arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۱۶۱۵
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۶ - ۲۵ مهر ۱۳۹۰

سهم ما از تمدن بشری چیست؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 این که ما عضوی از جهان اسلام هستیم و جهان اسلام سهمی در تمدن جهانی دارد تردیدی نیست.پرسش این است: این سهم مربوط به گذشته است یا حال؟ طبعا مربوط به گذشته است که تأثیر آن در حال هم برجای مانده است. ما، یعنی تمدن اسلامی، از طریق اندلس، جنگهای صلیبی، دولت عثمانی و از طریق ترجمه برخی از آثارمان در دانشگاه های فرنگی، در تمدن جهانی تأثیر گذاشته ایم. اما امروز باید دو چیز را از همدیگر تفکیک کنیم. این که در گذشته چه تأثیری گذاشته ایم و این که اکنون چه تأثیری داریم. سهم ما در گذشته در تمدن جهانی چه اندازه بوده و این که امروزه این سهم چه اندازه و در چه حوزه ای چیست؟بلاشک در حال حاضر تأثیر ما در تمدن جهانی چندان گسترده نیست.

این درست است که فرزندان دنیای اسلام در غرب فراوان هستند، و در برخی از اکتشافات و پیشرفت ها مؤثر، اما اولا غالب آنان تربیت شده غرب هستند، ثانیا در حال حاضر هم در چرخ غرب می چرخند. خودمان هم در زمینه های تجربی و ریاضی تابع دنیا جدید هستیم. علوم انسانی را هم از آن سوی با تغییراتی در الفاظ مزمزه می کنیم.برخی از سؤالات این است که ما به عنوان جهان اسلام یا بخشی از آن، در مقایسه با چین و ژاپن چه سهمی در تمدن جهانی داریم؟ اگر این برای این سهم ارزش قائل هستیم، این که سهم نداریم، چه اندازه ما را آزار می دهد؟ دست و پا زدن ما در مخالفت با غرب، آیا برای گرفتن سهم و باز کردن جای خود است؟ آیا برای اثبات خودمان آنها را انکار می کنیم یا آ نرا تمدنی ناشایست می دانیم که باید راه دیگری را برویم؟‌ آیا راه درستی برای داشتن سهمی در تمدن انسانی است یا فاصله گرفتن از آن؟ آیا نتیجه ای در داشتن یک سهم معقول برای چند دهه آینده دارد؟

اشکال این است که همه کشورهای اسلامی تقریبا در یک سطح هستند و با مشکلات مشابه درگیر. از ساحل اقیانوس اطلس تا کاشغر، در تمام دنیای اسلام، تاثیر ویژه در تمدن جهانی دیده نمی شود. از نظر اقتصادی در یک سطح هستند. البته هر کدام از نعمت نفت برخوردارند زندگی بهتری دارند، هر کدام ندارند، بیچاره اند. ترکیه دست و پا می زند، لباس تولید می کند اما همچنان در مدل لباس به پای ایتالیا نمی رسد. ولی چون ارزان تولید می کند، برای خود بازاری دارد. آیا در لباس پیشرفتی دارد؟ آیا همین پیشرفت در چرخ غرب می چرخد یا استقلالی از خود دارد؟ آیا آینده ای در این تمدن دارد؟ آیا داشتن سهم در تمدن فقط به تولید لباس است؟ آیا حل معضلات قومی و قبیله ای و مذهبی و رفتن در ورای این اختلافات، از علائم تمدن و از مقدمات سهیم شدن در تمدن نیست؟ ما هنوز نخستین پرسشها را در باره تمدن و سهیم شدن خود در آن پاسخ نداده ایم. آیا ما قصد مشارکت در تمدن جهانی را داریم یا در پی تأسیس تمدنی تازه هستیم؟ آیا معتقدیم این تمدن موجود از میان خواهد رفت و ما باید فکر تمدن دیگری باشیم؟

میان این دو روش که ما تمدن موجود را بپذیریم و سهم خود را در آن ایفا کنیم با این که اساس تمدن موجود را منفی و رفتنی بدانیم و برای تاسیس تمدن نوینی تلاش کنیم تفاوت بسیار است. این تفاوت در این است که روش ما ادامه روش آنها، تقلید و تصحیح آنها و کوشش برای ایفای نقش چند درصدی به مقدار جمعیت و توان علمی مان است یا کنار گذاشتن آن تمدن، و تاسیس اساسی نوین؟ مثلا در معماری چه می خواهیم بکنیم؟ در مطالعات فلسفی چه خواهیم کرد؟ در علوم انسانی فقط دنبال تصحیح آن مطالب هستیم یا تأسیس جدید؟‌ آیا در گوگل سهیم خواهیم شد یا گوگل دیگری درست خواهیم کرد؟ آیا در کتابخانه های دنیا سهیم خواهیم شد یا کتابخانه خودمان را تنها قبول خواهیم داشت؟ آیا در ویکی پدیا و دیگر ویکی ها سهیم خواهیم شد یا ویکی خاص خودمان را تأسیس خواهیم کرد؟

به راستی اگر کسی و قومی بخواهد سهیم در تمدن جهانی باشد، الزاما باید متابعت این فرهنگ را بکند، وارد آن شود و با تکیه بر داشت های خود به تصحیح و اصلاح و ابتکار نوین دست بزند. در این صورت جزئی از آن خواهد شد، با این ویژگی که شاید راه تازه ای را بگشاید یا رنگ و لعاب تازه ای به روی آن بکشد. اگر نخواهد سهیم شود، باید مانند شاگردان مرحوم میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی از همه چیز ببرد و به کوه ها و روستاها پناه برد و از برق دوری کند و احیانا فقط از ماشین باری و نه سواری استفاده کند که آن هم تازه نوعی مشارکت است. پنهان کردن آنچه آشکارای آشکار انجام می دهیم بدترین فریبی است که گرفتار آن هستیم و ما را در تنگنای اندیشه ای قرار می دهد.

این که ما  در آن روزگاران آن بوده ایم، ربط دقیقی به این که باید این باشیم، نه که ندارد، اما در داشتن چگونگی ربط، و اندازه آن سخن بسیار است. حتی اگر قرن چهارم و پنجم هجری با آن همه نزاع و اختلاف زنده شود، در دنیای جدید مشکلی از مشکلات ما را نخواهد گشود. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم چه باید بکنیم. اگر خواستیم مشارکت کنیم و دیدگاه هایمان را در جهان امروز و در فرهنگ امروز تزریق کنیم چه باید انجام دهیم؟ امروز ژاپن سهم خود را در تمدن بشری دارد، چنان که چین. اما ما و عربستان و عراق و سوریه و مغرب و الجزایر چه سهمی در این تمدن داریم؟ چه راهی را برای نفوذ در دنیای جدید و تاثیر گذاری بر آن باید طی کنیم؟ پیش از تاثیر گذاری چه نوع آمادگی باید داشته باشیم؟ روی چه مسائلی تکیه کنیم؟ چه بینشی را ترویج کنیم؟ چه راه هایی را طی کنیم؟ چه موانعی را برداریم؟  در حال حاضر مصرف کننده هستیم. حرفهایی هم داریم. اگر آنها را با استفاده از ابزارهای جدید به جهانیان تفهیم کنیم و راهی برای نفوذ باز کنیم، شاید بتوانیم در دهه های آینده، تا اندازه ای که به داشت هایمان که عرضه می نیم مربوط می شود، سهیم در تمدن جهانی باشیم و تاثیر گذار روی روند زندگی بشر.

نظرات بینندگان