arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۶۴۴۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۲۵ اسفند ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۵ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: به بيمارستان براى عيادت احمدآقا رفتيم، حال‏شان خوب نيست؛ دكترها اميدى ندارند / مجید انصاری، متن مصاحبه جواد لاریجانی، با نیک‌براون انگلیسی را آورد که در آن به طرفداران خاتمی حمله کرده و گفته آنها تندروها هستند و جایزه قتل سلمان رشدی و نیز اشغال لانه جاسوسی آمریکا کار آنهاست

آقای مجید انصاری آمد. متن مصاحبه آقای جواد لاریجانی، با [نیک‌براون]، یک صاحب‌منصب انگلیسی را آورد که در آن به طرفداران آقای [محمد] خاتمی حمله کرده و گفته که آنها تندروها هستند و جایزه قتل سلمان رشدی و نیز اشغال لانه جاسوسی آمریکا از آنها است و از میانه‌روی آقای ناطق [نوری] تعریف کرده است. گمان می‌رود که سروصدا راه بیندازند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۵ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: مجید انصاری، متن مصاحبه جواد لاریجانی، با نیک‌براون انگلیسی را آورد که در آن به طرفداران خاتمی حمله کرده و گفته  آنها تندروها هستند و جایزه قتل سلمان رشدی و نیز اشغال لانه جاسوسی آمریکا کار آنهاستخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۲۵ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱
ساعت هفت و نيم صبح به محل كارخانه جديدالاحداث صنايع الكترونيكى در لويزان رفتم. مهندس رياضى و مهندس محمودى، درباره اين كارخانه و صنايع الكترونيك ساصد گزارش دادند. يك فيلم نسبتاً جالب ديديم. از بخش‌هاى مختلف بازديد كرديم. ورقه‌هايي با طراحى و عمليات براى قطعات نيمه هادى‌ها مى‌سازند. ارزش افزوده خوبى دارد. نمونه‌هايى از مصنوعات الكترونيكى‌شان را هم ارايه دادند. مصاحبه‌اى كردم و صحبت كوتاهى براى كاركنان نمودم و به دفتر برگشتم.
آقايان [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي]، [مسعود روغني] زنجانى و [رضا] امراللهى، [رييس سازمان انرژي اتمي] براى ارز نيروگاه هسته‌اى آمدند كه قرار است از چين بگيريم. قرار شد اگر محل آن را شوراى عالي امنيت ملي تاييد كرد، در سال 1372 از محل نيروگاه‌هاى فسيلى در برنامه، ارز داده شود. سپس با حضور آقايان [سيد هادي] طباطبايى، [محمدحسين] عادلى، [رييس‌كل بانك مركزي]، [مسعود روغني] زنجانى، [رييس سازمان برنا مه و بودجه]، و آقاى [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي]، ذيحساب اعتبارات طرح نيشكر را داشتيم. حدود يكصد ميليارد تومان كسر اعتبار دارند. قرار شد به همين اندازه طرح كوچك‌تر شود؛ يا با حذف بخش كاغذسازى و يا با حذف دو واحد از هفت واحد.
عصر سفيرمان در آلمان آمد. مشكل بدهى‌هاى معوق و فشارهاى تبليغاتى غرب را گفت و علاج خواست. جلسه شوراى تبصره 55 را داشتيم. اين تبصره مربوط به يك‌درصد كل اعتبارات است كه براى امور فرهنگى بايد مصرف شود. قرار شد دبيرخانه آن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي باشد و پيشنهادهاى رسيده را پس از اظهار نظر به شورا بياورند.
تا افطار كارها را انجام دادم. افطار پاسداران حفاظت و خانواده‌هايشان ميهمانم بودند. بعد از افطار برايشان صحبت كوتاهى كردم و از ابزار حفاظتى كه پاسداران تهيه كرده بودند، بازديد نمودم. به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۲
ساعت هفت‏‌ونیم صبح به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم و بلافاصله به سوى خرم‌آباد پرواز كرديم. جمعى از وزرا و نمايندگان و معاونان همراه بودند. در بين راه، [آقای علی‏محمد بشارتی]، وزير كشور گزارش‏ها را داد. دربارة كيفيت برخورد با نمايندگان و مسايل انتخابات آينده نظرم را خواست. به طرز عمل جناح راست مجلس انتقاد دارد.
استقبال رسمى انجام شد. مردم در مسير و در داخل شهر، استقبال بسيار وسيع و پرشور داشتند. به خاطر ازدحام جمعیت، معطلى زياد بود كه بالاخره صفحه كلاج ماشين‌مان سوخت و اواخر مسير را با هل دادن مى‌رفتيم.
ابتدا در اجتماع خانواده‌هاى ايثارگران برنامه داشتم. بعد از اجرای سرود و قرآن و و ارایه گزارش، من صحبت کردم. مردم، احساسات شديد ابراز می‏کردند. سپس در استاديوم ورزشى در اجتماع مردم شركت كرديم. خيلى جمعيت زياد و پُرشور بود. امام جمعه و نماينده شهر صحبت كردند و من سخنرانى نمودم. سرود خوبي توسط بسيجى‌ها اجرا شد.
ظهر شد، به خانه امام جمعه رفتيم؛ خانه سابق شهيد رحيمى است. امام جمعه براى ساخت مصلى كمك خواست. نماز جماعت خوانده شد. من براى علما و طلاب صحبت كردم. پس از صرف ناهار به سوى پل‏دختر پرواز كرديم. در راه استاندار توضيح مى‌داد. تازه‏ كار است و هنوز به اوضاع استان مسلط نيست؛ به طورى كه خيال مى‌كرد رودهاى كشكان و سيمره به دز مي‌ريزد، در حالى كه به كرخه مى‌ريزد.
كنار استاديوم ورزشى پل‏دختر، مركز اجتماع مردم فرود آمديم. اجتماع خيلى بيش از حد انتظار ما بود. امام جمعه و نماينده خيرمقدم گفتند و خواسته‌ها را مطرح كردند. فرزندان شاهد سرود جالبى خواندند. من هم صحبت كردم. با خواسته آنان در خصوص شهرستان شدن شهر و تسريع در تكميل طرح آب آشاميدنى موافقت نمودم. شهر در جنگ خيلى خراب شده و كاملاً بازسازى شده است.
از آنجا به سوى كوهدشت پرواز كرديم. تقريباً همه جا سرسبز، جنگل و مرتع و مزرعه و رودخانه و چشمه است. اجتماع مردم كوهدشت، فوق‌العاده وسيع بود. طبق روال معمول، امام جمعه و نماينده، خيلى صميمى و لطيف صحبت كردند. شاعرى به زبان لكى كه زبان بخش عظيم عشاير منطقه است، شعری در مدح من خواند که مثل بحر طويل بود و لطایف زيادى داشت؛ منجمله اينكه در لرستان سه عيد است: فطر و نوروز و حضور ما.
سپس من صحبت دلگرم‏‌كننده‌اى داشتم3 و در كنار همان جايگاه، بيمارستان جديد 84 تختخوابى را افتتاح كرديم. دكتر مرندى و دكتر كريميان توضيح دادند. سپس به مزرعه‌اى كه كار يكپارچه‏سازی و آبيارى باراني را انجام داده بود، رفتيم. مدير كل كشاورزى و صاحب ملك توضيح دادند. از ثمرات كار خيلى راضى بودند. مصاحبه‌اى كردم و اين‏گونه اصلاحات را تشويق نمودم.
خواستند كه براى برداشت آب از رودخانه‌هاى مجاور كمك كنم. صد و هشتاد هزار هكتار زمين دارند كه اكثراً با روش ديم كاشته مى‌شود. معلوم شد هزينه تأسيسات آبيارى تحت فشار را كه برای هر هكتار، حدود صدو بيست هزار تومان و كلاً ساخت داخل است، در همان سال اول پس مى‌دهد و مصرف آب را به يك سوم تقليل مى‌دهد.
به سوى كارخانه ريسندگى پارسلون پرواز كرديم. كارخانه بسيار عظيمى است. مديران توضيحات دادند. با هزينه نود ميليون دلار و يك ميليارد تومان، قبل از انقلاب تأسيس شده و مصادره شده است. مى‌تواند سالیانه شانزده هزار تن نخ پلميرى توليد كند. مواد اوليه‌اش خارجى است. از قسمت‌هاى مختلف بازديد كرديم. خيلى مدرن است. مديريت‌ها تازه دارند مسلط مى‌شوند.
به استاندارى رسيدم. استماع اخبار و شام و نوشتن خاطرات و خواندن گزارش‌ها انجام شد. در گزارش‌ها، حمله عربستان سعودی به آيت‌الله خامنه‌اى، در پاسخ به اظهارات ايشان در نمازجمعه مهم است.

 

سال ۱۳۷۳

ديشب پس از ورود به تهران، در فرودگاه مصاحبه‌اى انجام دادم. در اثر باران، هواي تهران خيلى‏خوب بود. به بيمارستان بقيه‌الله، براى عيادت احمدآقا رفتيم. حال‏شان خوب نيست. در اثر تزريق مايعات، خيلى ورم كرده. به خانه رفتم و حدود ساعت يك بعد از نيمه شب خوابيدم. عفت هم تازگى از منزل امام برگشته بود و گفت خانواده امام خيلى ناراحت‏اند.
ساعت هشت صبح باز به بيمارستان رفتم. وضع مثل سابق است. دكترها با دياليز درصدد كم‏كردن تورم‌اند و اميدى ندارند. فقط بحث چند ساعت مطرح است.
به دفترم رفتم. كارهاى مانده در ايام سفر را انجام دادم و با آیت‏الله خامنه‌اى، تلفنى احوال‏پرسى كردم. ساعت یازده‏ونیم به فرودگاه رفتم و يكسره با آقاى ولايتى و... براى پذيرايى از میهمانان خارجى كه براى مراسم افتتاح خط آهن بافق، بندرعباس مى‌آيند، به كيش پرواز كرديم. ناهار را در هواپيما خورديم. هواى كيش به خاطر باران طولانى چند روزه خوب است.
بعد از كمى استراحت و قدم زدن در ساحل و صحبت با آقايان ولايتى و واعظى، هواپيماى رؤساى جمهورى افغانستان و قرقيزستان، تقريباً همزمان رسيدند. يكى را در باند نگه‌داشته بودند. اول از آقاى ربانى و سپس از آقاى عسكرآقايوف، [رییس‏جمهور قرقیزستان]، استقبال رسمى كرديم. همراه آقايوف به ويلاى محل اقامتش رفتم. در راه صحبت كرديم. هيأت قزاقستان هم رسيد، ولى در حد معاون نخست وزير بود و آقاى ولايتى استقبال كرد. عصر در كنار دريا، عصرانه‌اى با میهمانان داشتيم. قراقستانى‌ها براى خريد رفته بودند. سوار قايقى شديم و تا مغرب، گشتى در دريا زديم.
شام را در رستوران سبزه داديم. خيلى باصفا بود و تحت تأثير كوره چوبى رستوران قرار گرفتند. چون مذاكرات‌مان در اسلام آباد انجام شده بود، حرف تازه‌اى با آنها نداشتيم و صحبت‌ها متفرقه بود. حدود ساعت دوازده، [آقای لئون پتروسیان]، ریيس‏جمهور ارمنستان رسيد و چون ديروقت بود، من به فرودگاه نرفتم و آقاى ولايتى استقبال كرد. ديروقت خوابيديم.

 

سال ۱۳۷۴
عفت و فاطی و بچه‌هایش، صبح زود برای سفر به لیبی رفتند. تمام وقت درخانه بودم. ظهر بچه‌ها جمع شدند. وقت به استراحت و مطالعه و تنظیم کتابخانه گذشت. شب هم بچه‌ها بودند. یاسر برای شام برایمان ساندویچ خرید. آقای فلاحیان، [وزیر اطلاعات]، تلفنی اطلاع داد که دادگاهی در آلمان، حکم دستگیری او را به اتهام اداره برنامه ترور کُردها در [رستوران میکونوس] برلین صادر کرده است

 

سال ۱۳۷۵
مسئولان حج آمدند. آقای [محمد محمدی] ری‌شهری، [نماینده ولی‌فقیه و سرپرست حجاج ایرانی] و آقای [محمدحسین] رضایی، [رئیس سازمان حج و زیارت]، گزارش کارهای فرهنگی و اجرایی را دادند و من هم صحبت کردم. اسمی از برائت از مشرکین نبردم؛ به خاطر اینکه برای حجاج ایرانی مشکل‌زا شده و با وضع خوبی برگزار نمی‌شود. آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد. مشکلاتش در بنیاد تاریخ را توضیح داد و خواست که محسن کمک کند.

آقای مجید انصاری آمد. متن مصاحبه آقای جواد لاریجانی، با [نیک‌براون]، یک صاحب‌منصب انگلیسی را آورد که در آن به طرفداران آقای [محمد] خاتمی حمله کرده و گفته که آنها تندروها هستند و جایزه قتل سلمان رشدی و نیز اشغال لانه جاسوسی آمریکا از آنها است و از میانه‌روی آقای ناطق [نوری] تعریف کرده است. گمان می‌رود که سروصدا راه بیندازند.

[آقای نصرالله میرزایی]، سفیرمان در لیبی آمد. گزارش همکاری‌ها با لیبی را داد. آشیخ جواد، فرزند آقای فاضل لنکرانی آمد؛ به عنوان تشکر از [عیادت] من، در زمان مریضی ایشان و گفت، اکنون به درس می‌روند و شهریه هم می‌دهند و در ماه حدود ۶۰ میلیون تومان، خرج حوزه می‌کنند. از وضع مدیریت کشور بعد از من، اظهار نگرانی نمود.

آقای [عبدالله] نظری، [از علمای مازندران] و [احمد و محمدرضا] برادران علیزاده، [از اعضای شورای نگهبان] آمدند. برای عمران منطقه سوادکوه استمداد کردند و اظهارنگرانی برای شرایط بعد از من داشتند و از مدیرکل اطلاعات استان [مازندران] شکایت نمودند. عصر تا شب، کارها را انجام دادم.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
ایرانی مسلمان
|
United Kingdom
|
۱۹:۲۰ - ۱۳۹۸/۱۲/۲۶
1
0
هاشمی تواون دنیا باید جواب خیلی چیزا رو پس بده....
خدارحمت کنه آقاسیداحمدآقارو .
نظرات بینندگان