arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۱۳۳۰
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۶ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۸

روایت پدرام شریفی از وقتی که مالک ریگی گردن شهاب را برید

بازی در یکی از نقش‌های کلیدی فیلم «شبی که ماه کامل شد» رسیده بود به پدرام شریفی. پدرام شریفی که بازی در فیلم موفق «متولد ۶۵» را هم تجربه کرده و به یکباره در یک سال چند فیلم روی پرده داشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بازی در یکی از نقش‌های کلیدی فیلم «شبی که ماه کامل شد» رسیده بود به پدرام شریفی. پدرام شریفی که بازی در فیلم موفق «متولد ۶۵» را هم تجربه کرده و به یکباره در یک سال چند فیلم روی پرده داشت.

 پدرام شریفی یکی از بازیگران جوان و آینده‌دار سینمای ایران است؛ بازیگری که چندسالی آهسته و پیوسته کار می‌کرد تا این‌که با چندفیلم همزمان که روی پرده داشت، پُر کار شد.

پدرام شریفی اینک با بازی در نقش شهاب در فیلم «شبی که ماه کامل شد»، توجه‌ها را به خود جذب کرده است؛ جوانکی شوخ و ساده با سرنوشتی تلخ و غم‌انگیز. او که برای فیلم کوتاه «موج کوتاه» به کافه خبر آمده بود، درباره نقش شهاب در فیلم «شبی که ماه کامل شد» حرف‌هایی خواندنی برای گفتن داشت که در ادامه می‌خوانید:

در فیلم کوتاه «موج کوتاه» ، نقش عجیبی داشتید. خیلی متفاوت از فیلم‌هایی که بازی کردید. دوستش داشتید؟

بله. خیلی. من خیلی دوستش دارم. خیلی کاراکتر پرچالشی برای من بود. خیلی خیلی سخت بود و اصلا شرایط کارمان هم خیلی سخت بود و این خیلی باحال بود. اساسا روحیه من بیشتر این طرفی است. یعنی دوست دارم که در موقعیتی قرار بگیرم که از تمام توانایی‌ام بتوانم استفاده کنم، راحت باشم و حرف طرفم را بفهمم. کار با آقای اسماعیلی همه اینها را برای من داشت.

در آن سکانس ماجرای خوردن آهن، واقعا که آهن نجویدید؟

نه، خدا را شکر.

فیلم واقعی سر بریدن شهاب را صبح روز فیلمبرداری همان سکانس دیدم. آن صحنه‌ها تاثیر غیرقابل وصفی روی من گذاشت. حتی می‎توانم بگویم که یک مقداری کار را برای من سخت‎تر کرد. بههر حال سکانس ترسناکی بود که بازی کردم

البته چون فیلم کوتاه است نمی‌شود زیاد درباره‌اش حرف زد و اسپویل می‌شود.

فقط همینقدر بگویم که خیلی سکانس سختی بود.

یعنی سخت تر از سکانسی که عبدالمالک ریگی در فیلم «شبی که ماه کامل شد» می‌خواهد سرتان را ببرد؟

آن سکانس هم سختی‌های خودش را داشت.

راجع به آن سکانس هم می‌توانید برای‌مان بگویید. جایی خواندم که گفته بودید صحنه واقعی شهاب را قبل از اجرای همان سکانس دیدید.

در پیش‌تولید همه اینها بود و برای تحقیق کردن هم خود خانم آبیار این موارد را می‌دیدند و آدم‌های دیگر برای این‌که به کاراکترشان نزدیک‌تر شوند خیلی موارد و تصاویر وجود داشت که ببینند. ولی از شهاب خیلی چیزی نبود و فقط همین فیلم از او وجود داشت که طبعا چیزی هم به من برای اینکه بتوانم آن نقش را بازی کنم، نمی‌داد. من استنادم به فیلمنامه بود و حرف‌های خود خانم آبیار. تعمدا آن فیلم را هم ندیدم و تصمیم گرفتم وقتی آن فیلم را ببینم که قرار است سکانسش را بگیریم. فیلم را واقعا صبح روز فیلمبرداری دیدم و خیلی برایم عجیب و غریب بود. آن صحنه‌ها تاثیر غیرقابل وصفی روی من گذاشت. حتی می‎توانم بگویم که یک مقداری کار را برای من سخت‎تر کرد. به هر حال سکانس ترسناکی بود.

چه چیزی در قصه شهاب شما را جذب کرد؟

من فیلمنامه خانم آبیار را دوست داشتم و کار خودشان را هم به عنوان کسی که کارهای قبلیش را دیده بودم، دوست داشتم. به نظر من شهاب خیلی نقش سختی است و جزو سخت‌ترین کاراکترهای آن فیلم است. به دلیل اینکه مثلا وقتی شما قرار است نقش عبدالمالک را بازی کنید، اساسا همه می‌آیند که عبدالمالک را ببینند؛ کاراکتری که روی کاغذ خیلی جذاب است. البته این کار هم سخت است که بتوانید خوب بازی کنید و یا نقش‌های دیگر. ولی شهاب نقشی بود که قرار بود که یک سرنوشت تراژیک داشته باشد و ما را خیلی متاثر کند. برای من چالشش این بود که من باید یک کاراکتر را از هیچی می‌ساختم که تماشاگر دوستش داشته باشد و آن را بپذیرد، باورش داشته باشد و به آن بخندد ولی نه آنقدر هم بخندد که وقتی سرش را می‌برند بگوید حالا این دیوانه مرد. البته همه اینها در یک زمان کم، حدودا ۷ یا ۸ سکانس باید اتفاق می‎افتاد و این برای من خیلی جذاب بود.

نظرات بینندگان