پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح مشغول کتاب سبز بودم. بعد از ناهار به عروسی مسیو وواز در معبد [؟] رفتم، که نزدیک منزل ما بود. عروسی پروتستانی بود. عروس و داماد و خانواده او با کشیش در جلو وارد شدند. همان وقت ارگ بنای نواختن گذاشت. بعد از آن کشیش آیات تورات خواند و فلسفه عروسی و آداب مذهبی آن را بیان کرد و نصایح کرد و خوب حرف زد و از زوجین قول صحت عمل گرفت و بعد برای فقرا پول جمع کردند .بعد کشیش دعا خواند و عروس را تبرک کرد و به اتاق دیگر رفتند و ما عروس و داماد را تبریک گفتیم.
بعد منزل آمده لباس پوشیدیم و به گردش رفتیم و از آنجا به مهمانی دکتر کهن که در مهمانخانه هانری بود رفتیم. غیر از ما ارفعالدوله و ویکنت کلر و دکتر کمبو و زنش بودند. صحبتهای خوب شد، از جمله اینکه فرانسه چون ظلم کشیده نسبت به ما که مظلوم هستیم مهربان خواهد بود و من شعر «گفتن از زنبور بیحاصل بود» خواندم. ارفعالدوله گفت: «لوایح و غیره را به مادام سیمن دادم و او خیلی موافق شده و وعده داده که برای ما کار بکند.»
دکتر کهن و دکتر کمبو قرار گذاشتند روز شنبه بیایند ملاقات حضوری بکنیم.