سرویس تاریخ «انتخاب»: در روزهای پس از تسخیر سفات آمریکا خبر سفر قریبالوقوع کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل، به ایران برای حل مشکل گروگانها در مطبوعات منتشر شد و بالاخره او در دی ماه همان سال سفری به ایران انجام داد که البته نتیجهای در پی نداشت، به هر روی ۱۴ روز پس از تسخیر سفارت، تعدادی از هنرمندان و نویسندگان ایران که شنیده بودند والدهایم به زودی به ایران میآید، نامهای سرگشاده خطاب به او نوشتند، آنها در این نامه بیش از همه از جنایات پهلویها در ایران به والدهایم گفتند و خشم ملت ایران از آمریکا را سراپا عادلانه دانستند، در پایان نیز از او خواستند از نفوذش «برای اندرزگویی به کسانی که قانون جنگل، غارت و ستم نسبت به ناتوانتر از خود برای آنها یک قانون طبیعی است» استفاده کند و «از حقوق حقه مردم ایران در جهان» دفاع نماید.
امضاکنندگان نامه چهرههای شناختهشدهای چون بهآذین، ابتهاج، احسان طبری، بهزاد فراهانی و... بودند. با خواندن این نامه شاید تا حد زیادی بتوان پی برد که وقتی عباس عبدی از حمایت همهجانبه اقشار مختلف مردم از تسخیر سفارت آمریکا صحبت میکند، دقیقا از چه میگوید!
متن نامه به این شرح بود:
آقای عزیز
مطبوعات از نیت شما برای عزیمت به میهن ما خبر میدهند. ما از آمدن شما به این کشور، که امیدواریم به خاطر دفاع از حقوق پایمالشده یک ملت باشد، خرسندیم زیرا عمل شما در مقام دبیرکل مهمترین سازمان جهانی بر حیثیت و اعتبار شما افزوده است. درست به همین سبب ما با این نامه به شما مراجعه میکنیم و میخواهیم سخنی چند با شما در میان گذاریم، شما به کشوری میآیید که در آن طی شصت سال، سلسله پهلوی یکی از مستبدانهترین و فاسدترین رژیمهای جهان را برقرار کرده بود. میلیونها ایرانی طی این شصت سال به اشکال مختلف به دست این رژیم کشته شدند، شکنجه شدند، از خانوادههای خود آواره شدند، زندانی شدند، مورد افترا قرار گرفتند، شخصیت انسانی آنان بیرحمانه پایمال شد. تاریخ این سلسله تاریخی است خونآلود، تاریخ اختناق یک ملت است. تحولاتی که در دوران این شصت سال در جامعه ما رخ داد و بخشی از آن نتیجه مقتضیات جبری زمانه بود، از هر بابت سطحی و نابهنجار است. در رژیم پهلوی تفاوت فقر و ثروت فاحش بود. هنوز ۶۰ درصد اهالی بیسوادند، از شرایط اولیه مسکن و بهداشت و آموزش محروماند و این در حالی است که کشور ما سرزمینی است پهناور، غنی، دارای مردمی هوشیار، کوشنده و صاحب فرهنگی طولانی.
خانوده پهلوی در این مدت طولانی این کشور را غارت کرد و خود به ثروتمندترین خانواده جهان بدل شد و در پیرامون خود گروهی سرمایهداران و زمینداران بزرگ انگل را پرورش داد که همراه او جامعه ما را میچاپیدند.
این یک واقعیت تاریک و غمانگیز است که شما بیشک از آن با اطلاع نیستید و ما مایل هستیم که نظر توجه شما را با تاکیدی هرچه بیشتر به سوی آن جلب کنیم.
واقعیت تاریکتر و غمانگیزتر آن است که این خانواده جابر و فاسد، و پیرامونیان انگلصفت آن را چه کسی بر جامعه ما مسلط ساخته است؟ سرسلسله پهلوی، رضا پهلوی را بنا به تصدیق آنتونی ایدن انگلستان مورد حمایت قرار داد. پسر او، محمدرضا پهلوی، را بنا به تصدیق مکرر بسیاری از ماموران سیا و رجال سیاسی غرب، آمریکا بر اریکه قدرت مستقر ساخت. چرا؟ زیرا این دو کشور به دست این دو پادشاه جبار میخواستند ثروت نفت ایران را در اختیار داشته باشند و ایران را به بازار و پایگاه نظامی خود بدل کنند. حتی محمدرضا پهلوی در یکی از سخنرانیهای گذشته خود تصریح کرد که کارتل غارتگر نفت هر بشکه نفت ما را در دورانی به یک دلار میخرید و به بیستوپنج دلار میفروخت. در حالی که از بهای نفت ما میکاستند، بر بهای صادرات خود به ایران میافزودند. ایران در قبال تحویل نفت مجبور به خرید میلیاردها اسلحه و کالاهای مصرفی غیرلازم بود. هرگز امپریالیسم «گاو شیردهی» مانند ایران نداشت.
ژرفا و دامنه انقلاب توفنده ایران واکنشی به حق در برابر این پدیدههای سراپا ظالمانه بود که وجدان همه ایرانیان را به سختی مجروح میساخت.
رسانههای گروهی غرب این واقعیتهای اساسی را در پرده میگذارند و میخواهند واکنش به حق مردم ایران را بیالایند و تحت لفافههای صوری محتوا و ماهیت مسائل را مشوب سازند.
خشم و نفرت مردم ایران متوجه محافل حاکمه آمریکاست که در بدبختی و اختناق میهن ما ذیسهم هستند، و نه متوجه مردم آمریکا. این نفرت و خشم سراپا عادلانه است.
باید به این آقایان و خانمهای متفرعن آمریکایی و انگلیسی که تصور میکنند چاپیدن و کوبیدن شرق حق ازلی آنهاست، نصیحت کرد که احترام به انسانیت و حقوق بشر را به معنی جدی این کلمهها بیاموزند. ما خود را به چنین نصایحی نیازمند نمیبینیم.
ما امیدواریم شما از نفوذ خود برای اندرزگویی به کسانی که قانون جنگل غارت و ستم نسبت به ناتوانتر از خود برای آنها یک قانون طبیعی است، استفاده کنید و از حقوق حقه مردم ایران در جهان مدافعه به عمل آورید.
آقای کورت والدهایم عزیز
به مثابه دبیرکل سازمان ملل متحد، به مثابه سیاستمدار مجرب، به مثابه یک انسان متمدن، از شما نمیتوانیم توقع دیگری داشته باشیم.
تهران، ۲۷ آبان ۱۳۵۸
محمود اعتمادزاده (بهآذین)، امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)، امیرحسین آریانپور، مهدی اسفندیارفرد، هانیبال الخاص، اصغر الهی، علی امینی نجفی، ناصر ایرانی، محمود برآبادی، محمد پورهرمزان، مهدی اخوان ثالث، محمدتقی برومند، محمدرضا اصلانی، ابوتراب باقرزاده، ناصر پورقمی، فریدون تنکابنی، جاهد جهانشاهی، جعفر جهانبخش، علیرضا جباری، بهرام حبیبی، محمد خلیلی، بهاءالدین خرمشاهی، رکنالدین خسروی، مجید دانش آراسته، محمدحسین روحانی، محمد زهری، جلال سرفراز، منوچهر شیبانی، احسان طبری، اسدالله عمادی، نازی عظیما، جلال علوینیا، عبدالله عسکری، فرهاد عابدینی، کامران فانی، بهزاد فراهانی، محمدرضا فشاهی، حسن غلامعلیپور، محمد قاضی، غلامحسین قائمپناه، جعفر کوشآبادی، سیاوش کسرایی، کامبوزیا گویا، محمدرضا لطفی، جمال میرصادقی، ناصر موذن، غلامحسین متین، پرویز مسجدی، محمدعلی مهمید، کیومرث منشیزاده، شیخ مصطفی رهنما، رحیم نامور، هوشنگ ناظمی (نیکآئین)، نصرالله نوحیان (نوح)، اسماعیل نوریعلا، کامبیز صدیقی، مصطفی اسکویی، پرویز شهریاری، مهدی فتحی، شهاب موسویزاده، مجید کلکتهچی، مصطفی مفیدی، علیرضا جباری، حسن عسکری.
نامه برگرفته از: روزنامه اتحاد مردم؛ ارگان اتحاد دموکراتیک مردم ایران، دوشنبه ۵ آذر ۱۳۵۸.