خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
امروز [اربعين حسيني] در خانه بودم. بچهها همه جمع شدند؛ جز فائزه كه با بچههايش به جواهرده رفته بود. همشيره فاطمه و همشيره صديقه هم آمدند. عصر و شب هم جمع زيادى از اعضاى خانواده آشيخ محمد[هاشميان] آمدند. بخشى از وقت صرف مذاكره با آنها و بخشى ديگر صرف مطالعه گزارشها شد.
آقاي هلموت كهل، صدراعظم آلمان[غربي]، پيامى فرستاده و خواسته است كه در پيشنويس كميسيون منع سلاحهاى شيميايى همكارى كنيم. ما با منع كامل موافق هستيم، ولى در پيشنويس پيشنهادهايى داريم كه كشورهاى كوچك هم بتوانند درخواست بازرسى و نظارت بر امكانات شيميايى قدرتهاى بزرگ را از طريق سازمان ملل داشته باشند؛ به نظر مىرسد آنها نمىخواهند چنين چيزى را قبول كنند.
در گزارشها ادامه جنگ در كابل و بوسنى و مخالفت صدام با منطقه امن در جنوب عراق و متهم كردن ايران به همكارى با غربىها در اين خصوص مهم است.
سال ۱۳۷۲
نيمه شب بيدار شدم و ديگر خوابم نبرد و لذا امروز خسته بودم. براى خطبههاى جمعه به دانشگاه تهران رفتم. هر دو خطبه را در مسايل روز ايراد كردم و تحليلهاى غربىها را كه عدم رأى به دكتر نوربخش را مخالفت مجلس با برنامه اقتصادى دولت قلمداد كرده بودند را با توجه به تأييد صريح تمام مخالفان و موافقان در مجلس رد كردم.
آقاى حكمتيار، نخستوزير افغانستان قبل از خطبهها صحبت كرد. آقاى [قربانعلي] درى [نجفآبادي] هم قبل از خطبهها صحبت كرده بود. ظهر فاطى و فائزه و بچههايشان بودند و تلفنى با عفت صحبت كردم. گفت فردا مىآيد. ظهر امروز میهمان كميته امداد مشهد است.
بيشتر وقت به استراحت و مطالعه گذشت. كمى هم تب داشتم؛ مثل اينكه سرماخوردگيام عود كرده است.
عصر يك فيلم ديدم. دربارة آزادهاى كه مراجعت كرده و به خاطر سوختگى صورت، قيافهاش زشت شده و نمىخواست به خانهاش برگردد و همسرش او را ببيند كه با تدبير دكتر روانشناس به خانه برگشت. خيلى گريه كردم. چندين دستمال اشك خيس شد.
سال ۱۳۷۳
وزير كار كشور مالى براى ملاقات آمد. نامه رييس جمهورشان را آورد؛ مطلب تازهاى نداشت. حدس زدم، به خاطر پخش برنامهاى منفى در تلويزيون مالى، نوعى عذرخواهى و قول جبران بود كه آن را نسبت به عوامل نفوذى مخالف اسلام دانست. دربارة كمكها و همكارىها صحبت شد.
شوراى عالى امنيت ملى جلسه داشت. دربارة مسايل انفجار آرژانتين و جاسوسى سفارت سوييس بحث و تصميمگيرى شد. در خصوص انفجار آرژانتین، عجیب است که امپراطوری رسانهای صهیونیستها و استکبار، یک دروغ بزرگ را پایه این اتهام به ایران کرده اند؛ ادعا میکنند در اجلاسی در مشهد که رهبری و من وزیرامورخارجه و فرمانده سپاه و افراد دیگری داشتیم، این اقدام انفجاری تصویب شده است؛ در حالیکه اصلاً چنین جلسهای در مشهد نداشتیم و ما اصلاً هیچ اطلاعی از قرار انفجار نداشتیم.
عصر دكتر [حسن] روحانى، [دبیر شورای عالی امنیت ملی] آمد. براى سفر به هند، نظرم را گرفت و دربارة كليات امنيت كشور و سياست خارجى و انتقاد از تندروىها حرف زديم. آقاى مهندس[میرحسین] موسوى، [مشاور سیاسی رییسجمهور] آمد. دربارة كشمير، هند، عراق و... پيشنهادهایى داشت و براى كمك به محافظانش استمداد كرد.
[آقای غلامرضا انصاری]، كاردارمان در انگليس آمد. گزارش تحليلى از سياستها و عملكرد انگليس داد و كسب نظر كرد. برنامه مجمع تشخيص مصلحت را تنظيم كردم. آقاى [رسول] زرگر، معاون عمرانى وزير كشور آمد. گزارش عملكرد شهردارىها و رشد اعتبارات آنها از 23 ميليارد به 200 ميليارد تومان در طول برنامه اول و جبران حوادث غيرمترقبه و نياز شهردارىها و تخلفهاى شهرداري تهران، ضمن خدمات زيادش را گفت و براى كمبودها استمداد كرد.
دكتر حبيبى آمد. گزارش سفر به آذربايجان را داد. براى سفر چين مذاكره كرديم. دكتر عادلى، تلفنى از آمدن يكى از شركتهاى نفتى هلندى براى اجازه عبور نفت حوزههاى نفتى تركمنستان از ايران خبر داد.
سال ۱۳۷۴
جمعي از آزادگان و مديران ستاد آمدند. آقايان [علیاکبر] ابوترابي و [عباسعلی] وكيلي گزارش دادند و بيشتر از وقتشان صحبت كردند. نشان درجه دو ايثار را به آزادهاي [به نام آقای محمدرضا شایق] دادم و صحبت كوتاهي براي حضار، از فضيلت آزادگان صبور نمودم. عقد ازدواج يكي از كاركنان را بستم.
آقاي دكتر [علی] لاريجاني آمد. از مشكلات زندگياش به خاطر كمي حقوق گفت و استمداد كرد و نيز از فشارهايي كه از سوي مراكز افراطي در دفتر رهبري، به خاطر برنامههاي صداوسيما به او وارد ميشود، اظهار خستگي كرد و گفت از ناراحتيها، ميگرن گرفته و براي استفاده از ماهوارههاي عربسَت و يوتلسَت كمك خواست.
آقاي [علی محمد] بشارتي آمد. گزارش كارهاي وزارت كشور در امور امنيتي و امدادي را داد و از كارهاي خوب [آقای محمدرضا رحیمی]، استاندار كردستان و از سرعت مراجعت افاغنه گفت. مدتي پيش دفترچه يادداشت روزانهاش را در دفتر من جا گذاشته بود و تا اين تاريخ مراجعه نكرده بود؛ امروز به او دادم، خوشحال شد.
اخوي محمد براي مشورت در كار جديد آمد. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتيم و بحث عمده، حفاظت محيط زيست بود. شب مهدي و محسن اينجا بودند. مهدي اظهار رضايت كرد از پيشرفتها و عمران همدان كه دو سه روز آنجا بوده است.
سال ۱۳۷۵
ساعت هفت و نیم صبح به فرودگاه [مهرآباد] رفتيم و بلافاصله به سوى اصفهان پرواز كرديم. جمعى از وزرا و معاونان، محسن، مهدى، ياسر، اخوان محمد و احمد و عفت با جمعى از زنان اقوام همراه بودند. پس از استقبال رسمى به سوى شهر حركت كرديم. مشكلمان دو روحانى بزرگ استان، آقايان [جلال الدین] طاهرى، [نماینده ولی فقیه و امام جمعه اصفهان] و [حسین] مظاهرى، [رییس حوزه علمیه اصفهان] بود كه بايد متناوباً مراعاتشان و احترامشان بشود.
استقبال مردم خوب بود، ولى نه به خوبى شيراز. يكسره به ميدان امام رفتيم. اجتماع مردم در ميدان نيز خوب بود. آقاى طاهرى اصفهانى، امام جمعه، در خيرمقدم سنگ تمام گذاشت و با مبالغه از من تجليل كرد و اظهار پشيمانى نمود از اينكه مجلس خبرگان [قانون اساسی]، ادامه رياست جمهورى را پس از دو دوره متوالى منع كرده و مردم با شعار، از اين گفته استقبال كردند. من هم سخنرانى مفصلى در عظمت و تحكيم انقلاب و افتخارات اصفهان در گذشته و حال نمودم.
از آنجا به مركز مخابرات رفتيم. بعد از توضيحات [آقای علی نادیپور]، مديركل مخابرات استان و مهندس غرضى، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن]، 208 پروژه مخابراتى با 42 ميليارد تومان هزينه افتتاح شد. من هم در عظمت كار و همت بلند مخابراتىها، صحبت دلگرم كنندهاى نمودم.3 براى افتتاح دو دانشكده داروسازى و بهداشت جديد و شروع عمليات فاز دوم، به دانشگاه علوم پزشكى اصفهان رفتيم. در اجتماع دانشگاهيان، [دکتر حمیدرضا جمشیدی]، ریيس دانشگاه، گزارش خوبى داد و شاخصهاى پيشرفت بهداشت و درمان در برنامه اول و دوم را گفت كه خيلى افتخارآميز است4 و من هم در همين مايهها از پيشرفتهاى متحيرالعقول گفتم.5 اظهارات ميزبانان در موفقيت برنامههاى سازندگى، براى من و همراهان شيرين است.
به استاندارى رفتيم. نماز و ناهار و استراحت و مذاكره با آشنايان، ضمن ناهار انجام شد. بعد از ظهر، براى مراسم شروع ساخت ورزشگاه بزرگ اصفهان، بين اصفهان و شاهينشهر رفتيم. ورزشكاران استقبال گرمى كردند و از غرفههاي برقرار ورزشی و نشانها و كاپها بازديد كرديم. مهندس [مصطفی] هاشمى[طبا، رییس سازمانتربیت بدنی]، خيرمقدم گفت و مدير طرح دربارة عظمت طرح صحبت كرد. من هم در تقويت ورزش و ضرورت ورزشگاه صحبت كردم.
سپس براى مراسم بهرهبردارى از پل عظيم شهيد چمران رفتيم؛ با توضيحات [آقای حمیدرضا عظیمیان]، شهردار [اصفهان] و مدير طرح و پردهگيرى از لوح يادبود. جمعيت زيادى از مردم آنجا جمع بودند و ابراز احساسات مىكردند. در كنار زايندهرود، افتتاح باغ پرندهها را داشتيم كه بسيار جالب است. با ستونهاى مرتفع و خيمههاى تورى شكل، منطقهاى را به وسعت 16 هزار مترمربع محصور كردهاند. از مرغهاى گوناگون و 75 نوع پرنده در آنجا جمع كردهاند و باغ را بسيار باصفا آراستهاند. پس از بازديد، در اجتماع حضار، [آقای حمیدرضا عظیمیان]، شهردار اصفهان، گزارشى از خدمات شهردارى داد و من هم صحبت كوتاهى در درستى راه شهردارىها كه مخارج زيرساخت و بازسازى شهرها را از مردم شهر مىگيرند و در عظمت خدمات شهرداري اصفهان صحبت كردم.7
به سوى كاخ چهلستون حركت كرديم. در تمامى مسيرهاى حركت، اجتماع پُرشور مردم فوقالعاده جالب است؛ حتى جالبتر از اصل استقبال رسمى. در چهلستون، مراسم افتتاح تلويزيون [سیمای] اصفهان [= شبکه پنج] بود. آقاى [علی] لاريجانى، [رییس سازمان صدا وسیما]، گزارش داد و من هم از خدمات صداوسيما قدردانى كردم.8 با حضور اخوى محمد، مديرعامل سابق در كنار مديرعامل فعلى، صحبتكردن در پيشرفت صداوسيما مشكل بود.
به وقت نماز مغرب رسيديم. پس از نماز از موزه جديدالاحداث هنرهاى تزئينى اصفهان، بازديدكرديم و در جمع هنرمندان اصفهان شركت كرديم. آقاى ميرسليم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، خيرمقدم گفت و آقاى [اکبر] جمشيدى، شاعر تبريزى اصفهانى، شعرى خواند. من هم دربارة اهميت و ريشهدار بودن يزد و اصفهان، از آنها خواستم كه با هنرشان در معرفى افتخارات سازندگى شريك شوند.
از آنجا براى شركت در اجتماع علما و طلاب، به مسجد سيد رفتيم. جلسه باشكوهى بود. آقايان مظاهرى10 و طاهرى، صحبتهاى خوبى كردند و من هم سخنرانى مفصلى دربارة اهميت انقلاب و اتمام حجتالهى بر ما و وظايف روحانيت و خدمات خودم، به عنوان يك روحانى، براى ساختن استقلال كشور و ايجاد آبرو براى روحانيت صحبت كردم و از روحانيت خواستم كه براى تضمين دنياى مردم، مثل تضمين آخرت شركت كنند.
سال ۱۳۷۶
ساعت نُه صبح به سوى الموت قزوین حرکـت کـردیم. عفـت و محـسن و کـاظم و بـدرى خانم و آقاي امراللهى، [رییس سازمان انرژي اتمی] و محافظان همـراه بودنـد. سـاعت یـک بعد از ظهر، پس از چهار ساعت حرکت یکسره به سایت سازمان انرژى هسته ای در انتهـاى جاده در ارتفاعات البرز رسیدیم. در بین راه توضیحات آقاى امراللهى را درباره ایـن سـایت شنیدیم. تا قزوین در اتوبان و از آنجا تا سایت در جاده آسفالته پر پیچ و خم کوهستانى راه پیمودیم.
در هنگام عبور از محله کلایه، مرکز بخش، عمامهام را برداشتم که شناخته نـشوم. بیـست کیلومتر آخر را سازمان با یک میلیارد تومان هزینه ساخته که خیلى هم پرخرج است؛ چون کوه هاى زیادى داشته. در تمام مـسیر مـذاکرات مجلـس را گـوش مـى دادیـم؛ حـرف هـاى مخالفان کابینه خیلى تند بود.
هنگام ورود، مدیران و اساتید و جمعى از دانشجویان که بـراى اعـزام بـه روسـیه، جهـت آموزشکارهاى فنى نیروگـاه اتمـى بوشـهر، در آنجـا زبـان روسـى مـى خواننـد؛ بـه گرمـى استقبال کردند. جمعى هم از دانشجویان ممتاز رشته هاى مرتبط با انـرژى هـسته اى از تهـران آمده بودند. پس از نماز با آنها ناهار خوردیم. براى استراحت رفتم. ضمناً مذاکرات مجلس را گوش دادم که آخرین دفاع، آقاى خاتمى بود و خوب هم بود و نیـز سـخنرانى آیـت الله خامنهاى را که آن هم خوب بود. سپس از یکى از کلاسهاى تدریس زبان روسـی بازدیـد کردم و با استاد و دانشجویان حرف زدم.
در دفتر به توضیحات مدیر سایت گوش دادم. اینجا را از زمان جنـگ شـروع بـه سـاخت کردهایم؛ براى واحدهاى حساس هستهاى که به خاطر موقعیت ممتاز محل کـه در محاصـره کوههاى سر به فلک کشیده است، در مقابل حملات دشمن به خوبى قابل دفاع است، ولـى به خاطر شناخته شدن محل و عیب جوییهاى منفى، بـه عنـوان مرکـز آمـوزش و تحقیقـات استفاده میشود.
سپس با خیرمقدم آقاى امراللهى و دکتر مینویى که اخیراً از فرانسه آمده و مرد دانشمندى است، به جمع اساتید و دانشجویان رفتم درباره اهمیت دانش هسته اى در این زمان صحبت کردم و تأکید نمودم که سیاست نظام تقویت این بخش اسـت. سـپس دانـشجویان ممتـاز و استاد راهنمایشان، سه پروژه تحقیقاتى خود را توضیح دادند. اسـتفاده از لیـزر بـراى معالجـه دیابت، زخم معده و ترمیم زخـم هـا کـه نتـایج درخـشانى داشـته و هـدایا دریافـت کردنـد. جداگانه براى دانشجویان آموزش زبان روسى صحبت کردم و تشویقشان کردم.
سپس از مرکز سنجش زلزله بازدید کردم. گـزارش یـک زلزلـه خفیـف امـروز را دیـدم. سپس رفتیم براى کوه نوردى در کنار رودخانه به سـوى ارتفاعـات پـیش رفتـیم و در کنـار آبشارى براى استراحت نشستیم. همان جا رأى آوردن تمامی وزراى پیـشنهادى خـاتمى را از بیسیم شنیدیم که غیر منتظره بود و نشان از عدم انسجام جریان راست در مجلس کـه سـعى میکردند، سه چهار نفر را بیندازند و نتوانستند.
سپس رفتیم و ساختمانها و انبارها را و محل ساخت کارخانه آب سنگین را دیدیم. چند نفر از گله داران محلى آمدند و از خدمات دولت تشکر کردنـد، مخـصوصاً سـاخت کانـال هشت کیلـومترى بـزرگ سرپوشـیده کـه آب زیـادى بـه روسـتاهاى خـشک چال و تـنواى و گازرخان منتقل مى کند. سئوالات زیادى از وضـع زنـدگی شـان نمـودم. در کنـار رودخانـه براى استراحت و صرف میوه نشستیم. منظره باصفا و هواى خوبی دارد.
تیم مطالعه و طراحى کارخانه تولید آب سـنگین - دکتـر قریـب و دکتـر کمـالى - دربـاره طرحشان توضیح دادند. سال گذشته هم گزارش شان را شنیده بودم و امروز پیشرفت کار را گفتند. جالب است که روسیه با اصلاحات مختصر، طرح را تأیید کـرده و تعجـب کـرده از پیـشرفت علمـى و فنـى ایـران بـا یـک واحـد تولیـدگاز و دو واحـد تبخیـر و تقطیـر بـراى غنىکردن آب که عمدتاً هم قابل ساخت در ایران است؛ تشویقشان کردم و اجازه اقـدامى که در گذشته داده بودم ، مجدداً تأیید کردم و اطمینان دادم. شام خوردیم. کمـى پیـاده روى کردیم و خوابیدم.