سرویس تاریخ «انتخاب»: محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان که در گیر و دار صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل، مسئول امور جنگ نمایندگی ایران در این سازمان را برعهده داشته و حتی گاه در رده بعد از سفرا مذاکره میکرده، مصائب نمایندگی ایران در سازمان ملل را در پیچ و خم پذیرش این قطعنامه از سوی ایران اینطور روایت کرده است:
قطعنامه ۵۹۸ در اوج پیروزی جمهوری اسلامی تصویب شد. پس از قطعنامه ۴۷۹ اگر به تمام قطعنامهها نگاه کنید، به نحوی برای جلوگیری از پیروزی ایران تنظیم شده بود. حتی برخی از آنها صریحا علیه ایران بود. اگر اشتباه نکنم قطعنامه ۵۴۰ راجع به حمله به کشتیهاست. عراق حمله به کشتیها را شروع کرده بود، اما زمانی که ایران پاسخ داد، آن را به اسم محکوم کردند که به کشتیهای طرفهای ثالث حمله میکند. در صورتی که این کشتیها برای عراق، نفت حمل میکردند. اما قطعنامه ۵۹۸ در اوج قدرت نظامی ایران تصویب شد. فکر میکنم آنچه باعث شروع بحث قطعنامه ۵۹۸ شد، فتح فاو و نگرانی از سقوط عراق بود. تا اینکه وضعیت جبههها تغییر اساسی کرد. ما فاو و مجنون را از دست دادیم و عراقیها وارد خاک ایران شدند.
قطعنامه ۵۹۸ در یکی از بندهایش دستور به آتشبس فوری و عقبنشینی بدون تاخیر میدهد. زمانی که آتشبس را پذیرفتیم، عقبنشینی از خواست عراق به خواست ایران تبدیل شده بود. در زمان پذیرش ۵۹۸ عراق میخواست مذاکره کند، اما ما خواستار آتشبس فوری بودیم. دیدگاه ما از نظر عملیاتی، در زمان مذاکرات قبل از تصویب ۵۹۸، مبتنی بر ادامه جنگ بود. از نظر سیاسی نیز یک دیدگاه این بود که باید با شورای امنیت برخورد کرد و همان روش را ادامه داد. دیدگاه دیگر نیز بر تلطیف کردن فضا تاکید داشت، چراکه احساس میشد شورای امنیت به سمت تحریم ایران پیش میرود. به همین خاطر گروهی در بخش بینالملل وزارت خارجه ایران، معتقد به نوعی از بازیگری بینالمللی بودند که در آن نقش فعالتری ایفا کنیم؛ یعنی خواستار این بودند که ما از حالت قهر با شورای امنیت خارج شویم. گروهی نیز در وزارت خارجه و بیرون از آن این روند را قبول نداشتند. بالاخره تصمیم وزارت خارجه با همراهی حضرت امام این بود که ما استراتژی خاصی را در پیش گیریم و آن را ادامه دهیم تا از تحریم ایران جلوگیری کنیم. در این راستا تلاش کردیم تا دیدگاههای ایران را مطرح کنیم. برخی از این دیدگاهها مثل بند ۶ قطعنامه، مربوط به تعیین متجاوز و یا بند ۸ قطعنامه که مربوط به امنیت منطقهای مبتنی بر دیدگاههای ما میشد، مطرح گردید. حتی بند ۵ قطعنامه که اشعار میداشت که نیروهای خارجی کاری نکنند تا جنگ تشدید شود، برای پاسخ به نگرانیهای ما در مورد حضور آمریکاییها در خلیج فارس نیز مطرح شد. ضرورت تامین امنیت منطقه توسط کشورهای منطقه و ضرورت شناسایی متجاوز بر اساس دیدگاههای ما تنظیم شد. البته افرادی در ایران موافق این کار نبودند.
با توجه به اینکه در آن زمان آقای دکتر رجایی زیاد به تهران رفت و آمد داشتند، من بیشتر امور مربوط به مذاکره ۵۹۸ را انجام دادم. برخلاف سایر قطعنامهها که فورا رد میکردیم، ۵۹۸ را نه پذیرفتیم و نه رد کردیم. پس از مدتی آقای دکتر لاریجانی مسئولیت مذاکرات را به عهده گرفتند. روش ایشان در مذاکرات روشی تاخیری بود. از این راستا از انواع ابزارها استفاده میکردیم، از جمله اینکه دبیرکل را تشویق کردیم تا یک طرح اجرایی برای قطعنامه ۵۹۸ بنویسد، با این توجیه که این قطعنامه مبهم و نامفهوم است. قطعنامه در ژوئیه ۱۹۸۷ یعنی تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید و طرح اجرایی دبیرکل در اکتبر ۱۹۸۷ یا آباد ۱۳۶۶ – یعنی شش ماه بعد – آماده شد. ما طرح اجرایی را پذیرفتیم و خواستار شروع آن شدیم، چراکه به دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر بود. در حالی که عراق میگفت تا زمانی که ایران قطعنامه ۵۹۸ را نپذیرد، برای ما قابل قبول نیست.
... ایران هنوز در اوج قدرت بود و طرح اجرایی برای ما پایان جنگ به حساب نمیآمد. سیاست ما ادامه دادن جنگ بود. گروهی در داخل میخواستند جنگ را تا زمانی مشخص ادامه دهند و برخی دیگر میخواستند که بر اساس شرایط ما صلح برقرار شود تا به این ترتیب یک پیروزی بزرگ به دست بیاورند. من در آمریکا از چنین مسائلی بیخبر بودم. در واقع تصمیم سیاسی نظام این بود که مذاکره و گفتوگو ادامه پیدا کند و کار در سازمان ملل متحد قطع نشود. این وضعیت تا ابتدای سال میلادی ۱۹۸۸ ادامه یافت. از دی ۱۳۶۶ فشار به ایران برای مشخص کردن موضعش در مورد قطعنامه شروع شد. همانطور که میدانید قطعنامه ۵۹۸ اولین قطعنامه در مورد جنگ ایران و عراق بر اساس فصل هفت منشور است. قطعنامههای فصل هفت منشور برخلاف تصور عمومی که فکر میکنند فقط لازمالاجرا است، علاوه بر لازمالاجرا بودن دارای ضمانت اجرایی نیز هست. در واقع تمام قطعنامههای شورای امنیت لازمالاجرا است. زمانی که شورای امنیت قطعنامهای را بر طبق فصل هفت به تصویب رساند، در صورت اجرا نشدن آن شورای امنیت میتواند اقدامات بعدی را که در همین فصل پیشبینی شده است انجام دهد.
ما میخواستیم در این شرایط اقداماتی مانند تشکیل کمیته تعیین متجاوز، که خواست خودمان بود، را مقدم بر آتشبس و عقبنشینی کنیم. تا حدودی نیز به خواستههایمان نزدیک شده بودیم. در طرح اجرایی میبایست کمیته تعیین متجاوز همزمان با آتشبس کار خود را آغاز میکرد، اما ما در این مذاکرات خواستار آغاز فعالیت این کمیته به صورت غیررسمی بودیم تا بتواند همزمان با آتشبس نظرش را اعلام کند. زمانی که عراقیها متوجه این امر شدند، ضرورت پذیرش قطعنامه از سوی ما را مطرح کردند. آمریکاییها، فرانسویها و انگلیسیها نیز این موضع را پذیرفتند و برای پذیرش قطعنامه ایران را تحت فشار قرار دادند. پدیده مذاکرات گروه پنج با جنگ ایران و عراق آغاز شد. جنگ ایران و عراق همزمان با اوج جنگ سرد، یعنی حمله شوروی به افغانستان بود. اما در سال پایانی جنگ ایران و عراق، علیرغم جنگ سرد و بر اساس پیشنهاد آقای پرز دکوئیار گروه اعضای دائم شروع به مذاکره کردند. نتیجه جلساتی که میان اعضای دائم برگزار شد، قطعنامه ۵۹۸ است. اصطلاح جلسات P5 نیز از آنجا شروع شد.
با اینکه کل شورای امنیت در مذاکرات ۵۹۸ دخیل بودند اما اعضای دائم، هسته مرکزی آن به شمار میرفتند که اولین سابقه این امر در قطعنامه ۵۹۸ است. به طوری که قبل از آن در قطعنامههای دیگر از چنین روشی استفاده نمیشد. در واقع دعوای وتویی بین ابرقدرتها به وجود آمده بود. اگر به کتاب من و آقای دکتر سجادپور رجوع کنید میبینید که قطعنامه ۵۹۸ به عنوان یکی از نقاط عطف شورای امنیت مطرح شده است. به خاطر اینکه برای اولین بار شورای امنیت همکاری میان اعضای دائم را تجربه کرد. این رویه با حمله عراق به کویت تقویت شد. البته پس از آن به مدت ۱۰ سال متوقف شد تا اینکه دوباره در قضیه هستهای ایران شاهد همکاری میان اعضای دائم شورای امنیت بودیم. از نکات جالب توجه در تاریخ شورای امنیت این است که هر بار این وحدت و همکاری به وجود آمده، متمرکز بر جمهوری اسلامی و مسائل مربوط به این کشور بوده است.
در ادامه این همکاری، دوباره جلساتی از ابتدای سال ۱۹۸۸ به طور جدی برای پیگیری موضوعات قطعنامه ۵۹۸ تشکیل شد. آمریکاییها اصرار داشتند که باید قطعنامه دوم صادر شود، زیرا ایران هنوز قطعنامه ۵۹۸ را نپذیرفته بود. زمانی که قطعنامهای مطابق فصل هفت میآید، شورای امینت اخطار میکند که در صورت اجرا نشدن آن، آمادگی انجام اقدامات بعدی را دارد و پس از آن قطعنامه دیگری صادر میکند. اگر به روند کار شورای امنیت توجه کنید، در تمام موارد اینگونه عمل کرده است. در موضوع هستهای نیز قطعنامه ۱۶۹۶ را داریم که به ما اخطار داده است. قطعنامه ۱۷۳۷ که دومین قطعنامه فصل هفتمی به شمار میرود، بر اساس قطعنامه ۱۶۹۶ اقداماتی انجام میدهد و تحریمها را اعمال میکند. در آن زمان آمریکاییها پیشنویس قطعنامه دوم علیه ایران را آماده کردند. نکته جالب توجه این بود که بعد از مقدماتی در بند اول گفته شده بود که این کشور (البته به جای نام آن نقطه گذاشته بودند و البته معلوم بود که منظورشان ایران است) قطعنامه ۵۹۸ را نقض کرده است. بندهای بعدی یک رشته اقدامات وسیع اقتصادی پیشبینی شد که شاید مشابه بود با آنچه که سالهای بعد در قطعنامههای علیه عراق آمد. آمریکاییها در اوایل سال ۱۹۸۸ میلادی یعنی دی ماه سال ۱۳۶۶ قطعنامه مفصلی را تدوین کرده و آن را در جلسه گروه اعضای دائم منتشر کردند که در آن اقدامات سیاسی و اقتصادی علیه ایران، پایین آوردن سطح روابط و محدود شدن همه روابط بازرگانی با این کشور مطرح شده بود. البته روسها و چینیها تا مدتی برای پذیرش آن مقاومت میکردند. فکر میکنم در اواخر ماه فوریه نماینده شوروی به بنده گفت: «ما از مرکز دستورالعمل داریم که روز دوشنبه، یعنی در جلسه بعدی اعضای دائم مقاومتمان را متوقف کنیم و قطعنامه پیش خواهد رفت». من در نمایندگی ایران مسئول امور جنگ بودم و حتی در زمانی که آقای دکتر رجایی یا آقای محلاتی حضور داشتند، بنده در رده بعد از سفرا مذاکره میکردم. ما این موضوع را به تهران گزارش دادیم. در تهران با حضرت امام(ره) مشورت کردند و قرار شد نامهای بنویسیم با این مضمون که پذیرش طرح اجرایی دبیرکل، مثل پذیرش قطعنامه است. در آن زمان تهران علاوه بر آقای محلاتی که سفیر بودند، دو سفیر دیگر نیز فرستاده بود، زیرا میخواستند نمایندگی را تقویت و با سازمانهای بینالمللی همکاری ایجاد کنند. این دو سفیر مهندس بودند و یکی از آنها به زبان فرانسه مسلط بود و دیگری اصلا زبان خارجی نمیدانست. آنها هنوز هم از دوستان خوب من هستند. در آن زمان بنده نفر دوم نبودم، بلکه سفیر دوم، این سمت را داشت.
... سرانجام در روز یکشنبه بنده نامه مفصلی را به امضای آقای مادرشاهی که در آن زمان نفر دوم بودند، تدوین کردم. به یاد دارم وقت زیادی را برای همین جمله گذاشتم که پذیرش طرح اجرایی مثل پذیرش قطعنامه است. در تمام نامههای ما بحث جنایات عراق و اینکه شورای امنیت به ما بد کرده است، وجود دارد. من تا ساعتها بعد از نیمه شب فکر میکردم و به دیکشنری مراجعه میکردم تا لغتی را بیابم که هممعنی «پذیرش» باشد، اما معنی حقوقی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نیز نداشته باشد. در نهایت لغت «تانتامونت» به ذهن من رسید. این نامه در بخش بینالملل وزارت خارجه به نام «تانتامونت لِتِر» شناخته شده است. در آن زما آقای لاریجانی و آقای محلاتی به برزیل رفته بودند، بنابراین بنده این نامه را فرستادم. در تهران یکی از دوستان با دفتر حضرت امام موضوع را دنبال میکردند. صبح دوشنبه اعضای سازمان ملل متحد با وضعیت پیشبینی نشدهای روبهرو شدند. آمریکاییها نیز شگفتزده شدند و در جلسه اعضای دائم ادعا کردند که این نامه کار نمایندگی است و تهران موافق آن نیست...
همزمان دو اتفاق دیگر نیز افتاد... اتفاق اول این بود که آمریکاییها در مذاکرات غیررسمی شورا اعلام کردند که این نامه کار نمایندگی است و دولت ایران مجوز این کار را نداده است، در صورتی که شخص حضرت امام اجازه این کار را داده بودند. روز جمعه یکی از افراد بسیار برجسته انقلابی که متعلق به جناج چپ و سخنران قبل از خطبه نمازجمعه تهران بودند [محتشمیپور]، در جایی از صحبتهایشان حرف آمریکاییها را میزنند که این نامه کار آقای محلاتی است و اجازه از تهران نیست.
... آقای محتشمیپور که در آن زمان وزیر کشور بودند با رفتن بنده مخالفت کردند. ایشان در هیات دولت گفته بود که این فرد آمریکایی است و نمیتواند برود. من به آقای محتشمیپور پیغام دادم که در این دنیا نمیتوانم کاری انجام دهم، اما در آن دنیا از شما نخواهم گذشت... هنوز هم بر سر این عقیده هستم... به هر حال زمانی که ایشان سخنرانی کرد، تصمیم گرفته شده بود و کاری نمیتوانستند بکنند. متاسفانه به فاصله کمی پس از آن، شکستهای ما شروع شد و دیگر نیازی نمیدیدند که اینگونه فشارها را وارد کنند.
اتفاق دوم... که سه هفته بعد روی داد. از کا. گ. ب شوروی هیاتی را به ایران اعزام کرده بودند. به طرف مذاکرهشان میگویند که نمایندگی نیویورک به شما خیانت کرده است، زیرا ما به نماینده شما گفته بودیم که در مقابل قطعنامه دوم مقاومت میکنیم ولی آنها این نامه را نوشتند.
منبع: آقای سفیر؛ گفتوگو با محمدجواد ظریف، به کوشش محمدمهدی راجی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۲، صص ۱۵۳-۱۶۸.