arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۸۱۳۶
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۲۳ - ۰۶ شهريور ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه؛ سه‌شنبه ۶ شهریور ۱۲۶۲ خ: حالا زیارت هم در میان حرمخانه یک نوع رقابت و هم‌چشمی شده است!

عصر از درخانه به مقصد زیارت آستان مبارک آمدم. معلوم شد حالا زیارت هم در میان حرمخانه یک نوع رقابت و هم‌چشمی شده است. از صبح الی عصر به واسطه دستگاه انیس‌الدوله و ... قرق می‌شود. مردم دو هزار فحش می‌دهند. بعد به جهت امین‌اقدس.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حالا زیارت هم در میان حرمخانه یک نوع رقابت و هم‌چشمی شده است!

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

صبح دیدن محقق رفتم. از خانه محقق منزل طلوزان [پزشک مخصوص ناصرالدین‌شاه] رفتم، از آن‌جا [به] درخانه [دربار]. خاطر همایون متغیر بود. معلوم شد دیروز که مراجعت فرمودند: اهل حرمخانه جسارت کرده بودند. خاطر همایون را متغیر فرموده بودند. امروز پست طهران هم رسید. خیلی مختصر کاغذ داشتم. حاجی میرزا شفیع مستوفی که ملتزم رکاب بود چهار ساعت به غروب مانده در سن هفتاد سالگی متجاوز به مرض اسهال که مبتلا بود فوت کرد. عصر از درخانه به مقصد زیارت آستان مبارک آمدم. معلوم شد حالا زیارت هم در میان حرمخانه یک نوع رقابت و هم‌چشمی شده است. از صبح الی عصر به واسطه دستگاه انیس‌الدوله و ... قرق می‌شود. مردم دو هزار فحش می‌دهند. بعد به جهت امین‌اقدس. خلاصه نزدیک به حرم مطهر دیدم یک کالسکه تنها می‌آید، سی چهل نفر فراش چوب به دست جلو افتاده «برید! برید!» می‌گویند. معلوم شد ملیجک کوچک است. خاطرم آمد اول دولت که همین رکن‌الدوله، والی خراسان آن وقت حاکم طهران بود، روزی شاه از بالای عمارت دیده بود که شاهزاده فراش چوب به دست جلو انداخته است، براشفت. به توسط پدر من که حاجب دربار بود تهدیدات به کسان محمدتقی‌میرزا رکن‌الدوله پیغام داد؛ و حالا به جهت نوه سید ابوالقاسم بزاز فراش چوب به دست جلو می‌افتد! خلاصه به واسطه قرق بودن حرم مطهر [به] خانه مچول خان رفتم، از آن‌جا به صحن مقدسم. بعد خانه آمدم. میرزا فروغی بی‌جهت از من قهر کرد. برخاست رفت. خیلی ملول شدم.

نظرات بینندگان