arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۷۹۱۹
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۶ - ۰۵ تير ۱۳۹۹
به یاد سخنوری که هنگامه بپا می‌کرد؛

شریعتی به جوانان جرأت شنا می‌داد، آن هم بر خلاف جهت رودخانه

شریعتی به عمده جوانانی که تنها هویتی جسمی در دوران اختناق طاغوت داشتند، جرات شنا کردن در جهت مخالف رودخانه را توصیه می‌کرد. با بالا بردن اندیشه در بین جوانان و دانشجویان و اقشار تاثیرگذار جامعه، گناه همگانی نیندیشیدن را در سال‌های قبل از انقلاب کم‌رنگ‌تر کرده بود. شاید ناآشنایی با زبان دل شاندل سبب شده بود تا او روز‌هایی از پروردگار خود طلب خاموشی کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سید محمود کمال‌آرا (زکریا)؛ مردم در نظام‌های اعتراضی برآمده در سال‌های قبل از انقلاب تحت تاثیر اندیشه و ادبیات «شاندل» بودند. گفتمان او جامعه را به رهایی، فکر کردن و اندیشه‌ورزی دعوت می‌کرد. اندیشه برای زنده بودن، دستیابی به حقیقت و معنای زندگی و نیز نفی بت‌های ذهنی را همانند یک معلم به دانش‌آموزان خود می‌آموخت. او می‌دانست نتیجه فهماندن مردم، سرمایه نهفته یک دگرگونی در جامعه بدون طبقه خواهد بود. او به عمده جوانانی که تنها هویتی جسمی در دوران اختناق طاغوت داشتند، جرات می‌داد که بر خلاف جهت رودخانه شنا کنند. با بالا بردن اندیشه در بین جوانان و دانشجویان و اقشار تاثیرگذار جامعه، گناه همگانی نیندیشیدن را در سال‌های قبل از انقلاب کم‌رنگ‌تر کرده بود. شاید ناآشنایی با زبان دل شاندل سبب شده بود تا او روز‌هایی از پروردگار خود طلب خاموشی کند.

شاندل یا شمع یا همان دکتر علی شریعتی رسم پرواز و رها شدن را به اندیشه مخاطبین خود می‌آموخت تا نگرشی نوین به تاریخ و جامعه‌شناسی اسلام عرضه کرده باشد. او بازگشت به تشیع حقیقی و انقلابی را نیرویی برای تحقق عدالت اجتماعی قلمداد می‌کرد. شریعتی با این نگرش کسانی که خود را سایه و جانشین خدا بر روی زمین می‌دانستند، خودفروختگانی که هویت‌شان را به ازای مباحثی فانی واگذاشته‌اند نام می‌برد و از آنان به عنوان دیکتاتور یاد می‌کرد و دیکتاتوری و استبداد را همانند شرک می‌دانست و معتقد بود اسارت‌پذیری و خرافه و تقلید توسط مردم در مخالفت با شعار اسلام است. ایشان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین افراد در جریان انقلاب معتقد بود دموکراسی با رای اکثریت، کامل‌ترین و قابل قبول‌ترین حکومت بر بشر بوده و اعتراض؛ یادآور روحیه عصیان‌گری و ظلم‌ستیزی و انقلابی یک شیعه ملتزم و واقعی است.

اندیشه‌ورزی شریعتی در اسلام

او اسلام را دین اندیشه‌ورزی و آگاه‌سازی معرفی، و مفهوم عدالت در اسلام و ایدئولوژِی اسلام حقیقی را با این جمله توصیف می‌کرد: «نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای این هستم که تو به این حق برسی.» و اسلام رادیکال و غیرواقعی را این‌چنین شرح می‌داد: «تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را به تو می‌دهیم و آن حرفی را که ما می‌زنیم فقط بگو.»

شریعتی اسلام را بدون تعصب و با قیود واقعی و همان‌طور که نیازمند جوانان آن دوران بود ارائه می‌داد، همان‌طور که پیامبر در ۲۳ سال رسالتش تمامی احکام را در همان اول مطرح نکرد. او در حضور مردم، خط فکری و آگاهی را به اذهان انقلابی می‌داد تا تعصبات را از اعتقادات‌شان بزداید.

یکی از معروف‌ترین دعوت‌های دکتر شریعتی به اندیشه‌ورزی در اسلام و اندیشه در زمان طاغوت پهلوی به این جمله ختم می‌شود: «در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند و بر حسینی می‌گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.»

به عقیده دکتر شریعتی مذهب یک نوع آگاهی عاشقانه است یا عشق آگاهانه، شعور و شناختی که شور و ایمان برانگیزد، در آن عقل و احساس از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند.

دیدگاه‌های متفاوت او از پذیرش استبداد در جریان‌های قبل از انقلاب، مستمعین زیادی را پای سخنرانی‌هایش می‌نشاند. شریعتی در دوران مستبد پهلوی می‌گفت: «پذیرش استبداد شرک است. اگر سرنوشت خود را به دست کسی بسپاریم یا در دست کسی بیندازیم شرک آورده‌ایم؛ اگر آزادی خویش را به کسی فروختیم یا کسی را صاحب خود پنداشتیم یا ادعای کسی را که خود را صاحب ما می‌شمارد پذیرفتیم، مشرکیم.»

برچسب‌های التقاطی یا منهایی به خاطر اصطلاح «عالم اسلامی»

شریعتی در کتاب «امت و امامت» نظریه پیشوایی را مطرح می‌سازد و از طرفی رهبری و امامت را در جوامع عقب‌مانده جهت دستیابی به سطح مطلوب قابل قبول می‌خواند. به عقیده او رهبر متعهد است که در مستقیم‌ترین راه‌ها، با بیش‌ترین سرعت و صحیح‌ترین حرکت، جامعه را به سوی تکامل رهبری کند، حتی اگر این تکامل به قیمت رنج افراد باشد، البته رنجی که اکثریت، آگاهانه پذیرفته‌اند.

شریعتی در کتاب «شیعه یک حزب تمام» از استراتژی‌های سیاسی ائمه سخن می‌گوید و حتی برای دعای امام سجاد شأن استراتژیک قائل می‌شود و از آن برای رهایی دعوتی می‌سازد.

با در نظر گرفتن محور‌های کتب فوق و نظریه‌های نزدیک به روحانیون، اما تعابیر دکتر شریعتی در خصوص عالم دینی و نیز تغییرات محوری اسلام همراه با ظهور سلطنت صفوی، موجب شده بود تا برخی او را منهای روحانیت بدانند. او در حوزه عالم دینی معتقد بود؛ اساساً اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمی‌دانم و معتقدم این اصطلاح اخیراً از مسیحیت گرفته شده و در متون اسلامی ما چنین کلمه‌ای بدین معنی نیامده است، بلکه در اسلام به جای روحانی و جسمانی، ما عالم داریم و متعلم و بنابراین باید به جای روحانی گفت: «عالم اسلامی».

شاید میراث اندیشه شریعتی به دلیل برخی تفاسیر از انقلاب درونی وجودی و فکری او در سال‌های پس از انقلاب تصفیه و حتی کنار گذاشته شد، اما باید پذیرفت «اباطیلی» که آن زمان به نوشته‌ها و سخنرانی‌های شریعتی نسبت داده می‌شد، انقلابیونی به جامعه تحویل داد که هریک دارای ایدئولوژی‌ای بر پایه سرنگونی طاغوت داشتند.

امام خمینی (ره) همیشه در خصوص نفی و یا موضع‌گیری در برابر دکتر شریعتی سکوت کردند و در این زمینه درایت داشتند تا گسستگی در صفوف انقلابیون رخ ندهد. امام خمینی (ره) گفتمان شریعتی را برای جناح‌های چپ و لائیک بازتولید کردند و با موضع‌گیری نکردن در برابر شریعتی و حسینیه ارشاد و نیز نقد روحانیت سنتی باعث شدند تا جوان‌های طرفدار شریعتی را هم جذب انقلاب کنند.

شریعتی و مثلث خشم

بعد از دهه چهل جریان‌های متفاوتی وارد فضای سیاسی ایران شدند و حتی در برهه‌ای از «مثلث خشم» به مادر انقلاب ایران تعبیر می‌شد؛ مثلثی که به گفته آیت‌الله بهشتی اضلاع آن از امام خمینی (ره)، شریعتی و مجاهدین تشکیل می‌شد و مولد بیش‌ترین اتفاقات از منظر فرهنگی و رشد و نبوغ بود و بر دیوار استبداد پهلوی شکاف می‌انداخت.

گفتمان شریعتی در انقلاب ایران

در تمام نظم و یا بی‌نظمی گروه‌های مختلف در دوران قبل از انقلاب ۵۷ که هر حزبی مسلح شده بود و سهم‌خواهی از انقلاب پیش رو می‌کرد، اندیشه شریعتی توانست هزاران جوان را بسیج کند و از خواسته‌ها، شعار‌ها و مطالبات آن زمان گفتمانی به وجود بیاورد. شریعتی حلقه درخشانی در زنجیره انقلاب ایران بود که توانست خطوط و مرز‌ها را روشن کند و تغییر رژیم و آینده انقلاب ایران را از دل دموکراسی، عدالت اجتماعی و رشد توسعه عمومی تبیین کند. دکتر شریعتی زنجیره تحولات ایران را به یک جنبش تبدیل کرد، از آن جنبش در حال حاضر با عنوان «نواندیشی دینی» یاد می‌شود. در تحولات تاریخی و دوران قبل از انقلاب به نوعی شریعتی در میانه ایستاد، از طبقات جامعه عضو‌گیری کرد و توانست نوعی پاک‌سازی و غربال اندیشه را در اجتماع به وجود آورد.

از این رو پراکندگی در دل طرفداران شریعتی را می‌توان در دوران انقلاب و پس از آن دید. شاید علت آن از دید برخی نداشتن استراتژی و درگیری در یک دوگانگی است. شریعتی خود معتقد بود: «انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.» او از طرفی به تغییر دعوت می‌کرد و از سوی دیگر مدارا کردن را گزینه‌ای بهتر می‌یافت و به گونه‌ای درگیر یک نقش مضاعف دوگانه بود. شاید به گفته برخی تفاوت‌های عمده‌ای میان تعاریف و نگرش‌های او از یک انقلاب تمام‌عیار و یک انقلاب آگاهی‌بخش باشد، نه مطلق منفی و نه مطلق مثبت. ملکیان در نقد دوگانه‌گویی و یا به تعبیری جانب‌داری از دو اندیشمند توسط شریعتی با این مضمون می‌گوید: «اگر که من از دو اندیشمند و متفکر با دو نگرش متفاوت یاد کردم، بدانید که لااقل دانش من از یکی از آن دو شخصیت متفکر ناقص است که توانسته‌اند در خیال‌خانه ذهن من کنار هم بنشینند.»

شاندل، معلم اندیشه انقلاب

شریعتی را برخی معلم آگاهی می‌دانند و برخی دیگر معلم امید. او هم موافق تغییر بود و هم انقلاب‌های زودرس را محکوم می‌کرد. عده‌ای معتقدند شریعتی با آگاهی و نگاهی که به تجربیات انقلاب‌ها و جامعه ایران داشت، اگر در آستانه انقلاب حضور داشت، مخالفت می‌کرد. فرزند او در این باره می‌گوید: «شریعتی در اقلیت قرار می‌گرفت، اما در برابر واقعیت قرار نمی‌گرفت و مخالفت نمی‌کرد.»

شاید بهترین تعبیر برای شاندل تعریفی باشد که او در زمان حیاتش به آدم‌هایی که نیستند، ولی هستند نسبت داد: «شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و باشکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می‌فهمیم که آنان چه بودند، چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم، هزار حرف داریم برای‌شان؛ اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبان‌مان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.»

به یاد شاندل آزاداندیش مبارز؛ دکتر علی شریعتی متخلص به شمع و معلم انقلاب که هرچه به انسان بودن نزدیک می‌شد، بیش‌تر احساس تنهایی می‌کرد.

*اندیشه‌پژوه

نظرات بینندگان