پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : جابر قاسمعلی؛ فیلمنامهنویس در شرق نوشت: بهدنبال انتشار فایل صوتی آقای حسن عباسی علیه مسعود کیمیایی، توضیحات زیر بهنظر ضروری میآید. پیش از هر توضیحی لازم است بخشی از این فایل صوتی را به عنوان مقدمه و بهانه نگارش این یادداشت، پیش روی خوانندگان محترم پیاده و مکتوب کنم.
ایشان در این فایل میفرمایند:
«مسعود کیمیایی! همین مسعود کیمیایی! که الان بلند شده گفته که من فیلمم را از جشنواره فجر میکشم بیرون. این اومد تو دفتر من نشست... تو دفتر من! برای قضیه فیلم خودش. ته قضیه فیلمش، وقتی اومد نشست تو دفتر من... خودش الان میدونه، به گوشش میرسه ... اومد گفت: (با لحنی تمسخرآمیز) این بهروز رو ... نمیشه یه کاری کرد؟ (خنده حضار).
بعله آقای کیمیایی! اومدی نشستی تو دفتر من گفتی بهروز رو نمیشه... . نظام تا الان هم گذاشته تو این مملکت فیلم بسازی و تو اون جشنوارهای که من رئیس تیم داوری جشنواره فیلم فجر بودم، فیلم جنابعالی رو آوردم بالا... ما به امثال تو توی این مملکت شرایط را دادیم که تونستی جلو بیای! تو توی دوره جشنواره کدومیک از همفکرهای خودت تونسته بودی جایزه بگیری!؟».
اگرچه نمیتوان از لحن تمسخرآمیز و موضع بالای آقای عباسی خطاب به یک فیلمساز پیشکسوت بهراحتی گذشت، -که در صورت لزوم شخص آقای کیمیایی به آن واکنش نشان خواهد داد- اما لازم میبینم برای ثبت در تاریخ، نکاتی را به ایشان و خوانندگان محترم یادآور شوم. آقای عباسی در همین فایل صوتی کوتاهی که در شبکههای اجتماعی شنیده میشود، سه گزاره نادرست مطرح کردهاند که یکبهیک به آنها میپردازم.
1- ایشان گفتهاند: «تو اون جشنوارهای که من رئیس تیم داوری جشنواره فیلم فجر بودم...» آقای عباسی! جشنواره فیلم فجر –برخلاف نمونههای فرنگی، مثلا کن، ونیز و...- در طی 37 دوره برگزاری، هرگز چیزی تحت عنوان رئیس هیئت داوران نداشته است جز یک مورد؛ در جشنواره سیوسوم (سال 1393)، آقای مجید مجیدی از سوی دبیر وقت جشنواره، آقای علیرضا رضاداد، به عنوان رئیس هیئت داوران جشنواره حکم گرفت.
بنابراین به غیر از دوره سیوسوم، هیچ دوره دیگری از جشنواره، ازجمله جشنواره دوره بیستونهم (سال 1389) -که بنده هم در کنار مرحوم علی معلم، مجید انتظامی، ابوالقاسم طالبی، جهانگیر الماسی و حسن عباسی جزء داوران بخش سودای سیمرغ آن دوره بودهام- «رئیس» به معنای رسمی و متعارف نداشته است.
چگونه میشود آقای عباسی که نه فعالیت و تجربه سینمایی داشته و نه جایگاهی که مشخصا مرتبط با سینما باشد و نه حتی نظریهپردازی در حوزه سینما، بتواند در هیئت داوران یک جشنواره ملی حضور داشته باشد؟ مگر به توصیه فلان نهاد و بهمان مقام! اگرچه آموختهایم این شیوهای رایج در چینش داوران جشنواره است، اما بپذیریم «ریاست هیئت داوران» بهراستی جامهای نیست که بر قامت غیرسینمایی آقای عباسی دوخته شود. اگر غیر از این باشد حتما آقای عباسی ازسوی دبیر وقت جشنواره، آقای مهدی مسعودشاهی حکم گرفتهاند و میتوانند برای روشنشدن اذهان عمومی آن را منتشر کنند تا بنده و دیگران از اشتباه به درآییم. [لازم به توضیح است که آقای اسدالله نیکنژاد بهدلیل فشار مطبوعات دستراستی پیش از شروع داوری ناچار به استعفا شد].
2- ایشان گفتهاند: «من فیلم جنابعالی (مسعود کیمیایی) رو آوردم بالا...». آقای عباسی! شما فیلم جرم، ساخته آقای مسعود کیمیایی را بالا نیاوردهاید. آن دوره، پنج داور دیگر هم داشت و تا جایی که از جلسات داوری یادم هست، در جمع اهل سینما شما بسیار مأخوذ به حیا نشان میدادید و برخلاف این روزها، چندان حرف نمیزدید. خدا رحمت کند علی معلم را که برای اعتباربخشیدن به جشنواره بیستونهم فجر و هیئت داوری، پیشنهاد داد جایزه بهترین فیلم به «جرم»، ساخته مسعود کیمیایی، اهدا شود. بماند که من هم یک بدهی تاریخی (بهدلیل قدرندیدن برخی از آثارش و ازجمله فیلم سرب) به مسعود کیمیایی داشتم و حالا فرصت را غنیمت میدیدم برای تمجید و اظهار ارادتم به او. سایر داوران هم پیشنهاد مرحوم علی معلم را پذیرفتند و فیلم جرم «بالا» آمد!
حالا که این را گفتم، بد نیست به یک نکته دیگر هم در جلسات داوری آن سال اشاره کنم. حقیقت آن است که در شروع جلسات داوری، یک نگرانی از پیش با من بود و آن اینکه آقای حسن عباسی نسبت به سینمای اصغر فرهادی واکنش تندی دارد و احتمال آن میرود با فیلم «جدایی نادر از سیمین» مخالفتهای جدی بکند. گویا ایشان پیشتر به شوخی یا جدی فیلمِ درباره الی را نماد و نشانهای از اسلامِ لیبرالی دانسته بود.
من درباره نگرانیام با مرحوم علی معلم صحبت کردم و سرانجام همهچیز موکول شد به شب نمایش فیلم «جدایی نادر از سیمین» برای داوران. آن شب و پیش از شام، -حتما آقای عباسی یادشان هست که- من سر بحثی را با ایشان باز کردم درباره نشانهشناسی در سینمای کلاسیک و تفاوت آن با سینمای مدرن و اینکه در سینمای مبتنیبر روایتِ خردهپیرنگ که با دوری از داستانگویی بهشکل متعارف و تمرکز بر شخصیت (و نه قهرمان) و ایجاد مود و حالوهوا و البته نمایشِ نوعی مینیمالیسم پیش میرود، نباید به جستوجوی نشانه و نمادهای متعارف سینمای داستانگو بود؛ در واقع، ترس آن را داشتم مبادا ایشان از دلِ جدایی... نشانههای دیگری پیدا کند که مهر تأییدی باشد بر تئوری اسلامِ لیبرالی او در سینمای اصغر فرهادی.
این بحث با جمله جهانگیر الماسی تکمیل شد که گفت: در هیچ فیلمی در سینمای ایران ندیده این میزان احترام به قرآن مجید را؛ آنقدر که اصفر فرهادی در جدایی... چنین کرده و حرمتِ قرآن را پاس داشته است. احتمالا فیلم جدایی... باید به آقای عباسی نشان داده باشد که تقسیمبندی نشانهشناسانه او، اکنون شیوهای ناکارآمد در ارزشگذاری یک پدیده هنری است.
اینچنین بود که «جدایی نادر از سیمین» پیش از هر جایزه جهانی دیگر، جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی را از داوران آن سال دریافت کرد.
3- ایشان گفتهاند: «ما به امثال تو توی این مملکت شرایط را دادیم که تونستی جلو بیای...».
مطابق آییننامه شورای پروانه ساخت در سازمان سینمایی کشور، هر فرد ایرانی میتواند با رعایت موازین و مقررات فیلم بسازد و این هیچ ربطی به کسب اجازه ازسوی نهادها یا افراد غیرسینمایی ندارد و طبعا هرگونه ممانعت از فیلمسازی افراد یا آنها را رهینِ «منتِ» خود دانستن، آشکارا رفتاری غیرقانونی و غیراخلاقی است.
مسعود کیمیایی فیلمساز معترض سالهای پیش از انقلاب است. نیازی به برشمردن فیلمهای او نیست و بسیاری از ایرانیان آثارش را دیدهاند. از سر اتفاق، آن چیزی که به او «شرایط می دهد تا بتواند جلو بیاید»، فیلمهای پیش از انقلاب او هستند (برای مثال سفر سنگ که برخی از منتقدان مدعیاند به گونهای پیشبینی انقلاب بوده) و نه ادعاهای این و آن.