خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۱ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
تا ساعت نُه صبح کارها را در دفترم انجام دادم و برای حضور در مراسم ملاقات میهمانان قزاقستانی با آیتالله خامنهای، به دفتر رهبری رفتم. مذاکراتشان کوتاه و دوستانه و بر محور همکاری دو کشور بود. بدون کفش در جلسه آمده بودند. دیدم جورابهای نظربایف، مثل دستکش است که انگشتان پا را جدا میکند.
برای دور دوم مذاکرات به دفترم آمدیم. مقداری غیررسمی و مقداری در جلسه رسمی و علنی مذاکره کردیم. از اصفهان خیلی خوششان آمده است و تصمیم گرفتهاند، یک روز به اقامتشان در ایران اضافه کنند و به جزیره کیش بروند که استقبال کردم و گفتم وسایل پذیرایی را مهیا کنند.
در مذاکره خصوصی پیشنهاد کرد گروهی نظامی را برای دیدن صنایع موشکی ساحل به دریا، به آلماتی [پایتخت قزاقستان] بفرستیم که به ما بفروشند؛ پذیرفتم. در مذاکرات رسمی گزارش کار پنج کمیته داده شد؛ به خاطر فشاری که روی آنها هست، در مورد قرارهای فرهنگی تصمیمی نگرفتهاند؛ آنها را از تحرکات فرهنگی و تبلیغی ما ترساندهاند. قرار شد در سفر من به آلماتی انجام شود. بقیه کمیتهها، متن پیشنویس را کامل و آماده کرده بودند که با حضور ما و خبرنگاران توسط وزرای ذیربط و مسئولان مربوطه امضا شد. من و ایشان، بیانیه مشترکی را هم امضا کردیم.
پیشنهاد کرد که مصاحبه نهایی، به جای فرودگاه، در همانجا انجام شود که پذیرفتم و انجام شد. صحبت کردیم و دو جواب هم به دو سئوال روزنامههای ایزوستیای روسیه و جمهوری قزاقستان دادیم. با هم به فرودگاه رفتیم. در راه گفت که [بوریس] یلتسین، [رییسجمهور روسیه] آدم خوبی است و عیباش این است که مشروبات الکلی زیاد مصرف میکند و خیلی اتفاق میافتد که در حال مستی، تصمیمات غلطی میگیرد و اطرافیانش از این نقطهضعف سوءاستفاده میکنند.
در فرودگاه نماینده قزاقهای مهاجر به ایران را به من معرفی کرد که تقاضا داشت برای رفتن آنها و مخصوصاً آنها که از افغانستان به ایران آمدهاند، فشار نیاوریم. گفت حدود ده هزار قزاق در ایراناند که بسیاری از آنها تابعیت ایران را انتخاب کردهاند. با بدرقه رسمی به سوی کیش پرواز کردند. آقایان [محمود] واعظی، [معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه] و مهدی هم همراهشان رفتند. در مجموع سفر و مذاکرات خوبی بود؛ خیلی صمیمی، دوستانه و پُرنتیجه.
به دفترم رفتم. عفت هم برای ناهار آمد. تا شب کارها را انجام دادم. شورای اقتصاد جلسه نداشت. سرشب از استخر استفاده کردم. ساعت هفتونیم به خانه آمدم. عفت از گوشت شکاری که یاسر زده است، کباب درست کرده بود.
سال ۱۳۷۲
تا ساعت نُهونیم صبح کارها را انجام دادم. آقای محمودی، مدیرکل روابط بینالملل [نهاد ریاست جمهوری] آمد. گزارش کار داد و برای کارهای بیشتر اعلام آمادگی نمود.
چهار نفر از نمایندگان استان کرمان، آقایان [حسین] هاشمیان، [اسدالله] رضوی، [مجید] دبستانی و [منصور] سلیمانی آمدند. خواستار حمایت و ابقای استاندار کرمان شدند و از فشارهای نمایندگان مخالف، شکایت کردند.
با دکتر حبیبی، [معاون اول رئیس جمهور] رفتیم و موزه نیمهساز در کاخ مرمر سابق را دیدیم. تصیم گرفتیم که تکمیل کنیم. فرض دیگر این بود که به قوه قضاییه واگذار شود تا ساختمان اداری شود. آقای [مصطفی] میرسلیم، برای برنامه شورای عالی انقلاب فرهنگی و اجازه سفر به سوریه آمد.
[آقای سیدحسین مرعشی]، استاندار کرمان آمد. راجع به کرمان و فشارهای مخالفان و احتمالات کار آینده صحبت شد. شب شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. گزارش دربارة وضع تحقیقات و برنامه آینده در دستور بود.
سال ۱۳۷۳
[آقای عبدالعزیز عبدالله الدویح]، سفیر کویت برای تقدیم استوارنامه آمد. بعد از تشریفات، پیامی برای امیرکویت به طور شفاهی به او دادم؛ بعد از سئوال از هزینههای لشکرکشی آمریکا و اینکه برعهده کویت است و مشکلزا. گفتم اگر
سیاست همکاری با ایران و حفظ امنیت منطقه توسط خودمان را داشتند، نیازی به این هزینهها و اضطراب و ضررهای حضور نظامی غربیها نبود و اینکه با این وضع، آمریکا ترجیح میدهند که صدام بماند و تهدید برای شما باشد که هزینه عظیم لشکرکشی را از مخازن نفت شما بردارد و سیاست انرژی را در اختیار داشته باشد و اینکه ایران را بیجهت، خطر معرفی میکند، ولی ما دوست شما هستیم.
[آقای آندره سانگلی]، نخستوزیر مولداوی و همراهان آمدند. دربارة همکاریهای اقتصادی، فروش نفت و خرید محصولات کشاورزی از آنها و بعداً استفاده از لوله گاز ایران به اروپا صحبت کردیم. سئوالاتی از اوضاعشان کردم؛ مشکل دارند. ارتش روسیه، حاضر نیست از مولداوی بیرون برود و با رومانی هم اختلاف اساسی دارند. بسیاری از اروپاییها، مولداوی را جزو رومانی میدانند و از لحاظ انرژی، سخت به روسیه وابستهاند.
جلسهای با حضور وزرا و مدیران وزارت راه و ترابری و دفاع، در مورد ساخت هواپیما داشتیم. قرار شد وزارت دفاع متصدی باشد؛ چون امکانات زیادی در صنایع دفاع است و اولویت با ساخت هواپیماهای سینفره و پنجاهنفره باشد. پیشنهاد انتخاب هواپیمای دورنیه از آلمان کردند که قرار شد ظرف یک ماه بررسی شود.
عصر هیأت دولت جلسه داشت. اصلاح لایحه بودجه و فروش کارخانهها به سازمان تأمین اجتماعی به جای طلب از دولت، مطرح بود که هر دو ناتمام ماند. دربارة مشکلات دولت و وزرا و به طور کلی قوه مجریه در قانون اساسی و نیز اشکالات تقسیم اختیارات دولت، در شوراها و کمیسیونهای مختلف بحث طولانی شد.
سال ۱۳۷۴
پس از انجام کارهای دفتر، مصاحبهای با برنامه روایت فتح داشتم[۱]. دربارة عملیات کربلای چهار، پنج و شش، نقاط تازهای که تاکنون گفته نشده بود، گفتم و بعضی نکات در مورد اختلافات ارتش و سپاه را هم ناگفته نگذاشتم. دکتر ولایتی، [وزیر امورخارجه]، اجازه گرفت که بیانیهای در امور صلح بوسنی با محور ضرورت حفظ تمامیت ارضی و مخالف با تجزیه بدهد.
از وزارت پست و تلگراف و تلفن آمدند؛ برای توضیح دربارة نحوه استفاده از کامپیوترهایی که در دفترم نصب شده، جهت ارتباط با شاهراههای اطلاعاتی داخلی و جهانی و کامپیوتریکردنکارهای دفتر. برای مسلط شدن برکار، احتیاج به تمرین زیاد دارد. بنا دارم، برای تسلط بر فن تلاش کنم. عصر استخر گرفتم و به خانه آمدم.
سال ۱۳۷۵
به دفترم رفتم. تا ساعت نُه و نیم صبح کارها را انجام دادم. برای مراسم جشن میلاد کوثر، به مناسبت روز زن و مادر، به ورزشگاه آزادی رفتیم. مراسم سرود و نمایشهای هنری، گزارش سرتیپ [علیرضا] افشار، [فرمانده بسیج مستضعفین] و خانم [شهلا] حبیبی، [مشاور رئیسجمهور در امور زنان] و اعطای نشان به خانم دکتر [نسرین] معظمی و دو همسر جانباز -که عفت به سینه آنها مدال را نصب کرد- و سخنرانیکوتاه من[۱] انجام شد. جمعیت زیادی آمده بودند؛ عمدتاً دختران دانشآموز بسیجی. برنامه پُرشوری بود. عصر عقد ازدواج آقای [رضا] معلم، پاسدارمان را بستم؛ در یک تصادف، همسرش و فرزندانش کشته شدهاند.