خودش
می گوید هر همکاری باید روزی تمام شود و آن موقع هم زمان قطع همکاری ما
فرا رسیده بود و مشکلی با هم نداشتیم. اما اگر مصاحبه را کامل بخوانید
متوجه می شوید ماجراهای دیگری هم بین این دو نفر وجود داشته.
*چی شد که نویسندگی در عرصه طنز را انتخاب کردید؟
به خاطر علاقه ای که به سینما داشتم، رفتم و دوره فیلمنامه نویسی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی گذراندم. بعد از این دوره بود که نویسندگی برایم شکل جدی پیدا کرد. انتخاب طنز در واقع انتخاب شخصی و قطعی خودم نبود. اولین کاری که نوشتم یک فیلم کمدی بود به نام «من زمین را دوست دارم»، بعد از آن هم باتوجه به سفارش هایی که به دستم رسید و البته علاقه خودم، کمدی را دنبال کردم. البته چند مورد هم پیش آمده که کار جدی بنویسم اما کارهای جدی که نوشتم معمولا با مشکلاتی رو به رو شده و نتیجه دلخواه ام را کسب نکرده ام. فکر می کنم دوستان آن طور که فکر می کن ند من کمدی را می شناسم، این احساس را در کارهای جدی به من ندارند. من هم ترجیح دادم در فضایی کار کنم که هم حرفم را بیشتر قبول دارند و هم خودم در آن راحت هستم.
*پاورچین اولین همکاری شما با مهران مدیری بود، چطور با مهران مدیری آشنا شدید؟
به سادگی (خنده). من قبل از پاورچین هم آقای مدیری را می شناختم و قرار بود یک کاری را باهم بسازیم که در نهایت تبدیل شد به «ببخشید شما». چون من این فضا را دوست نداشتم ترجیح دادم در آن مجموعه حضور نداشته باشم. کاری که ما قرار بود با هم شروع کنیم یک کار آیتتمی بود که به نظرم اگر ساخته می شد کار بامزه ای از آب درمی آمد. مهران در آن زمان تصمیم گرفت آن طرح را تبدیل کند به چیزی که بعدا در «ببخشید شما» دیدیم و من هم خودم را کنار کشیدم.
*«ببخشید شما» چرا باب میل شما نبود که ترجیح دادید کار نکنید؟
آن جور ترکیب کار کمدی و جدی را دوست نداشتم.
*در «پاورچین» چه کار کردید که توانستید این قدر مخاطب جذب کنید؟
به نظرم اقبالی که این سریال بین مردم پیدا کرد برمی گشت به ایده برره. اگر یادتان باشد تا 15 ق سمت ابتدایی پاورچین، این سریال نه تنها به قول معروف نترکیده بود بلکه عکس العمل های منفی زیادی هم درمورد آن دریافت کرده بودیم. این در شرایطی بود که ما همان زمان هم متن های خوبی داشتیم اما وقتی برره وارد قصه شد، این فکر به سرمان زد که ماجرای یک قوم را روایت کنیم و با ورود جواد رضویان به عنوان نماینده این قوم با تمام خصوصیات اخلاقی که شخصیت داوود داشت، سریال جان تازه ای گرفت و مثل بمب بین مردم صدا کرد.
آن زمان یادم می آید یک روز سروش صحت آمده بود سر صحنه کار ما (او آن موقع مشغول نوشتن سری سوم زیر آسمان شهر بود که با استقبال مواجه نشده بود) و می گفت اگر امروز همین متنی که شما دارید کار می کنید را بدون هیچ تغییری در زیر آسمان شهر اجرا کنیم مردم آن را دوست نخواهند داشت و اگر متن ما را شما کار کنید موردتوجه قرار می گیرد. کار وقتی بین مردم جا بیفتد دیگر تمام است و حال مردم با آن مجموعه خوب خواهد بود.
*برره از کجا آمد آقای قاسم خانی؟
اسم برره متعلق به مدیری بود. مهران از ابتدا اسم شخصیتی که بازی می کرد را فرهاد ببره گذاشته بود. من هم هیچج وقت از او نپرسیدم که این اسم را از کجا آوردی چون به نظرم اسم بامزه ای بود. روزهای اول خیلی ساده از کنار این اسم عبور می کردیم اما واقعا نمی دانم چه اتفاقی افتاد که این موضوع به فکرمان رسید که برره را تبدیل به یک قوم و قبیله کنیم.
برره به صورت تدریجی شکل گرفت و این برایمان جالب بود که می توانیم یکسری خصوصیات را به قومی نسبت بدهیم و برخلاف اکثر مواقع مشابه که به همه برمی خورد و بابت شوخی های انجام شده باید از همه عذرخواهی کنیم، شوخی های ما با برره به کسی برنمی خورد.
*مگر متن برای شما نبود، پس چطور مدیری نام شخصیتش را عوض کرد؟
مدیری نام شخصیتی که بازی می کرد را تغییر نداد. از همان ابتدا هم نام این کاراکتر فرهاد برره بود. به هر حال کار سینما و تلویزیون یک کار کاملا گروهی است و خیلی وقت ها ما دور هم جمع می شویم و درمورد مسایل مختلف بحث می کنیم، پیشنهادهایمان را عنوان می کنیم تا به بهترین تصمیم برسیم.
*انتخاب جواد رضویان هم کار شما بود؟
نه، جواد را مهران برای نقش «داوود» انتخاب کرد اما سیامک انصاری با پیشنهاد من به کار اضافه شد.
*پس عامل آشنایی سیامک انصاری و مهران مدیری هم شما بودید؟
خب من با سیامک در سریالی به نام «هتل» کار کرده بودم. از آنجا با هم آشنا بودیم و همین آشنایی باعث شد او را برای بازی در نقش «سپهر» به مهران معرفی کنم.
*خیلی ها می گویند جواد رضویان و مهران مدیری با هم مشکل دارند، شما می دانید ماجرا از چه قرار است؟
من واقعا در جریان نیستم. ما در پاورچین که باهم کار کردیم مشکلی بین مهران و جواد وجود نداشت. اما برای «شب های برره» که از او دعوت کردیم، نیامد. نمی دانم مشکل چه بود، حتما سرش شلوغ بود!
*کلا برایتان مهم است که چه بازیگرانی در متنی که نوشته اید بازی کنند؟
بله، همیشه این موضوع برایم اهمیت داشته و دارد. این کار برایم جذاب است و همیشه دوست دارم به بازیگرانی فکر کنم که اولین انتخاب آدم برای آن نقش نیستند. معمولا دوست دارم انتخاب های نامعمول داشته باشم و ریسک کنم.
*در پاورچین فشار کار خیلی بالا بود، روتین نوشتن سخت نبود؟
این یک روش بسیار نادرستی است که در اغلب کارهای شبانه اتفاق می افتد. اما حس ام نسبت به مهران این است که او در این شرایط حتی بهتر هم کار می کرد. وقتی که چند روز از پخش جلو می افتادیم، یک قسمت را در سه روز می گرفت اما وقتی تحت فشار بود، یک قسمت را در یک روز ضبط می کرد و به پخش می رساند و واقعا آن قسمتی که در فشار تولید می کرد خیلی بامزه تر از آب درمی آمد. البته ترجیح من این بود که جلو باشیم اما ما هم از لحاظ متن نمی توانستیم جلو بیفتیم. واقعیت این است که ما هم ته دلمان بدمان نمی آمد که نفس تماشاچی را پشت گردن مان حس کنیم و بازخوردکار را در مخاطب ببینیم.
*بازخورد اجتماعی یعنی اینکه صبر می کردید ببینید مردم با کدام شخصیت بیشتر رابطه برقرار کرده اند تا آن شخصیت را در کار پررنگ تر کنید؟
ما زیاد روی این موضوع تکیه نداشتیم. این چیزی که تو می گویی یعنی اینکه ما با سلیقه مخاطب همراه شویم درصورتی که به صورت مطلق این طور نبود. ترکیبی از سلیقه مخاطب و سلیقه خودمان را در کار لحاظ می کردیم. مثلا این طور نبود که تماشاچی از جواد رضویان خوشش بیاید و ماهم بیاییم و جواد رضویانش را اضافه کنیم.
ماجرا ا ین طور بود که ما هم جواد رضویان را دوست داشتیم و وقتی می دیدیم جواد رضویان جواب می دهد، می آمدیم و روی کاراکتری که او بازی می کرد بیشتر کار می کردیم، اما مطابق سلیقه خودمان.
*بعد از پاورچین اغلب اوقات به عنوان سرپرست نویسندگان دقیقا چه وظایفی دارد؟
فکر می کنم عنوان سرپرست نویسندگان یک چیزهایی را کم دارد. درمورد خود من این طور است که کار و شخصیت ها را طراحی می کنم و مسیر داستان را مشخص می کنم و بعد بچه ها دیالوگ ها را می نویسند. من یک سری طرح داستانی می نویسم و باتوتجه به شناختی که نسبت به نوع طنز و قلم بچه های گروه دارم. این طرح ها را بین شان تقسیم می کنم. خود نویسنده ها هم طرح هایشان را می آورند که خوب هایش تایید می شود و بعد می رویم سراغ سیناپس. آن ها هم سیناپس را می نویسند. من سیناپس ها را می خوانم و در نهایت با صحبت هایی که با هم انجام می دهیم فیلمنامه نهایی نوشته می شود. مثلا در «پاورچین» ما از ابتدا حضور شخصیتی به نام سپهر را در داستان طراحی کرده بودمی و در اواسط قصه او به کار اضافه شد. در سینمای دنیا، به کسانی که شخصیت ها را می سازند و خط اصلی داستان را طراحی می کنند خالق می گویند اما در ایران این گونه افراد را سرپرست نویسندگان صدا می زنند.
*پس مهر نهایی را شما می زنید...
بله، به هر حال کارگردان چشم بسته به من اعتماد می کند و من هم موظفم جواب این اعتماد را به خوبی بدهم.
*بعد از تجربه درخشانی که در «پاورچین» داشتید، شما را در «نقطه چین» ندیدیم ماجرا چه بود؟
دلیل خاصی نداشت. آن موقع به صورت همزمان در یک پروژه دیگر بودم. البته اواسط کار آمدم و یک قسمت برای نقطه چین نوشتم و دوباره رفتم. آن زمان بچه ها نوشتن نقطه چین را آغاز کرده بودند. اگر یاد باشد ابتدای پخش این سریال، ما قصه دو کارگاه را می دیدیم ولی بعد از پخش چند قسمت، بچه ها تصمیم گرفتند مسیر قصه را تغییر دهند و برای این منظور با من تماس گرفتند.
یک روز رفتم سر صحنه نقطه چین و دوستان این طور به من گفتند که می خواهند فضای قصه را از داستان کارگاهی خارج کنند اما نمی دانند چطور باید این کار را انجام دهند. یکی، دو جلسه با تیم نویسنده نقطه چین جلسه داشتم و نهایتا یک تک قسمت برای این سریال نوشتم تا این تبدیل داستان، اتفاق بیفتد.
*مرد هزار چهره آخرین همکاری شما با مدیری بود که فصل جدیدی در آثار مدیری محسوب می شود، درمورد این سریال بگویید.
بگذار اول یک چیز جالب برایت بگویم. این سریال زمانی پخش شد که آن سال تمام ایام عید را مسافرت بودم و به همین دلیل تا امروز موفق نشده ام این سریال را ببینم! سال ها پیش کتابی از «عزیز نسیم» خوانده بودم به نام «پخمه» که داستان آدمی بود که ناخواسته در موقعیت های مختلف و ناجوری قرار می گرفت و مدام او را با آدم های دیگر اشتباه می گرفتند. این ایده را با مهران و محراب، خشایار اولند و امیر ژوله در میان گذاشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که ایده خوبی است، البته از آنجایی که موقعیت های مطرح شده در کتاب برای ما قابل استفاده در تلویزیون نبود، نشستیم و با استفاده از چهارچوب و ایده اولیه ای که در کتاب وجود داشت. موقعیت های مختلفی برای مسعود شصت چی طراحی کردیم.
*مرد هزارچهره آخرین همکاری شما با مدیری بود، اصل داستان چه بود که این همکاری ادامه پیدا نکرد؟
به هر حال هر همکاری یک پایانی دارد. این هم یک همکاری بود که دوره اش به سر رسید، همین.
*این پایان همکاری باید دارای یک منطق باشد، شما یک تیم موفق بودید و به قول فوتبالی ها هیچ وقت نباید به ترکیب تیم برنده دست زد...
خب این فوتبال نیست (خنده). من مدت ها بود که داشتم زمزمه این جدایی را سر می دادم چون احتیاج داشتم کارهای جدید با فضاهای متفاوت و نو را تجربه کنم. دلم می خواست که فیلم سینمایی کار کنم. از زمان «باغ مظفر» هم به دوستان اصرار کردم که یک کار سینمایی بسیازیم اما تمایل به ساخت فیلم سینمایی در برادران آقاگلیان و مهران مدیری نبود و بیشتر تلویزیون را ترجیح می دادند. من هم دوست داشتم در سینما کار کنم. از طرفی سریال، انرژی زیادی از من گرفته بود و واقعا خسته شده بودم. دوست داشتم مدتی در سینما فعالیت کنم.
*یک دلیل قطع همکاری با مهران مدیری این نبود که شما دوست داشتید بیشتر رشد کنید و فکر می کردید کار با مدیری باعث می شود پشت اسم او پنهان بمانید؟
اگر بین خودمان می ماند، بله این هم بود.
*قهوه تلخ را دوست داشتید؟
راستش را بخواهید به خاطر مشغله کاری که داشتم موفق نشده ام قهوه تلخ را کامل تماشا کنم. فقط دو قسمت از آن را چون دخترم خریده بود دیدم. آن دو قسمت به نظرم کار بامزه و خوبی بود. من همیشه در این گونه موارد برای دوستان آرزوی موفقیت می کنم چون هنوز هم با برادران آقاگلیان و مهران در ارتباط هستم. این را گفتم تا همه بدانند که م شکلی بین من و مهران مدیری وجود ندارد. البته مشکلاتی در گذشته وجود داشته که آن هم به اختلاف سلیقه در کار برمی گشت که امروز دیگر برطرف شده است.
*اختلاف ها بر سر چه بوده؟
به هر حال اختلاف سلیقه همیشه بین ما وجود داشته اما واقعا موضوع حادی هیچ وقت بین ما به وجود نیامده است. برایا ین که روشن بشوید. می گویم. آن موقع برادران آقا گلیان با نویسنده ها قرارداد سالیانه می بستند و طبق این قرارداد نویسنده نباید جای دیگری کار می کرد. البته رقم پرداختی به نویسنده ها در آن زمان خیلی بالاتر از استاندارد تلویزیون بود اما من که سرپرست نویسندگان بودم و طبیعتا رقم بهتری هم نسبت به بچه های دیگر می توانستم دریافت کنم هیچ وقت این قرارداد را نبستم. چون دوست داشتم فکر کنم که می توانم هرجا که می خواهم کار کنم. از طرفی من با مه ران به جاهای خوبی رسیدیم. خیلی از رکوردهای تلویزیون را جا به جا کرده بودیم و می ترسیدم شروع به تکرار خودمان کنیم. باوجود اینکه با مهران، دوران خیلی خوب و موفقی داشتم که ممکن است بازهم تکرار شود، اما دوست داشتم فضای جدیدی را تجربه کنم و با کارگردان های متفاوت کار کنم. فکر می کنم در نهایت این جدایی به نفع هر دوی ما تمام شد.
*ممکن است این همکاری تکرار شود یا با هم برای یک کار جدید صحبت کرده اید؟
بله، با هم صحبت هایی هم در این زمینه انجام داده ایم.
*داستان محفل مردانه ای که بهاره رهنما در شبکه ایرانیان به آن اشاره کرد هم مرتبط به همین همکاری بود؟
(خنده)، نه آن که واقعا یک هم نشینی دوستانه بود اما در آینده برنامه هایی برای همکاری با هم داریم.
*قرار است در همین کاری که پیش تولیدش را تازه آغاز شده با مدیری کار کنید؟
مگر پیش تولید کار جدیدش را شروع کرده؟
*یعنی شما نمی دانید؟
نه، نمی دانم (خنده)
*می گویند مهران مدیری آدم افسرده ای است. شما که سال ها با او کار کرده اید این موضوع را تایید می کنید؟
مهران آدم نسبتا جدی است البته تا وقتی که به اصطلاح یخ اش آب شود، وقتی یخ اش آب بشه تبدیل می شود به بامزه ترین آدم دنیا! اما نکته اینجاستکه این یخ دیر آب می شود. در مورد افسردگی هم باید بگویمن تا زمانی که من با مهران کار می کردم افسرده نبود، البته نباید این نکته را فراموش کنیم که بالاخره هنرمندان روحیه حساسی دارند.
*به عنوان یک بیننده، ساعت خوش را بیشتر دوست داشتید یا پاورچین را؟
طبیعتا پاورچین را بیشتر دوست دارم. من اگر قرار باشد بین کارهای خودم هم یک کار را انتخاب کنم پاورچین را انتخاب می کنم. جنس طنز ساعت خوش اصلا چیز دیگری بود که البته تماشای آن بسیار لذت داشت. خودم آن زمان حتی یک قسمت ساعت خوش را هم از دست ندادم.
مهران، بهاره را برای مرد هزار چهره انتخاب کرد
اولین باری که نقشی نوشتم و حس کردم بهاره بهترین گزینه برای بازی آن است، «نان و عشق و موتور هزار» بود هرچه جلو می رفتم به بهار می گفتم که این نقش خیلی شبیه به توست. البته آن موقع هم خودم بهاره را برای آن نقش توصیه نکردم تا اینکه آقای داودی خودشان بعد از خواندن فیلمنامه گفتند این شخصیت خیلی شبیه بهاره است و در نهایت او نقش را بازی کرد.
از طرفی بهار نیاز به معرفی من ندارد و در میان بازیگران طنز خانم، چهره شناخته شده ای است. مثلا برای «مرد هزار چهره» من پیشنهاد نکردم و مهران خودش انتخابش کرد. یا در «ورود آقایان ممنوع» من اصلا مخالف حضور بهاره در آن نقش بودم و فکر می کردم کسی که قرار است این نقش را بازی کند باید هم سن و سال بچه ها باشد تا کار خوب از آب دربیاید اما در نهایت رامبد، بهاره را انتخاب کرد و فکر می کنم نتیجه کار هم خوب شد.