arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۱۵۶۲
تاریخ انتشار: ۵۰ : ۲۳ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۸

یاددداشت‌های اعتمادالسلطنه، یکشنبه ۴ اسفند ۱۲۶۳: شاه مرا مامور فرمودند، در فقره سانسور جواب و سوال نمایم

به صدراعظم گفتم که: «شاه مرا مامور فرمودند: در فقره سانسور جواب و سوال نمایم.» ... اجزای مجلس که حاضر بودند طرف مرا گرفته و قرار دادند اسباب این کار را روز شنبه مرتب سازند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاه مرا مامور فرمودند، در فقره سانسور جواب و سوال نمایم

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

صبح خانه صدراعظم [میرزا یوسف آشتیانی] رفتم. از حسن اتفاق تنها نبود. با ایشان خیلی صحبت شد. این پیرمرد هفتادساله ماشاءالله قدرتی در راه رفتن دارد که من نصف سال او را دارم بعد از چند دور حیاط با او گردش کردم واماندم. بعد از دیدن صدراعظم خانه مجدالدوله بازدید رفتم، از آن‌جا دارالترجمه. بعد خدمت شاه رسیدم. بعد از ناهار فرمودند: که: «به خط مستقیم برو مجلس شورا.» رفتم. ابتدا حرفی نزدند. بعد تفصیل تقسیم آب مهران را که لاله‌زار بیاید پرسیدند. جوابی دادم. آن وقت از امین‌السلطان [احتمالا مقصود امین الدوله است - انتخاب] پرسیدم که غرض از آمدن مجلس به حکم شاه برای مطلب سانسور بود. این اشخاص که باالطبع لجوج و با من عنود و به هر مطلبی که از غیر خودشان باشد، عنوان می‌شود حسودند بنای مخالفت را گذاشت. من اعتنایی به ایشان نکردم. به صدراعظم گفتم که: «شاه مرا مامور فرمودند: در فقره سانسور جواب و سوال نمایم.» قوام‌الدوله از طرف صدراعظم گفت: «ما اجزای صدارت نمی‌فهمیم مقصود شما چه است، خوب است شما مذاکره این مطلب را به وزیر خارجه و امین‌الدوله بکنید.» جواب دادم: «شما چرا نسبت نفهمی به خودتان می‌دهید، با وجودی که از همه فهمیده‌تر هستید و من با وزیر خارجه کاری ندارم، با امین‌الدوله هم. مقصود من که حفظ دین و دولت است اگر به شخص من محبت ندارد نداشته باشد، اما مطلب مرا که عین صلاح ملت و دولت شما است چرا ضایع می‌کنید؟!» اجزای مجلس که حاضر بودند طرف مرا گرفته و قرار دادند اسباب این کار را روز شنبه مرتب سازند. از آن‌جا خانه آمدم. عصری امین‌السلطان خانه من آمدند، تا ساعت دو و نیم بودند. ظاهرا از مخالفت من با امین‌الدوله خوشحال بود. بعد از رفتن او حمام رفتم.

نظرات بینندگان