arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۴۱۰۱
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۲۳ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، شنبه ۱۵ اسفند ۱۲۶۴: نامه‌ای عبرت‌آمیز از ینگه دنیا به ناصرالدین‌شاه!

به حضور پادشاه ایران – آقای عزیز زحمت کشیده این مقاله را که در روزنامه نوشته ملاحظه کرده عبرت بگیرید. چه این مطلب چاپلوسی نمی‌باشد و شما را چندان خوش نمی‌آید. امضای کاغذ: محب حقیقی ژونس فلین، در محله بازار سنت‌لوی واقع در اتائونی.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، شنبه ۱۵ اسفند ۱۲۶۴: نامه‌ای عبرت‌آمیز از ینگه دنیا به ناصرالدین‌شاه!پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

صبح دارالترجمه رفتم. بعد خدمت شاه رسیدم. دیشب فرمانفرما، پسر عباس‌میرزا نایب‌السلطنه عموی شاه، در سن هشتاد سالگی به مرض ذات‌الجنب [درد پهلو] و افراط شراب فوت شد. این شاهزاده خیلی مرد خوش‌خوئی بود. حکومت‌های زیاد کرد، اما جوانمرد و عیاش بود. کمانچه را خوب می‌زد. خلاصه بعد از ناهار شاه، خانه آمدم. کاغذی که دیشب شاه دادند ترجمه کنم از پست رسیده بود. از سنت‌لوی، شهر اتااونی ینگه دنیا، نوشته بود که ترجمه او عینا نوشته می‌شود و این کاغذ خیلی مختصر است، به شاه نوشته، تکه روزنامه انگلیسی هم در جوف [داخل] پاکت گذاشته بود. ترجمه کاغذ این است: «به حضور پادشاه ایران – آقای عزیز زحمت کشیده این مقاله را که در روزنامه نوشته ملاحظه کرده عبرت بگیرید. چه این مطلب چاپلوسی نمی‌باشد و شما را چندان خوش نمی‌آید. امضای کاغذ: محب حقیقی ژونس فلین، در محله بازار سنت‌لوی واقع در اتائونی.»

ترجمه روزنامه

بهشت حمقای پادشاه ایران

پادشاه ایران شجاع و دلیر و سوار قابل و تیرانداز بی‌نظیری است، لیکن در فقره تیراندازی که در سال ۱۸۷۸ در اروپا با امپراطور اتریش نمودند باید خجالت کشیده باشند و عقیده امپراطور این بود که تیر ایشان به کلی خطا کرده است و درباره همراهان ایشان هم همین حرف گفته شد. استعداد پادشاه نه به وضع ارکان قلمی است، نه به طور نظامی. لیکن خیرخواه[اند] و مقاصد حسنه دارند و خیلی مایل به تقدم و ترقی می‌باشند. لیکن امور دولتی ایشان محتاج به نیک‌بختی و اقبال است. بسیار اتفاق می‌افتد که یکی از وزرای خود را می‌خواهند و احضار می‌نمایند که در یک امری از امور عمده دولتی با او گفتگو کرده احکام و دستورالعمل به او بدهند. وزیر هم به عجله حاضر می‌شود. بعد از حضور آن مطلب را پادشاه به کلی فراموش کرده‌اند و خیال ایشان فورا به کار دیگر پرداخته است. از قرار مذکور میل به قشون دارند، اما آن میل ظاهری است به مشق افواج که سرکشی می‌کنند، نه از جهت این است که از حالت صاحب‌منصبان مختلفه و افراد متفرقه لشکری یا از اسلحه و مشق ایشان علم و اطلاعی به هم رسانند، بلکه محض تفرج و گذران وقت است و خیلی خرسند می‌شوند که روسای قشون به ایشان تعظیم کنند و وقتی که وارد میدان مشق می‌شوند خیلی میل دارند نغمات احترامیه دولتی را بشنوند. پادشاه نمی‌توانند سپاه عمده را فرمان دهند. تملق خیلی ضرر به ایشان وارد آورده. احدی قدرت ندارد که سهو ایشان را اظهار نماید یا به نصیحتی بپردازد. در میان جمعی از بلها زندگی می‌کنند و گمان می‌کنند مملکت ایران مملکت بااقتداری است و حکمرانی آن به طور عدالت می‌باشد. (نقل از روزنامه لندن)

 

خلاصه شب را امیرزاده سلطان محمدمیرزا و سلطان ابراهیم‌میرزا برادرزن‌ها بودند. سلطان ابراهیم‌میرزا می‌گفت: «مطاربه [مطرب‌ها] را تمام امشب خبر کردند در حضور همایون ساز بزنند.» در حقیقت ختم عموی خودشان را امشب دارند! امروز شارژدافر [کاردار] انگلیس و دو نفر از شاهزادگان انگلیس که سیاحت آمده‌اند حضور آمدند. ایلچی عثمانی و شارژدافر [کاردار] فرانسه که مبلغ نامه مسیو گروی، رئیس‌جمهور فرانسه، بود که دوباره هفت سال دیگر به ریاست‌جمهوری فرانسه منتخب شده به حضور رسید.

نظرات بینندگان