پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
صبح که وارد باغ شدم شاه خیلی متغیر بودند. سر ناهار بودم. به من فرمودند شب بیرون هستم. حاضر باش. سر ناهار کتاب تازهای از پاریس آورده بودند. شرحی از زنهای ایران و نسوان اسلام نوشته بودند و تعریف کرده بودند که زنهای ایرانی به خلاف آنچه معروف فرنگ است، بسیار فاضله و عالم هستند، شاهد کتاب «خیرات حسان»۱ را آورده بودند. شاه فرمودند: «این کتاب را چه وقت نوشتی؟» عرض کردم: «سه جلد است. در سه سال به حضور آوردم.» تعجب کردند که «ندیدم». مجددا خواستم برای شاه جلد کنند بیاورند. منزل آمدم. عریضه مفصلی به شاه عرض کردم که «شاید مقدمه تبریز را دست به شما عرض نمیکنند. این فتنه [قیام بر علیه امتیاز رژی، انحصار توتون و تنباکو،] از روس است و معاندین شخص امینالسلطان. چنانچه چند ماه قبل اعلانات دروغ منتشر کردند، شما را کسل کردند بلکه امین السلطان را معزول کنید. دیدند به ارکان اقدار او خللی وارد نیامد، خودشان مختصر فایده بردند. مردم را از شما رنجاندند و شما را از مردم بددل کردند. باز از این راه شروع کردند. از سه کار یکی باید بکنید: یا قشون برود به زور اسلحه اهالی تبریز را مطیع کند. یا آذربایجان را از عمل تمباکو [تنباکو] مستثنی کنید. یا «مونوپول» [انحصار] را موقوف کنید. «باندرول»۲ ایجاد کنید، و الا تبریزیها اگر دست خارجی نبود کجا عقلشان میرسید سگ را به گردنش طناب ببندند و کاغذی به گردن سگ آویزان کنند که فرستاده شما امینحضور است.» جواب خوبی در کمال التفات دستخط فرموده بودند که «تکلیف شما نوکرهای قدیم این است همه چیز را عرض کنید. هیچ پنهان نکنید، در فقره باندرول با امینالسلطان حرف بزنید.» اتفاقا دستخط که آوردند کاغذ من هم در جوب [ضمیمه] بود. همانطور سربسته به امینالسلطان دادم. بغلش گذاشت. حضور شاه رفت. خلوت شد. در حین خلوت مرا هم احضار کردند. آنجا آنچه باید به شاه عرض کنم کردم. وزیر اعظم چندان خوششان نیامد. نمیدانست در عریضه چقدر خدمت به او کردم. شاه بیرون شام میل فرمودند. سر شام بودم.
پینوشت:
۱- خیرات حسان (۱۳۰۴ـ ۱۳۰۷ ق) اثری به قلم اعتمادالسلطنه درباره شرح حال حدود ۹۱۲ زن مشهور اسلام و نمونه اشعار گویندگان زن در سه جلد است. وی در این کتاب شرح حال زنان شاعر، ادیب، خوشنویس، هنرمند، عالم، فقیه، زاهد، عارف و نیز بانوان مقدس، اهل حرم پادشاهان، همسران و دختران بزرگان، معشوقهها، زنان تاریخساز و حادثهآفرین از صدر اسلام تا عصر مؤلف، از ترک و عرب و عجم و هندی و حبشی را گرد آورده است. [منبع: ویکی شیعه]
۲- باندرول، نشانه یا علامتی بود که تولیدکنندگان از دولت میخریدند و روی بستههای توتون و سیگار میچسباندند. به نوعی مالیات فروش از هر بسته محسوب میشد و اگر بستهای باندرول نداشت قاچاق به حساب میآمد و جریمه میشدند.