پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سید مهدی فاطمی: گابریل کالدرون سرمربی پرسپولیس هم به همان راهی رفت که پیشتر ویلموتس و استراماچونی رفته بودند. او بعد از انجام آخرین بازی پرسپولیس چمدان ها را بسته و پستی در صفحه اینستاگرام خود قرار داده و با هواداران سرخ خدا حافظی کرد. همبازی سابق مارادونا خسته از وعده هایی که شنیده و در اعتراض به پرداخت های نا منظم و عدم وجود شفافیت نزد مدیران پرسپولیس، شروطی را برای ادامه کار در ایران مطرح کرده بود. این مربی آرژانتینی اما منتظر دریافت پاسخ از سوی انصاری فرد نمانده و با شروع تعطیلات نیم فصل لیگ ایران به حضورش در پرسپولیس پایان داد.
آنچه او، استراماچونی و حتی ویلموتس در مواجهه با فضای فوتبال ما طلب می کنند باج خواهی و زیاده طلبی نیست بلکه صرفا پای بندی طرف مقابل به تعهدات است که معمولا در ایران نادیده گرفته شده است.
در حال حاضر از جمع شانزده تیم لیگ برتر ما پنج تیم فاقد سرمربی هستند.که اگر پرسپولیس را هم به حساب آوریم به شش تیم می رسند! در این بین تراکتور با مربی موقت خود خوب نتیجه گرفته و هیچ بعید نیست زنوزی قید مربی خارجی را زده و ادامه کار تیمش را به ساکت الهامی بسپارد اما استقلال ، ذوب آهن ، نفت مسجد سلیمان و پارس جنوبی جم وضعیت مطلوبی را در غیاب سرمربی سپری نکرده اند
فدراسیون تاج عاجز از سر و سامان دادن به وضعیت فوتبال باشگاهی و ملی بوده و وزارت ورزش به عنوان متولی دو باشگاه بزرگ ایران با سپردن مدیریت به افراد نا کار آمد و فاقد صلاحیت اجازه رشد و بالندگی را از این تیم ها گرفته است، شرکت نفت بی توجه به جایگاه فوتبال در میان مردم خوزستان و بوشهر، حمایتش از تیمهای تحت پوشش خود را قطع کرده و حیات این تیم ها را با خطر جدی مواجه ساخته است. عشق مردم آبادان به فوتبال و تیم صنعت نفت را چگونه می توان نادیده گرفت؟ بازی با سپاهان و برتری چهار گله آبادانی ها چنان شور و شعفی به مردم خونگرم جنوب بخشید که مشابهش را در هیچ پدیده اجتماعی و فرهنگی دیگری نمی توان یافت.فوتبال به آنها هویت می دهد واین مهم با افول تیم محبوب صنعت نفت از آنها گرفته می شود.
روح تازه دمیده شده با نفت مسجد سلیمان به مردم این شهر را مگر می شود به سادگی از آنان گرفت؟ یا احساسی که جمی ها به پارس جنوبی دارند را در کدام یک از حوزه های دیگر اجتماعی می توان سراغ گرفت؟!
مردم ایران به لحاظ وضعیت اقتصادی و اجتماعی شرایط مطلوب و مساعدی ندارند این یک واقعیت تلخ و انکار ناپذیر است.هرچند در نظر برخی از مسوولین ،ایران همچنان سرای امید و سرزمین خوشبختی و شادکامی ست اما در حقیقت فشار زندگی هر لحظه بیشتر و بیشتر می شود.
برای جامعه ای که حقوق اکثر شهروندانش کفاف تفریحاتی همچون کنسزت ، تئاتر و حتی سینما را نمی دهد، فوتبال به مانند مرهمی بر زخمها تلقی می شود.مردمی که با گران شدن قیمت بنزین برای سفر های دور و نزدیک داخلی هم دچار چالش و اشکال شده اند،دل به همین فوتبال و تیم های محبوبشان بسته اند. تیم هایی که اگر هر نقطه دیگری در دنیا بودند بواسطه هواداران انبوه به بهترین شکل درآمد زایی می کردند اما اینجا به سان طفل سر راهی اداره می شوند! حال خوب طرفداران استقلال با استراماچونی و احساس غروری که پرسپولیسی ها با برانکو و کالدرون داشته اند و روزهای باشکوهی که تیم ملی با کیروش در دو جام جهانی داشت و بارها مردم را بوجود آورد را با سو مدیریت و فراری دادن مربیان مورد قبول و حمایت هواداران خراب کرده و می کنند، همانطور که در سالهای اخیر هربار استقلال جان گرفت، نفسش را با پر دادن ستاره هایش بریدند!
شاید اشاره ای که دادکان به مشکل برخی مسئولین با مقوله ای به اسم شادی مردم داشته بد بینانه باشد اما دقیق که می شویم در خواهیم یافت که این ادعا چندان بیراه هم بیان نشده است.چرا هر کس در این فوتبال درست عمل می کند ناچار به رفتن می شود؟!