شفیق ناظم الغبرا در القدس العربی چاپ لندن نوشت: برای بسیاری از اعراب مسجل شده است که به دلیل عوامل متعددی از جمله گسترش نفوذ ایران در منطقه، ضعف دولتهای عربی و تمایل آمریکا برای جلوگیری از ظهور دولتهای قدرتمند در خاورمیانه، البته به جز اسرائیل، نشستهای عربی و کشورهای خلیج فارس به جای تمرکز بر فلسطین و صهیونیستها، ایران را هدف قرار داده و آن را دشمن تازه عربها معرفی میکند. این جوهره آشفتگی در موضع آنهاست. در حالی که بسیاری از مردم در کشورهای عربی از وجود برخی مشکلات در رابطه با ایران آگاهند، اما در مورد چگونگی تعامل با ایران اختلاف وجود دارد. همراهی با سیاست آمریکا در مرحله حاضر و حمایت از تحریمهای شدید آن در حق ایران که از تبدیل شدن آن به استفاده از گزینه نظامی نیز صحبت میشود، بهترین گزینه برای تعامل با ایران نیست. از این رو، دعوت به مذاکره بروز مییابد که البته در بیانیههای نشستهای عربی اخیر، دریچهای برای نفس کشیدن نیافت.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در بیانیه پایانی نشستهای عربی، از مقابله با مشکلات واقعی منطقه اجتناب شد و با وجود چالشهایی که در روابط بین ایران و برخی کشورهای عربی وجود دارد، اما باید گفت: مشکل دولتهای عربی و کشورهای حوزه خلیج فارس منحصر به ایران نمیشود.
نشستهای مذکور نتوانست به ابزارهایی برای فشار بر ایران تبدیل شود؛ همانطور که کشورهای عربی هیچ رابطه متوازنی با ترکیهای که برای ایجاد توازن با ایران تلاش میکند، ندارند. همچنین، نشست عربی و کشورهای حوزه خلیج فارس که در مکه برگزار شد، استمرار نشستهای قبلی و البته بی نتیجه بود.
پس از این نشستها لازم است سوال کنیم آیا عراق توانست بعنوان سدّی در برابر ایران بایستد؟ آیا عمان و کویت یا قطر میتوانند خط سیاستی مطابق با سیاست عربستان در مورد ایران داشته باشند؟ طبعا دولتها، نیازها و جایگاه جغرافیایی آنها با یکدیگر متفاوت است و هر کدام سیاستهای مخصوص خود را در تعامل با ایران اتخاذ نموده اند.
عمق شکاف در این کنفرانس زمانی وضوح یافت که رئیس جمهور عراق، برهم صالح، اعلام کرد عراق در بیانیه پایانی مشارکت نکرده و با آن موافق نیست. بدین معنا، بیانیه پایانی در شرایطی صادر شد که تعداد زیادی از دولتهای عربی در آن شرکت نداشتند.
زمانی که لایحه اتهام در حق ایران را مطالعه میکنیم، متوجه میشویم که این لایحه در مورد بسیاری از دولتهای عربی و رفتار آنها در مورد حقوق شهروندی، تعرض به آزادیها و دخالت در امور دیگر کشورها صدق میکند. حتی فراتر از این، در مییابیم که لایحه اتهام در مورد ایران میتواند متوجه ایالات متحده و سیاستهای منطقهای آن شود.
ما در یک منطقه متشنج قرار داریم و تنها مذاکره و تفاهم میتواند آرامش را به منطقه بازگرداند. در گذشته، جهان عرب از صدام حسین و جنگ او علیه ایران که ۸ سال به طول انجامید، حمایت کرد، اما در ادامه مشخص شد که این جنگ از اساس اشتباه بوده است. ایا جهان عرب بار دیگر میخواهد همان اشتباه استراتژیک را تکرار کند؟
در این جا سوالی مطرح میشود مبنی بر اینکه ایا دو نشست فوق العادهای که اخیرا برگزار شد، در راستای سیاست آمریکا برای سرپوش گذاشتن بر اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران بود؟ ایا ما عربها هنوز از درسهای اقدام نظامی آمریکا که به راه مسدودی میرسد، اگاه نیستیم؟ عراق نمونه این اقدام نظامی است. اما سوال دیگر آن است که آیا در زمان حاضر آمریکا قصد مقابله با ایران را ندارد و دولت ترامپ خواهان جنگ نیست؟ با وجود تنشهای کلامی، دولت ترامپ در انتظار سازش با ایران بوده و در این مسیر، از عربها، خلیج فارس و نشستهایی برای وارد آوردن فشار، استفاده میکند. هدف واشنگتن آن است که به توافق تازهای با ایران دست یابد که موشکهای بالستیک دور برد این کشور را نیز در ضمن خود جای دهد.
نباید فراموش کنیم که آمریکا با همکاری ایران در برابر داعش ایستاد و بولتون، داعیه دار فعلی جنگ، کسی است که به همراه تعدادی از نو محافظه کاران، در سال ۲۰۰۳ عراق را به ایران واگذار کرد. هدف اصلی آمریکا حمایت از اسرائیل است و در وهله بعدی، به دنبال آن است تا به معاملات سلاح با دولتهای عربی خلیج فارس و استقرار در بازار جهانی نفت، دست یابد.
مترجم: مریم نصرالهی