arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۶۴۸۲۸
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۰۷ مرداد ۱۳۹۹
تورق خاطرات چهره ها در «انتخاب»؛

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۷ مرداد ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: محمود دعايى از احتمال نبودن [عبدالله] نورى در كابينه اظهار نگرانى كرد / تبليغات آمريكايى‌ها و صهيونيسم عليه ايران، بر محور انفجارهاى آرژانتين و لندن خيلى سنگين است؛ ظريف تلفنى درباره مفاد مصاحبه‌اى كه بناست با "سی ان ان" داشته باشد، مشورت كرد / رییس ستاد ارتش سوریه به کاردار ما در دمشق گفته، احتمال حمله‌ی اسرائیل به مراکز حساس ایران وجود دارد

خاطرات آیت الله هاشمی: شب آيت‌الله خامنه‌اى، میهمان من بودند. دربارة انتخابات رياست‏‌جمهورى و نامزدهاى احتمالى، بحث ناتمام داشتيم. ايشان از اين جهت، بعد از من اظهار نگرانى را تكرار كردند. درباره [تعیین] استاندار خراسان، سفر آقاى اربكان به ايران و پيشنهاد پ.ك.ك براى ميانجي‏گرى ايران و سفر آينده من به قاره آفريقا و استان چهارمحال بختيارى و مسأله زندانى قطرى و مسایل ديگر صحبت كرديم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.

سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر می‌شود) در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱
آقاى [حميد] ميرزاده، براى امور بازسازى و مهاجرين جنگ و مركز تحقيقات در هليجرد آمد. براى نيازهاى دانشگاه‌ها استمداد كرد.
آقاى [محسن] رفيق‌دوست، [رييس بنياد مستضعفان و جانبازان] آمد. از ركود و كمبود ريال و نقدينگى گفت و از بانك مركزى و وزارت بازرگانى به خاطر عرضه آهن ارزان انتقاد داشت. براى راه انداختن كارخانه‌هاى بافندگى در پاكستان كه شريك هستيم، وام خواست.
[دكتر رضا ملك‌زاده]، وزير بهداشت و جمعى از مديران و آقاى [مسعود روغني] زنجانى، [رييس سازمان برنامه و بودجه] آمدند. راجع به بيمه درمانى طرحى ارايه كردند كه بحث ناتمام ماند. [آقاي هادي نژاد حسينيان]، وزير صنايع سنگين و مديران سازمان گسترش آمدند. چند طرح مهم صنعتى را توضيح دادندكه ناتمام ماند.
عصر در جلسه هيأت دولت شركت كردم. دربارة سازمان تأمين اجتماعى و نيازهاى پرسنلى آموزش و پرورش مذاكره كرديم. با رهبرى دربارة سياست‌هاى جارى، تلفنى مذاكره كرديم. ايشان گفتند امور بنياد را تحويل آقاى [محمدحسن] رحيميان، جانشين بنياد بدهند. از من خواستند براى تعيين مسئول بعدى بنياد شهيد فكرى كنم.

 

 

سال ۱۳۷۲
آقاى نوربخش، [وزیر امور اقتصادی و دارایی]، تلفنى اطلاع داد كه كار وام ده‏‌ميليارد دلارى به پايان نزديك مى‌شود و انتظار مى‌رود تا دو سه روز ديگر به حساب ما واريز شود. قراينى هست كه رهبران چين حمايت جدى از آن وام دارند. گويا از اندوخته‌هاى صندوق خيريه بوداييان است. این وام شرايط بسيار مناسبى دارد.
جمعى از مسئولان ديوان عدالت ادارى و مديران سازمان زندان‌ها آمدند. آقايان [محمدرضا] عباسى‌فرد و [اسدالله] لاجوردى گزارش دادند و من برايشان صحبت مفصل نمودم. آقاى عباسى‌فرد، جداگانه تلاش‌هايى را كه در انتخابات كرده بود، توضيح داد.
مجمع تشخيص مصلحت جلسه داشت. دربارة رفع ابهام از قانون مبارزه با مواد مخدر و همچنین تبصره ممنوعيت تبديل اراضى كشاورزى را كه پس از تصويب مجلس و مخالفت شوراى نگهبان به مجمع آمده بود، بررسى كرديم و هر دو مورد از دستور خارج شدند.
دكتر روحانى، [دبیر شورای عالی امنیت ملی] آمد. دربارة خريد نفت از عراق و اعضای كابينه و سفر دكتر ولايتى به سوريه صحبت كرديم.
عصر آقايان [سیدمحمد] غرضى، [اسماعیل] شوشترى، [عبدالحسین] وهاجى و [رضا] ملك‌زاده آمدند. راجع به عضويتشان در كابينه مذاكره كرديم. در مواردى كه احتمالاً در مجلس مشكل دارند، فرض‌هاى ديگر هم بررسى شد.
آقاى [سید محمود] دعايى، [مدیر روزنامه اطلاعات] آمد. گزارش برنامه چاپ اطلاعات همزمان در لندن را داد و از احتمال نبودن آقاى [عبدالله] نورى در كابينه اظهار نگرانى كرد.
شب با ياسر در خانه بوديم. ياسر از سفرش به اروميه و وسعت معاملات استان با عراق گفت. امروز عصر باران خوبى در شميران باريده و هوا خيلى مطبوع است. بعد از شام مدتى در بالكن منزل قدم زدم. سه روز خاطرات عقب مانده را نوشتم. خواستم درز قبايم را كه باز شده بود، بدوزم، ولی براى نخ كردن سوزن، به خاطر ضعف چشم، خيلى معطل شدم و بالاخره انجام شد.

 

 

سال ۱۳۷۳
ساعت نُه به محل سد لتيان رفتيم. تا ظهر بچه‌ها و بستگان هم جمع شدند. آب سد هنوز بالاست. تبليغات آمريكايى‌ها و صهيونيسم عليه ايران، بر محور انفجارهاى آرژانتين و لندن خيلى سنگين است و موضوع را به شوراى امنيت سازمان ملل كشانده‌اند. آقاى [جواد] ظريف از وزارت امور خارجه، تلفنى دربارة مفاد مصاحبه‌اى كه بناست با شبکه تلویزیونی سی ان ان داشته باشد، مشورت كرد.
اطلاع دادند كه در پيش‏‌نويس تهيه شده در شوراى امنيت، اسمى از ايران نبرده‌اند، ولى ممكن است در ادامه كار كه رياست شورا در يكشنبه آينده، از پاكستان به روسيه منتقل مى‌شود، وضع عوض شود. گفتم از طرف ما بايد از شوراى امنيت و آمريكا به خاطر داشتن پرونده‏‌های قربانى ترور باندهاى مشخص، طلبكارى بشود.
اطلاع دادند كه حكمت شهابى، [رییس ستاد ارتش سوریه]، به كاردار ما در دمشق گفته، احتمال اينكه اسراييل با اين بهانه‌ها و اين جوسازى‌ها، حمله‌اى به مراكز حساس ايران بنمايد، وجود دارد. گفتم به ستادكل و دفتر فرماندهى‏‌كل‏‌قوا اطلاع بدهند. ديروز خودم به رييس ستاد كل تذكر داده بودم.
عصر ساعتى شنا كرديم. با محسن و مهدى، براى شنا كردن عرض سد لتيان، مسابقه گذاشتيم كه انجام شد؛ آنها زودتر از من رسيدند. با والده و همشيره طيبه در نوق تلفنى صحبت شد. محمد شريف، [همسر طیبه]، سخت بیمار است و حال والده خوب است.

 

 

سال ۱۳۷۴
[آقای نورالدین الحمدانی]، سفير تونس براي خداحافظي آمد. فارسي خوب صحبت مي‌كند. دوره دانشجويي در ايران بوده است. آقاي [مهدی] صفري، سفيرمان در روسيه آمد. از سرعت پيشرفت اعتماد و همكاري با روسيه گفت و از اصرار روس‌ها براي فروختن سيستم پيشرفته ضد موشك اس-300 و از تأثير زياد سفر مهدي و هيأت همراه گفت. از اينكه روس‌ها گفته‌اند، اسناد ادعايي آمريكا عليه ايران كه دويست‏برگ به روسيه داده‌اند، حاوي هيچ مدرك قابل توجهي نيست و اينكه آمريكايي‌ها به روس‌ها گفته‌اند كه از سياست تبليغاتي‏‌كردن مبارزه با ايران پشيمان هستند و در آينده به صورت ديپلماسي‏‌مخفي عمل خواهند كرد. [آقایان رضا میرابیان و حمیدرضا آصفی]، سفيران‏مان در كويت و فرانسه هم آمدند و از توسعه همكاري‌ها و حُسن‏‌نيت آنها گفتند.
عصر شوراي عالي امنيت ملی جلسه داشت. در مورد آذربايجان و مبارزه با ضدانقلاب كُرد و خريد اس-300 از روسيه تصميم‌گيري شد. آقاي فلاحيان، [وزیر اطلاعات]، گزارش سفر به روسيه را داد. بعد از جلسه، به آقاي فلاحيان گفتم كه مسایل پيام دانشجو و مديركل رشوه‌گير مالياتي را پيگيري كنند. او كمك بيشتر براي اپوزیسيون تاجيكستان خواست.
شب در دفترم ماندم. فاطي و مهدي و فرشته و بچه‌ها آمدند و شام را با من خوردند. صداي دو انفجار شنيده شد كه بعداً معلوم شد، دو بمب كوچك توسط ضدانقلاب، زير دو ماشين گذاشته شده بود. تلفات جاني نداشته است. بچه‌ها از سفر به الموت، به خاطر راه بد و نداشتن چيزي براي تماشا، ناراضي بودند.

 

 

سال ۱۳۷۵
آقاى [یحیی] آل‏‌اسحاق، [وزیر بازرگانی] آمد و راجع به تقويت صادرات غيرنفتى استمداد كرد. ستاد تنظيم بازار جلسه داشت. گزارش‌ها از تنزل قيمت بسيارى از كالاهاى خانگى و فولاد و مس حکایت داشت. چند تصميم داشتيم. عصر در جلسه هیأت دولت، دربارة طرح‌هاى مهم پتروشيمى مذاكره كرديم.
شب آيت‌الله خامنه‌اى، میهمان من بودند. دربارة انتخابات رياست‏‌جمهورى و نامزدهاى احتمالى، بحث ناتمام داشتيم. ايشان از اين جهت، بعد از من اظهار نگرانى را تكرار كردند. دربارة [تعیین] استاندار خراسان، سفر آقاى اربكان به ايران و پيشنهاد پ.ك.ك براى ميانجي‏گرى ايران و سفر آينده من به قاره آفريقا و استان چهارمحال بختيارى و مسأله زندانى قطرى و مسایل ديگر صحبت كرديم.
شب در دفترم ماندم و ديروقت خوابيدم. در گزارش‌ها، تسليم شدن دولت تركيه در مقابل خواسته‌هاى زندانيان اعتصابى و حل شدن مشكل جالب است.

 

 

سال ۱۳۷۶
ساعت شش و نیم صبح به سوى رشـت پـرواز کـردیم. محـسن و مهـدى و یاسـر و فـاطى و آقایان زنگنه، [وزیر نیرو]، میرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه]، غرضى، [وزیر پـست و تلگراف و تلفن]، ترکان، [وزیر راه و ترابري] و [علـی ] لاریجـانى، [ریـیس سـازمان صـدا و سیما]، همراه بودند. پس از استقبال رسمى در فرودگاه رشت، به محل پایانـه رشـت رفتـیم.
بعد از توضیحات مهندس ترکان، مهندس حلوایی، [معاون فنی وزارت راه] و سـعیدى نـژاد، [رییس سازمان حمل و نقل و پایانه‌ها] از طرح‌های پایانـه ها و اتوبـان رشـت ـ قـزوین - از آستارا تا گرگان- و اعطاى لوح هاى تقدیر و تندیس‌هاى سپاس و گزارش مهندس غرضـى از طرح‌هاى مخابرات و پست، من نیز در اهمیت پایانه‌ها و مخابرات صحبت کردم. به نیروگاه سیکل ترکیبى رفتیم. پس از بازدید، در مراسمى به صحبت هاى آقـاى زنگنـه، آقاى وکیلى و آقـاى لاریجـانى دربـاره نیروگـاه و طـرح هـاى آب اسـتان گـیلان، منجملـه سدهاى استور، شفارود و پله‌رود و کانـال آب سراسـرى - از آسـتارا تـا رامـسر - و نیز 117 طرح براى بیمارهاى خاص گوش دادیم . من هم درباره این سه موضوع حرف زدم و لوح تقدیرى به آقاى [علی] لاریجانى، [رییس سازمان صداوسیما] دادم و لوح سپاس گـرفتم. از نمایشگاه چند کارخانه به بهره‌بردارى رسیده بازدید کردم.
به فرودگاه [رشت] رفتیم. به تقاضاى [آقاي صادق احسان بخش]، امام جمعه، ۱۰۰میلیـون تومان براى تعاونى مسکن طلاب کمک کردم به سوى فرودگاه سارى پرواز کردیم ناهار را در راه خوردیم. پس از استقبال و خوشامدگویى توسط دختـران شـهدا ، در پـاویون نمـاز خواندیم و کمى خوابیدم. از فاطى خواستم بـه خـاطر ضـعف و کـسالتش، بـه همـراه مـا بـه ترکمندشت نیاید. یاسر هم به خاطر فاطى ماند.
با هلى کوپترها به دشت گر گان و گنبد پرواز کردیم. در راه مهندس کریمى توضـیح داد
که چگونه در گذشته رود اترك از مسیرش در ایران منحرف شده و تمامش به ترکمنـستان مى‌رفته و چگونه مجدداً مسیر را اصـلاح کـرده و اکنـون سـهم مـا -50 درصـد - بـه ایـران می آید و با ساخت سد آلاگـل ، تمـامى آب هـاى فـصلى در دریاچـه سـد کـه ۱۵۰ میلیـون مترمکعب آب گنجایش دارد، ذخیره مى شود و هزاران هکتار زمین را مـشروب مـى کنـد و هزار هکتار استخر پرورش ماهى را آب مى‌دهد.
در محل سد فـرود آمـدیم . پـرده از لـوح افتتـاح برگـرفتم و شـیرهاى خـروج آب را بـاز کردیم. از منظره ورود آب ها به کانـال لـذت بـردیم و فـیلم و عکـس گرفتنـد. در مراسـم، گزارش مهندس زنگنه را شنیدیم. فقط دو و نیم میلیارد تومان هزینـه سـد شـده و ایـن همـه برکت دارد؛ چیزى شبیه چاه نیمه هاى زابل است . من هم در مورد ساخت ایـن سـد و تـأثیر فراوانش در عمران منطقـه صـحبت کـردم و اظهـار امیـدوارى نمـودم کـه کانـال سراسـرى مازندران اجرا شود و آب کافى به این دشـت بیایـد و همـه 300 هـزار هکتـار زمـین بـایر و موات احیا شود.
علماى سنى و شیعه جمع بودند و خیلى قدردانى کردند. به سوى کارخانه کاغذ سازى چوب و کاغذ مازنـدران پرواز کـردیم. سـاعت پـنج بعـد از ظهر رسیدیم . بلافاصله براى دیدن وضع جنگـل هـایى رفتـیم کـه چـوب از آن برمـى دارنـد توضیحات مهندس نعمت زاده و مهندس هزار جریبى را براى کیفیت بهره بـردارى از جنگـل و نوسازى جنگل با سرغ درختان مناسب و ایجاد راه ها در جنگل و نحـوه انتقـال و تقـسیم چوبها براى مصارف گوناگون و نقاله هاى انتقال چوب شنیدیم .
سپس در کارخانه توضیحات شـنیدیم. بـیش از 500 میلیـون تومـان هزینـه ارزى داشـته و 175 هزار تُن کاغذ تولید مى کند که 90 هزار تُن براى چاپ تحریر و روزنامـه و بقیـه بـراى مقوا است. سپس از بخش های مختلف دیدن کـردیم؛ تمیزشـدن چـوبهـا و خُـرد شـدن و پخته شدن و سایر مراحل تا تبدیل به کاغذ. اگر امروز بخواهیم چنین کارخانه‌اى بسازیم بـا توجه به رشد صنایع در ایران، ارزبرى خیلى کمتري دارد .
خط مقوا به محصول رسیده و خط دیگر آماده است. امروز نتوانـسته بودنـد راه بیندازنـد. در مراسم، گزارش مدیر سازمان صنایع ملى و آقاي نعمت زاده را شنیدیم. لوح تقدیر دادیم و تندیس سپاس دریافت کردم. درباره اهمیـت صـنایع کاغـذ و لـزوم ادامـه تـا خودکفـایی صحبت کردم.

به فرودگاه سارى رفتیم و به سوى تهـران پـرواز کـردیم . محـسن خبـر داد کـه امـروز در حالی که او ما را همراهی می کرده است، اعظم به بیمارسـتان رفتـه و پـسر سـوم او را وضـع حمل کرده است. خیلى خسته بودم. مستقیم به دفترم رفتم ساعت یازده و نیم شب رسـیدیم.
مقدارى اسناد را براى برنامه بازدید از صداوسیما مطالعه کردم. عفت، تلفنى اظهار نـاراحتی‌ کرد که چرا به خانه نرفتم.

نظرات بینندگان