arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۲۸۹۰
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۲۱ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۸
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

چرا نخستین کمیسیون انرژی اتمی ایران در ابتدای راه به بن‌بست رسید؟ / روایت معاون وزارت اقتصاد دهه چهل از زخم شدن زبان اعضای کمیسیون انرژی اتمی!

رضا نیازمند معاون صنعتی معدنی وزارت اقتصاد در دوره وزارت علینقی عالیخانی (دهه چهل) در کتاب خاطرات خود روایت جالبی دارد از آغاز به کار کمیسیون انرژی اتمی در ایران، کمیسیونی که برپایی آن پس از ناکامی نخست‌وزیر در این کار به وزارت اقتصاد سپرده شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: رضا نیازمند معاون صنعتی معدنی وزارت اقتصاد در دوره وزارت علینقی عالیخانی (دهه چهل) در کتاب خاطرات خود روایت جالبی دارد از آغاز به کار کمیسیون انرژی اتمی در ایران، کمیسیونی که برپایی آن پس از ناکامی نخست‌وزیر در این کار به وزارت اقتصاد سپرده شد. هرچند به طور اسمی ریاستش همچنان با نخست‌وزیر بود و اعضای آن مثلا تماما دانشمندان اتمی، اما به گفته نیازمند هیچ‌کدام از آن‌ها نه اتم خوانده بودند و نه ذره‌ای از اتم سردرمی‌آوردند. روایت نیازمند از تشکیل این کمیسیون پرطمطراق را در وزارت اقتصاد در پی می‌خوانید:

يک ماه بود معاون وزارت اقتصاد شده بودم که به من گفتند که شما باید کمیسیون انرژی اتمی را دعوت کنید. ما در وزارتخانه چنین چیزی نداشتیم. گفتند این یک قانون است و همه ممالک خاورمیانه یک کمیسیون انرژی اتمی ایجاد کرده‌اند. رئیس آن نخست‌وزیر مملکت است و تمام اعضای آن دانشمندان اتمی هستند. گفتم: من معاون وزارت اقتصاد هستم این کار به من چه ربطی دارد؟ گفتند این وظیفه نخست‌وزیر است و چندین بار او استادان فیزیک دانشگاه تهران را دعوت کرده و متوجه می‌شود که آن‌ها هیچ چیز از اتم سرشان نمی‌شود. ناچار گفته به جای من وزیر اقتصاد این کار را انجام دهد. وزیر اقتصاد هم چند بار استادان مربوطه در دانشگاه تهران را دعوت کرده و جلسات بی‌نتیجه بوده است و حالا از من خواسته بود که من این کار را ادامه دهم. این‌طور کار نخست‌وزیر را به من دادند. گفتم حالا اعضای آن چه کسانی هستند؟ گفتند این‌ها تمام اساتید ریاضی و فیزیک دانشگاه تهران هستند که هفت نفر بودند. من این‌ها را دعوت کردم. این‌ها آن‌قدر سن‌شان از من بیش‌تر بود که هم‌تراز استادان من در زمانی که دانشگاه می‌رفتم بودند و همگی اسم و رسم داشتند.

در اولین جلسه به آن‌ها گفتم حالا شما آقایان به من بگویید که درباره انرژی اتمی ما باید چکار کنیم؟ آن‌ها گفتند اگر قرار باشد سازمان انرژی اتمی در مملکت درست بشود ما باید بگوییم چطور درست بشود. ولی آن‌ها خودشان هم درس انرژی اتمی نخوانده بودند، چون وقتی که رضاشاه آن‌ها را برای تحصیل به فرنگ فرستاده بود در آن زمان هیچ بحث انرژی اتمی در دانشگاه‌ها مطرح نبود. من به آن‌ها گفتم حالا شما درباره انرژی اتمی چه کاری می‌کنید؟ گفتند ما در جلسات سازمان انرژی اتمی در وین شرکت می‌کنیم و چون بقیه کشورهای توسعه‌یافته از ما اطلاعات بیش‌تری دارند ما از کنفرانس‌های آن‌ها مطالب مربوط به اتم را می‌آموزیم. یکی از آن‌ها گفت که در جلسه قبل رئیس هیات سوئیس یک ایرانی بود. گفتم اسم او را می‌دانید گفت: دکتر اکبر اعتماد. من خوشحال شدم که اقلا ما یک محقق اتمی داریم. من در معاونت صنعتی وزارت اقتصاد اتاقی درست کردم که روی پلاک آن نوشته شده بود: «کمیسیون انرژی اتمی ایران». من از آقایان استادان که به وین می‌رفتند تقاضا کردم که هر بار که به وین می‌روند تا در سمینارها و کنفرانس‌ها شرکت کنند، تمامی نوشته‌های مربوط به بحث‌ها و مقالات اتمی را جمع‌آوری کنند و به ایران بفرستند. برای این کار ۲۰۰۰ دلار هم به آن‌ها دادم. گفتم این‌ها را بفرستید این‌جا تا من بگذارم در این اتاق و بگویم بالاخره اتم داخل همین کتاب‌ها و مقالات است. شما هم یک وقتی اگر دلتان خواست بیایید بنشینید مطالعه کنید تا این‌جا بشود کتابخانه اتمی ایران. آن‌ها رفتند وین و بعد از دو هفته برگشتند. یکی از آن‌ها به من گفت تو پدر ما را درآوردی. گفتم چرا؟ مگر من چه کردم؟ گفتند ما آن‌قدر با زبان خود تمبر خیس کردیم و چسباندیم روی پاکت‌های پست که زبان‌مان زخم شده است. بعد یکی از استادان زبانش را درآورد که نشان دهد زخم شده است. این را که شنیدم و دیدم مثل این بود که مس داغ ریخته‌اند روی سر من. گفتم چرا تمبر را با زبان‌تان خیس کردید؟ یک نعلبکی آب این کار را می‌کرد. علاوه بر آن مگر شما در هتل زندگی نمی‌کردید؟ این‌که کاری نداشت یک زنگ می‌زدید به مامور هتل که یک کارتون برای شما بیاورد و همه کتاب‌ها و مقالات را می‌گذاشتید داخل کارتون و بعد دستور می‌دادید که آن‌ها را به آدرس من پست کند. این قضیه تمام شد من به عالیخانی نوشتم که من با این آقایان نمی‌توانم «کمیسیون انرژی اتمی ایران» را اداره کنم. به شخص دیگری ارجاع کنید. او هم به نخست‌وزیر نوشت که ما نمی‌توانیم این کمیسیون را اداره کنیم. مدتی کمیسیون را دعوت نکردند. بعد هم نخست‌وزیر مهندس اصفیا (رئیس سازمان برنامه و بودجه) را مامور این کار کرد.چندی بعد شنیدم دکتر اکبر اعتماد بهترین دانشمند اتمی ما به ایران آمده است و کارهای اتمی بر عهده او قرار گرفته است.

تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند، به کوشش علی‌اصغر سعیدی، تهران: لوح فکر، چاپ پانزدهم، تابستان ۹۸، صص ۱۶۲ و ۱۶۳.

نظرات بینندگان