پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم در چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۵۲ آمده است:
صبح شرفیاب شدم. مطالبی که دیشب پمپیدو [رئیسجمهور فرانسه] ۱ گفته بود، عرض کردم. فرمودند: «من در مسائلی که علاقهمندم این اندازه وارد هستم، نه در همه چیز.»، ولی از اینکه صحبتها با پمپیدو چه بود، مطلبی نفرمودند. من هم دیگر نخواستم سوال کنم.
صحبتهای والاحضرت اشرف را عرض کردم. فرمودند: «جواب خوب دادی. ولی به ایشان بگو اگر من با شما قلبا بد بودم که نمیگذاشتم به سازمان ملل بروید یا به هند بروید.» عرض کردم: «دیشب با والاحضرت شمس هم دعوا کردم. در آخرین دقیقه حرکت به طرف مسکو به من تلفن میفرمایند که نمیتوانم بروم، چون اسهال خونی گرفتهام. من هم عرض کردم باید بروید. من چنین مطلبی را نمیتوانم به عرض برسانم. اگر مریض هستید، در بیمارستانهای مسکو بستری شوید و ایشان را با کمال وقاحت راه انداختم.» فرمودند: «خیلی خوب کردی.» عرض کردم: «دیشب خیلی حیف شد که علیاحضرت شهبانو به استقبال مردکه پمپیدو آمدند. هیچ لازم نبود.» شاهنشاه فرمودند: «آخر علیاحضرت آنجا میروند و اینها هم سنگ تمام گذاشتهاند برای تشریفات آنجا.» عرض کردم: «با وصف این لازم نبود.» دیگر چیزی نفرمودند...
سفیر آمریکا دیدنم آمد... بعد فریده خانم، مادر گرامی علیاحضرت شهبانو، دیدنم آمدند. باز هم همان حرفها و گلههای زنانه را آغاز کردند. جواب بسیار سخت دادم که «مطلبی که گذشته دیگر حرف و گله ندارد (موضوع عروسی)، و معلوم شده که دروغ است. دیگر چه میفرمایید؟»
صبح که سفیر آمریکا آمد کاغذ سربسته [ای] داد که تقدیم کنم. بعد هم گفت: «شاهنشاه سوال فرمودند: چند خلبان کره شمالی شنیدهام در عراق هستند، تحقیق کنید. تحقیق کردم، سی نفر هستند، ولی انگیزه آنها برای جلب پشتیبانی عراق در سازمان ملل هست، نه تشویق روسها...» از مذاکرات شاه – پمپیدو پرسید. گفتم: «خبر ندارم.» گفت: «میخواهم مشهد بروم و شنیدهام میخواهند مرا در آنجا بکشند.» گفتم: «بروید در باغ ملکآباد بمانید، آنجا محفوظ است. ولی نترسید. به هر صورت خطر چندانی نیست.» سفیر آمریکا معتقد است سیاست نسبتا آزادیگرایانه شوروی برای بستن دهن اروپا در این هنگام تنشزدایی است. این نظر را من هم میپسندم. بعد هم این آدم باتجربهای است، حرف مفت نمیزند.
پینوشت:
علم در خاطرات یک روز قبل خود یعنی روز ۲۶ شهریور ۵۲ مینویسد وقتی داشته پمپیدو را از کاخ سعدآباد برمیگردانده به علم گفته است: «از وسعت اطلاعات و نظر شاهنشاه در حیرتم و خودم با معلومات کم خود در مقابل شاهنشاه شما خجل شدم.»