايد در مقابل جامعه قرار بگيرند وگرنه حناي آنها رنگي ندارد و به همين دليل هميشه چه در روزنامه هاي حزب و چه در دفاتر و كلوب هاي حزب در مناسبت هاي مذهبي، تبريك و تسليت مذهبي درج مي شد.
    
    يكي از ويژگي هاي حزب توده جذب شعرا، نويسندگان و روشنفكران بود، در حالي كه اين حزب بايد در درجه اول كارگران را جذب خود مي كرد.
    كارگران به دليل باورهاي مذهبي چندان با حزب در ارتباط نبودند و تنها با شوراي عالي متحده كارگران كه شاخه كارگري حزب بوده مرتبط بودند اما درباره جذب شعرا و نويسندگان بايد بگويم كه پس از شكستي كه شوروي و به تبع آن حزب توده از قوام السلطنه در سال 1325 خوردند، در ساختار حزب تغييراتي جدي به وجود آمد. كادر رهبري حزب از تيم دكتر رادمنش به كامبخش و دارودسته او واگذار شد و در همين راستا تاسيس كلوب هاي هفتگانه حزب توده براي جذب بيشتر مشاركت مردمي در دستور كار قرار گرفت و بدين ترتيب پاي نويسندگان و روشنفكران به محافل حزب توده باز شد.
    
    اگر به جنبش هاي كارگري برگرديم، وضع تشكلات كارگري از سال هاي 1332 تا پيروزي انقلاب اسلامي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
    در آن دوره كه من ديگر از عالم سياست استعفا داده بودم و اصلادر ايران نبودم و هيچ اطلاعاتي در اين رابطه ندارم. بطور كلي بعد از 28 مرداد 1332 و فرار اعضاي حزب توده ديگر نه حزب و نه شوراي متحد نفوذي در ايران نداشتند و اگر هم يك جايي پايگاهي براي فعاليتي صنفي وجود داشت يا قوام السلطنه يا ساواك آنجا را تحت نظر داشت.
    
    بين سال 32 تا 57 سازمان هايي به وجود مي آيند كه داعيه كارگري داشتند. از سازمان هاي چريكي فداي خلق تا مجاهدين خلق گرفته كه اگر اينها را دنبال كنيم مي بينيم از دل جريان هاي جبهه ملي بيرون آمدند. شكل گيري اين سازمان ها را تا چقدر مي توان متاثر از وضع كارگران دانست؟
    بيشتر اعضاي اين سازمان ها را جوانان احساساتي و تقريبا بي اطلاع از خلق و خوي ملت ايران تشكيل داده بودند. در واقع بنيانگذاران حزب توده بيشتر از اينها از جامعه ايران شناخت داشته و با مردم سروكار داشتند و افكار توده مردم را مي شناختند. مي بينيم كه اين سازمان ها با همه ادعاي خود در نهايت نتوانستند در پيگيري مطالبات كارگران موفق شوند.
نظرات بینندگان